۲۸ شهريور ۱۳۹۸ - ۲۲:۵۲

راز گشایی از جسد سوخته خانم پرستار

راز گشایی از جسد سوخته خانم پرستار
بيمار دياليزي که زن پرستار را کشته و جسد او را آتش زده بود قصاص مي‌شود.
کد خبر: ۹۵۱۶
تعداد نظرات: ۴ نظر


رسيدگي به اين پرونده از ۱۹ آذرماه سال ۹۷ به دنبال ناپديد شدن يک زن جوان به نام آزاده در دستور کار پليس قرار گرفت. شوهر اين زن که به پليس آگاهي رفته بود گفت: همسرم پرستار است و در يک مطب کار مي‌کند.

او ديروز صبح از خانه بيرون رفت، اما ديگر بازنگشت. وقتي به مطب محل کار او رفتم منشي گفت همسرم به محل کارش نرفته است. وي افزود: گوشي موبايل آزاده خاموش است و مي‌ترسم بلايي سرش آمده باشد. به دنبال اظهارات اين مرد تلاش براي پيدا کردن ردي از زن گمشده آغاز شد.

پليس در نخستين گام از تحقيقات به بررسي تماس‌هاي تلفني اين زن پرداخت و دريافت وي صبح با اسنپ به ايستگاه متروي جوانمرد قصاب رفته بود. به اين ترتيب راننده اسنپ تحت بازجويي قرار گرفت. وي گفت: صبح زن جوان را از مقابل خانه اش سوار ماشينم کردم. او در حوالي متروي جوانمرد قصاب از ماشين پياده شد در بين راه با يک نفر تلفني درباره سند زدن يک ملک صحبت مي‌کرد و به نظرم مي‌خواست با او قرار ملاقات بگذارد.

اظهارات راننده جوان سرنخ اصلي را به پليس داد و روشن شد آزاده به تازگي ملکي را خريده است و با فروشنده اختلاف حساب داشت. بدين ترتيب؛ مرد ۴۰ ساله‌اي به نام محمود رديابي و بازداشت شد. وي که سعي داشت خودش را بي‌اطلاع از مرگ آزاده نشان دهد داستان سرايي‌هاي بسياري کرد تا اين‌که در بازجويي‌هاي بعدي به قتل زن جوان اعتراف کرد.

محمود گفت:مدتي پيش ملکي را به يک نفر فروخته بودم او نيز خانه را با زن جواني معامله کرده و سفته‌هاي من را به زن جوان داده بود. به همين خاطر ۳۰۰ ميليون تومان سفته دست زن جوان داشتم. من هرگز او را نديده بودم فقط چند بار تلفني با او صحبت کردم تا مشکل مان را حل کنيم. وي ادامه داد: آخرين بار با او صحبت کردم و از او خواستم تا مقابل محل کارم بيايد تا با هم ملاقات کنيم. او وقتي به محل کارم آمد روي صندلي جلوي پژو پرشيا کنار من نشست. من به او اعتراض کردم و از او خواستم تا به صندلي عقب برود، اما عصباني شد و شروع به فحاشي کرد.

او خيلي توهين کرد و من که عصباني شده بودم دستم را روي گلويش گذاشتم و او را تهديد به مرگ کردم، اما ساکت نشد. او فحاشي مي‌کرد که با دو دست گلويش را گرفتم تا اين که بيهوش شد. وي گفت: من که ترسيده بودم ماشين را متوقف کردم و به او ماساژ قلبي دادم، اما زن جوان نفس نمي‌کشيد. به همين خاطر به سمت اتوبان قم رفتم. در ميان راه از ترسم و براي پنهان کردن جسد به پمپ بنزين رفتم و بنزين خريدم. سپس در جاده قم جسد را آتش زدم تا راز قتل پنهان بماند.

به دنبال اظهارات اين مرد پليس بقاياي جسد را کشف کرد و محمود به بازسازي صحنه جرم پرداخت. وي در بازجويي‌هاي بعدي گفت: باور کنيد من قصد کشتن زن جوان را نداشتم. من فقط به خاطر رفتارهاي غير اخلاقي آزاده به او تذکر دادم، اما او شروع به فحاشي کرد که کنترل اعصابم را از دست دادم. من بيمار دياليزي هستم و از اولياي دم تقاضاي بخشش دارم.

ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۲۵ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۹
چرا یه نفر که ملکی رو به یه نفر دیگه میفروشه تازه سفته هم بهش می ده؟ بعد اون نفرم ملک و به یه نفر دیگه میفروشه و سفته ها رو هم روش میده؟
مهدی
احتمالا وام داشته به نام خریدار اول که در تعهد ایشان بوده زمان فروش.
مجید دلبندم
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۱۰ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۹
کنترل اعصابم را از دست دادم.
کشتمش
ببخشید
از اولياي دم تقاضاي بخشش دارم.
علی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۲۴ - ۱۳۹۸/۰۷/۰۷
جالب است مگر همسر این خانم نمی دانسته که همسرش ملکی خریده و دنبال آن می رود . این که در آیین مام گفته شده بانوان با اجازه ( می شود کفت اطلاع ) همسرشان از منزل خارج شوند یکی از دلایلش همین است ، اگر این خانم می گفت و اگر همسرش می دانست قطعاً او را در این سفر همراهی می کرد یا از او اطلاع می داشت و کار به اینجا نمی کشید . زندگی مشترک همه اش باید مشترک باشد و چیزی نباید از شریک زندگی مخفی بماند .
گزارش خطا
تازه ها