«بعد از ظهر روز جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۳، خبر در شبکههای اجتماعی پیچید و ساعتی بعد، غم، همراه سیل جمعیت در فضای شهری پیچید. خبر درگذشت خواننده ۳۰ ساله، مرتضی پاشایی شوکهکننده نبود؛ چراکه مدتها با بیماری سرطان دست و پنجه نرم کرده و انتظار این جوانمرگی میرفت. اما آن چه همه را در آن غروب جمعه بهتزده کرد، واکنش مردم و هواداران او بود که از فضای مجازی فراتر رفته و به سطح خیابانها رسیده بود. خیابانهای شهر از ترافیک قفل شدند و مردم شمع به دست و زاریکنان کنار خیابان و در پارکها ترانههای او را زمزمه میکردند.
این واکنشهای خودجوش مردمی فقط مختص تهران نبود، مردم در مشهد، اصفهان، گرگان، اهواز و ... هم به خیابان آمدند و برای مرتضی پاشایی اشک ریختند.
آنچه در آن ایام اتفاق افتاد، آن قدر عجیب و دور از ذهن کارشناسان فرهنگی و جامعهشناسان بود که «پدیده پاشایی» شد موضوع میزگردها و نشستهای علمی و آکادمیک که آن را بررسی کنند تا شاید بفهمند بر جامعه چه گذشته است. این طغیان احساسات در حالی روی داد که بسیاری از کارشناسان و شاید بدنه بخش فرهنگی و روشنفکری جامعه یکی از ترانههای او یا حتی نام پاشایی را تا آن لحظه نشنیده بودند. بسیاری بر این اعتقاد بودند که جوانی و بیماری مرحوم مرتضی پاشایی باعث این ابراز احساسات ناگهانی مردم شده است. هر چند که پیش از او خوانندگان جوانمرگ دیگری همچون ناصر عبداللهی را نیز داشتهایم.
در روز ۱۸ آذر سال ۱۳۹۳، حدود یک ماه پس از درگذشت پاشایی، جلسهای در خصوص «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ؛ بررسی جامعه شناختی پدیده درگذشت مرتضی پاشایی» در تهران برگزار شد. در این جلسه «حمیدرضا جلاییپور» تبلیغات را عامل مهمی برای تشکیل جمعیت برشمرد. «محمدسعید ذکایی» گفت: «به اعتقاد من تجربه پاشایی یک نوع اجتماعگرایی پست مدرن یا یک مشارکت عاطفی و اظهاری است.» محمود شهابی این رخداد را مصداق «تخطی کارناوالی» دانست. نعمتالله فاضلی دلیل پدیده شدن پاشایی را حرکت به سوی «کلانشهری شدن» دانست. «مهدی منتظرقائم» و «محمدامین قانعیراد» این واقعه را کمنظیر ندانستند. همچنین یوسف اباذری در این جلسه موسیقی پاشایی را «مبتذل و فالش» توصیف کرد و توجه جوانان به آن را نشانه افت فرهنگی دانست که با اعتراض افراد حاضر مواجه شد.
اما نظرات هر چه بود یک واقعیت را عیان کرد: متولیان فرهنگی و مسئولان غافلگیر شده بودند از این که به این میزان مردم را نمیشناسند.
هرچند پس از آن هم، قدمی برای کم کردن فاصله برداشته نشد و پدیده پاشایی در حد همین چند جمله و میزگرد مختومه شد.
یک سال بعد، امیرحسین مقصودلو مشهور به امیر تتلو در یک پست اینستاگرامی کاری کرد که باید یک هشدار جامعهشناسی برای کارشناسان میبود که این بار نیز نمود خاصی پیدا نکرد. امیر تتلو در یک پست اینستاگرامی نوشت: «قهرمان جهان که شدیم همه هم واقعاً میفهمن تنها چیزی که غیر ممکنه؛ غیر ممکنه و همه دنیا فهمیدن استعداد ایرانی یعنی چی و دیگه همه بهش احترام میذارن. هنوز همه وقت دارن بخندنااا... آقا دور هم بخندیم اصلاً... هر کی نگه بغ بغو…» و حدود ۷۰۰ هزار نفر کامنت گذاشتند و نوشتند: «بغ بغو».
ارتش تتلیتی که سردمدار آن خوانندهای جنجالی بود که هر چند وقت یک بار نامش بهطریقی به سرخط خبرها میرسید، فرمانبردارتر از آنی بودند که در تصور میگنجید. تنها در یک مورد روی این ارتش مجازی حساب شد و آن هم انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۶ بود. همان زمان که امیر تتلو در ستاد سیدابراهیم رئیسی حضور پیدا کرد و بهطور رسمی از او در انتخابات حمایت کرد. اما نکتهای که مسئولان نظام، دولتمردان و کارشناسان فرهنگی از پدیده پاشایی درنیافتند این بود که ما با مردم غیر قابل پیشبینی روبهرو هستیم؛ کسانی که همیشه در بزنگاههای تاریخی ورق را کامل برگرداندهاند.
ارتش تتلیتی که گفته میشد بیش از چهارمیلیون نفر هستند، سال ۹۶ نکردند آن چه را باید انجام میدادند. اما دو سال بعد درست در زمانهای که امیر تتلوی به ظاهر طرد شده در کشور همسایه هر روز جنجالی برپا میکرد و دستهای و گروهی را بر ضد خود میشوراند، ارتش تتلیتی حماسهای دیگر خلق کرد!
در اواخر شهریور ماه گذشته تتلو از طرفدارانش خواست برای آن که آخرین قطعه موسیقیاش را در فضای مجازی بارگذاری کند ۱۰ میلیون کامنت زیر پست اینستاگرامش بگذارند. تتلیتیها یک بار دیگر به میدان آمدند و ۱۶ میلیون کامنت گذاشتند و رکورد کامنتگذاری در فضای مجازی را شکستند. تتلو با دو میلیون فالور در اینستاگرام، ۱۶ میلیون کامنت گرفت. حالا دوباره کارشناسان انگشت تعجب به دهان گرفتند که چه شد، چنین شد.
مهر در یادداشتی نوشت: «در حالی که دعواهای حوزه فرهنگی انقلابیون بر سر اختلافات درونگروهی به اوج رسیده است، شرایط اقتصادی مردم کماکان بغرنج و رها شده است و دعواهای سیاسیون بر سر ماجراهایی چون شفافیت آرا در مجلس و سفر رئیس جمهوری روحانی به نیویورک و احتمال مذاکره با آمریکا و... همچنان با طنین بلندی در جامعه ایران تکرار میشود؛ یک رپر ساده ایرانی این گونه جماعتی را مشغول به خود کرده است. فاصله بهقدری شفاف و عمیق شده است که گویی رسانههای رسمی، افراد شاخص حکومت و دولت، تریبونهای رسمی، روزنامهها و کانالها و... در دنیای دیگری سیر میکنند و جماعتی از ایرانیان اساساً در دنیایی مجزا از آنها که ربطی به همدیگر هم ندارند. شکاف میان این دو دنیا هرازچندگاهی به رخمان کشیده میشود و حیرتها را برمیانگیزد.
بیشتر بخوانید :
مقایسه فعالیت مجازی ورزشکاران خارجی با ورزشکاران ایرانی
امیر تتلو تنها پدیدهای نیست که این روزها در فضای مجازی عامیانه سروصدایش به آسمان رسیده است. هرازچندگاهی پدیدههای بیربط به فضای رسمی کشور در فضای مجازی بهوجود میآید و دهانها را باز نگه میدارد و خیلی زود هم فراموش میشود. احتمالاً چنین سرنوشتی در انتظار کامنتگذاران صفحه تتلو نیز هست: فراموشی. اما آیا این فراموشی منجر به ندیده گرفتن آنها هم میشود؟»
آن چه مسلم است نمیتوان این جماعت ۱۶ میلیون نفری را نادیده گرفت، متولدین دهه هفتاد و هشتادی که در ایران زندگی کرده، در نظام آموزش و پرورش ایران درس خوانده و قاعدتا باید تماشاگر صدا و سیمای ملی باشد. این جماعت طبق پیشبینیها باید مطابق هنجارهای آموزشی رفتار میکرده که نکرده است.
طی سالهای گذشته محدودیتهای بیشتری بر فضای فرهنگی کشور حاکم بوده و فهرست کنسرتهای لغو شده در شهرهای ایران، بلندبالاتر از انتظار بوده است.
کافی است اندکی با کودکان دبستانی نشست و برخاست کنید تا متوجه شوید آنان تمام ترانههای زیرزمینی خوانندگان پاپ را حفظاند؛ ترانههایی که حتی شاید در خانه هم کسی به آنها گوش ندهد. فیلمی که در بهار امسال از یکی از مدارس دخترانه ایران در فضای مجازی منتشر شد موید همین موضوع است. شاید بسیاری از ما پس از انتشار فیلم، آن ترانه را شنیدیم ولی دیدیم که یک مدرسه یک صدا آن را از حفظ میخوانند.
واقعیت این است که باید قبول کنیم وقتی تعداد ۷۰۰ هزار نفر بغبغوکنندگان تتلو در سال ۹۴ به ۱۶ میلیون در سال ۹۸ رسیده، یک معادلاتی این وسط غلط از آب درآمده است.
فرقی نمیکند به قول برخی کارشناسان! ولگردان مجازی این کامنتها را گذاشته باشند یا هواداران واقعی یک خواننده پاپ. مهم آن است که شکاف آن چه از بالا دیده میشود و آن چه در بطن جامعه روی میدهد، فاصله از زمین تا آسمان هفتم است.
یک کاربر در حساب توئیتری خود نوشته است: «در روزگاری که #تتلو رکورد اینستاگرام را جابهجا میکند و ۱۵ میلیون کامنت می گیرد و #مسترتیستر فحش میدهد و محبوبتر میشود، واقعیت این است که ما در اقلیت هستیم نه آنها! انگار اکثریت در یک شورش علیه نظم موجود و عقلانیت قیام کردهاند و ما در آغاز یک عصر تازه هستیم... .»
منبع روزنامه ایران