برچسب ها - مددجو

مددجو
اولش با سرگیجه شروع می‌شود و تو با خودت فکر می‌کنی که یک درد خیلی معمولی است اما کم‌کم که سرانگشت‌هایت شروع می‌کنند به ذق‌ذق کردن تازه به خودت می‌آیی و احساس می‌کنی موضوع آنقدرها هم معمولی نبوده است.
کد خبر: ۱۹۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۰۷

من یک مددجو هستم. از زندان آزاد شده ام و می خواهم زندگی سالمی داشته باشم. می خواهم برای بهتر بودن بجنگم. تاوان اشتباهاتم را داده ام اما هنوز انگ زندانی را به دوش می کشم. می خواستم بگویم خدا مرا بخشیده. تو هم ببخش.
کد خبر: ۱۳۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۱

تازه ها