به گزارش تابناک جوان ، روزنامه اعتماد نوشت: گرما باشد یا سرما، فرقی ندارد، اگر کاغذ یا پارچهای تلنبار باشد، اگر گاز نشت کند یا سیمی اندکی معیوب باشد، تنها یک جرقه، یک جرقه کوچک کافی است تا تمام این اگرها را به واقعیتی سوزان بدل کند. آتش شعله میکشد و از امروز خاکستری برای فردا بهجای میگذارد.
هر بنا یا هر بافت تاریخی که بسوزد، همراه با آن بخشی از دیروز ما، بخشی از هویت ما و بخشی از خاطرات جمعی ما در زمان محو میشود. حسنآباد اولین بنای تاریخی ما نیست که در کام آتش فرورفت و به نظر میرسد اگر روال اقدامات به همین شکل باشد، آخرین بنا هم نخواهد بود. بسنده کردن به مرمتهای بعد از آتشسوزی و وعدههایی برای تخصیص بودجه ضامن حفاظت آن بناهایی نیست که در دو قدمی آتشسوزی قرار دارند و بوی خاکستر شدنشان از همین حالا به مشام میرسد.
بودجهها و مرمتهایی که پس از آتشسوزی انجام میشوند، حتی نمیتوانند نوشدارویی پس از مرگ سهراب باشند زیرا آن بخشی که از دل تاریخ به دست ما رسیده بود به کام نیستی رفته و شاید امروز بتوانیم چند کاشی با لعاب سبز و آبی جایگزینشان کنیم اما رد و خاطره این تاریخ را هرگز نمیتوانیم دوباره تکرار کنیم.
شاید امروز خبر آتشسوزی میدان حسنآباد رسانههای کاغذی و مجازی را پر کند اما مگر همین دیروز نبود که خبر آتشسوزی بازار تبریز یا کوشک سرهنگآباد اردستان را شنیدیم. چند بار دیگر باید این خبرها به گوش برسند؟ و چند بار دیگر باید آنها را فراموش کنیم؟ آیا حقیقت این امر چون سایر اخبار تلخی که میشنویم برای گوشهای ما تکراری شده یا این که زمان آن رسیده است تا اتفاقات گذشته را تجربه راه کنیم؟
امروز سردفتر ۳۹ تهران خبر میدهد که آتشسوزی روز چهارشنبه میدان حسن آباد بیش از ۷۰۰ دفتر و سند این مرکز را سوزانده و از میان آنها سندهایی مربوط به آیتالله کاشانی و دکتر مصدق هم به کام آتش خاکستر شدهاند. خبرها میگویند آتش نزدیک به ۸۰ درصد سازههای چوبی کوشک سرهنگآباد را از بین برده است و دیگر اثری از ایوان این بنا نیست. سال ۹۳ عمارت سرهنگ عضدی میسوزد و کل سازه چوبی، سربندی، پوشش سفالی و بخشی از تزیینات را نابود میکند. فهرست بناها و بافتهای تاریخی که به آتش گرفتار شدند طویل است و خارج از حوصله این متن، اما در حال حاضر نه آماری از این بناها در دست است و نه هیچ نهاد رسمی میداند از زمانی که میراث فرهنگی به کار مشغول شده است، چند بنای تاریخی را به علت آتشسوزی یا سیل یا هر دلیل دیگری از دست دادهایم.
در غیاب این اطلاعات، نه مرکزی وظیفه مطالعه روی این سوانح را دارد و نه هنوز بهطور قانونی دستورالعملی برای حفاظت از این بناها در برابر حوادث داریم. نه میدانیم پیش از سانحه باید چه کنیم، نه میدانیم باید این بناها را با اندام ظریفشان چطور خاموش کنیم و نه میدانیم تکلیف ما بعد از آتشسوزی یا سیل چیست. در این خصوص خادمزاده، دانشیار گروه مرمت دانشگاه تهران از لزوم ایجاد مرکزی میگوید که بهطور ویژه به حفاظت بناهای تاریخی بپردازد و دستورالعمل و قوانین مشخصی تعیین کند. به زعم او تا چنین دستورهایی تنظیم و صادر نشود، باز هم در آینده بخشی از میراث معنوی و مادی خود را از دست خواهیم داد.
خادمزاده به «اعتماد» میگوید: «میراث فرهنگی به دلیل گستردگی کار خود باید با بقیه دستگاههای حفاظتی مثل آتشنشانی همکاری داشته باشد و از تجارب این دستگاه استفاده کند تا بتواند آییننامهای را در این خصوص تهیه و تنظیم کند.» او معتقد است آتشسوزی در بناهای تاریخی تنها به دلایل فنی و تاسیساتی رخ نمیدهد و در برخی موارد مانند کاخ سرهنگآباد شاهد بودیم مالکان خود دست به آتش شدند و با اقدامی عامدانه به بناهای تاریخی آسیب زدند. به گفته خادمزاده علاوه بر آییننامه حفاظت، باید بر این میراث فرهنگی نظارت فیزیکی جدی صورت گیرد و جلوی مالکان خاطی گرفته شود.
در ادامه گزارش نگاهی بسیار مختصر داریم به چند آتشسوزی در سالهای اخیر. لازم به ذکر است در غیاب اطلاعات و آمار میراث فرهنگی این دادهها ناقص خواهند بود و تا زمانی که میراث فرهنگی دست به انتشار خسارات و آمار نزند مجبویم به اطلاعاتی از این دست چنگ بیندازیم. تنها از دل درس گرفتن از تجربیات گذشته میتوانیم امیدوار باشیم که سوختن میدان حسنآباد نقطه انتهایی این فهرست است و الا در غیاب آییننامه و برنامه مشخص برای حفاظت بناها و بافتهای تاریخی روزبه روز بناهای دیگری به کام آتش خواهند رفت و باید از آن روزی ترسید که آتش به جان بازار تبریز یا کاخ گلستان برسد و این بناها و بخشی از هویت ما را در شعلههای خود برای همیشه نابود کند.»