۲۳ تير ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۹

رسول ترک کیست و قبر او کجاست؟

رسول دادخواه خیابانی تبریزی ملقب به رسول ترک است و کمتر کسی است که نام او را تاکنون نشنیده باشد. چه چیزی نام رسول ترک را ماندگار کرد؟
کد خبر: ۷۰۹۲۴
تعداد نظرات: ۲ نظر

رسول ترک کیست و قبر او کجاست؟

رسول ترک یکی از شخصیت‌های ماندگاری است که اندک محبت او به امام حسین علیه السلام دستگیرش می‌شود و به او بال پرواز می‌دهد. رسول دادخواه خیابانی تبریزی ملقب به «رسول ترک» در سال ۱۲۸۴ هجری شمسی در محله خیابان تبریز به دنیا آمد و در جوانی به تهران آمد و در بازار مشغول به کار شد. او در سال ۱۳۳۹ چشم از جهان بست.

توبه‌ای که از قعر به اوج می رساند

توبه، باعث نادیده گرفتن گناهان انسان است در این صورت خداوند به انسان می‌گوید برگرد که می‌خواهم تو را به اوج برسانم. امّا شیطان و نفس امّاره نمی‌گذارند؛ چون می‌گویند: «این حرف‌ها را رها کن، حالا که دیگر تو گناه کردی، چطور می‌خواهی مثل آن کسی باشی که گناه نکرده؟!»

گاهی می‌بینیم یک کسی یک موقعی بر می‌گردد، آن هم چه برگشتنی! اوج می‌گیرد و بالا می‌رود.

رسول ترک کیست؟

رسول ترک یکه‌بزن محله بود؛ از آن آدم‌هایی که خدا نکند دست به تیزی شوند و به سیم آخر بزنند. اما رسول قصه ما سرنوشتی عجیب در انتظارش بود. او با تمام رذایل اخلاقی، یک ویژگی مهم داشت؛ از کودکی با محبت امام حسین (علیه السلام) بزرگ شده بود و برای هیئت و عزای حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام حرمت قائل بود و همین ارادت دستش را گرفت؛ آن‌قدر که او را تبدیل کرد به یکی از اولیاء الهی؛ کسی که روزگاری نفسش بوی شراب و نجاست می‌داد با عشق به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) طلا شد و مدتی بعد مردم نفسش را مقدس می‌دانستند. معروف شده رسول ترک «آزادشده سیدالشهدا» ست و حتماً حکمت‌هایی زیادی در زندگی او وجود دارد؛ مردی که سبک زندگی‌اش را با عشق مولا تغییر داد و رستگار شد.

ماجرای رسول ترک از زبان نویسنده کتاب

در یکی از محله‌های مذهبی تبریز و در یک خانواده معمولی به دنیا آمد؛ محله‌ای که به جهت تعدد مسجد و هیئت‌های مذهبی، فرهنگ حسینی در آن موج می‌زد؛ محله‌ای که در تاسوعا و عاشورای حسینی پر از دسته و تکیه می‌شد و بوی کربلا می‌گرفت.

رسول هم مثل همه بچه‌محل‌هایش از همان کودکی وارد هیئت و دسته‌های عزاداری شد و سال‌های جوانی خود را در بازار تبریز نزد یک تاجر پارچه گذراند. حقوق حلال و خوبی داشت، اما کم‌کم دوستان نابابی پیدا کرد و درنهایت کارش به لاابالی‌گری و خلاف کشیده شد.

مدتی بعد رسول برای ادامه بزهکاری‌هایش به تهران رفت. می‌گویند وقتی به تهران رفت، خلافکاری‌هایش بیشتر شد؛ به‌گونه‌ای که برخی از دوستانش می‌گفتند رسول ترک که زور و بازوی مادر‌زادی داشت، در تهران شروع به قلدر بازی و زورگیری کرد.

کسبه قدیمی و پیر بازار که رسول را می‌شناختند و او را دیده بودند، خاطرات زیادی از قلدربازی‌های او در زمان جاهلیت و غفلتش داشتند. البته رسول بعد از توبه هیچ‌گاه اهل دعوا و زد و خورد‌های نفسانی نبود، اما اگر جایی که دیگران قصد داشتند حقش را پایمال کنند کوتاه نمی‌آمد، ولی بدون آنکه بخواهد شرع را زیر پا بگذارد حقش را می‌گرفت.

وقتی می‌خواستم کتاب زندگی‌نامه رسول را بنویسم، برای اولین بار سری به مسجد بزرگ آذربایجانی‌ها در بازار تهران زدم. وقتی نام رسول ترک را در مقابل یکی از ریش‌سفیدان این مسجد به زبان آوردم، خیره‌خیره نگاهم کرد و بدون اینکه حرفی بین ما رد و بدل شود چشمانش پر از اشک شد.

آذری‌زبان‌ها او را به عنوان یکی از گریه‌کنان نمونه و کم‌نظیر حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام می‌شناختند. آذری‌زبان‌ها او را نماد و اسوه یکی از سبک‌های روضه‌خوانی و گریه کردن قبول داشتند.

بسیاری از پیرمردان مسجد آذربایجانی‌ها می‌گفتند حاج رسول خودش روضه بود. به گفته آن‌ها او با اینکه چهره‌ای خشن و مقتدری داشت، اما برای اربابش امام حسین علیه‌السلام مثل مادران جوان‌مرده گریه می‌کرد. گریه‌های او هر آدمی را منقلب می‌کرد و با گریه‌های او اشک‌ها نیز سرازیر می‌شد.

یکی از چشم‌گیر‌ترین جلوه‌های گریه حاج رسول در میان دسته‌های و هیئت‌های عزاداری بود که با صدای جان‌سوز، ولی حجیم و بلندش نکته‌ها و تکیه‌کلام‌هایی را بر زبان جاری می‌کرد که آتش به جان هر دردمندی می‌انداخت.

اما رسول ترک قبل از اینکه توفیق توبه را پیدا کند، همیشه برای مجالس عزای امام حسین علیه‌السلام احترام قائل بود و برای حضور در این مجالس تلاش می‌کرد. به گفته حاج سید حسن قدسی، مرحوم حاج رسول قبل از توبه نسبت به همه سادات و افراد منسوب به پیامبر صلی‌الله علیه و آله بسیار مؤدب بود و اگر متوجه می‌شد شخصی سید است، به‌هیچ‌وجه آزارش به او نمی‌رسید.

ماجرای توبه رسول ترک

متن سخنرانی حاج آقا دارستانی:

چی شد رسول ترک برگشت؟ لاتی که توی تهران کل سال غرق می‌خورد. دهه محرم ۹ شب عرق می‌خورد فقط شب عاشورا نمی‌خورد. اونم می‌گفت: حسین جان، چون عرق خونه بسته است عرق نمی‌خورم و الا می‌خوردم. رفیقاش می‌گفتند: رسول تو که تو خونه ات گالن، گالن، عرق کنار داری چرا خالی می‌بندی؟ عرقش را می‌خورد از امام حسین علیه السلام هم نمی‌تونست بگذرد. گناهش را میکرد؛ اما حیفش می‌آمد شب‌ها برای امام حسین علیه السلام سینه نزند؛ گریه نکند؛ هرشب می‌آمد تو این مسجد بازار تهران دهانش را آب میکشید، می‌رفت توی هیئت.

چندین سال میان دار بازار هیئت تهران بود. یک سال هیئت امنا نشستند گفتند: نمیشه که؛ آبرو برای هیئت ما نگذاشته، رسول ترک کل سال و عرق می‌خورد دهه محرم ۹ شب عرق می‌خورد و فقط یک شب عاشورا نمی‌خورد دهانش راهم تو حیاط آب میکشه، فکر میکند پاک شده، امشب که شب اول محرم است از در هیئت آمد تو به او می‌گوییم برو یک هیئت دیگر!

شب اول رسول آمد تو حیاط دهانش را آب کشید آمد تو حسینیه دید همه چپ چپ نگاهش میکنند، فهمید یک اتفاقی افتاده، هیئت امنا صدایش کردندبیا، آمد؛ گفتند: آقا رسول میشه هیئت ما نیای!، گفت: برای چی؟ شب اول محرم است. ما سینه باید بزنیم. گفتند: نه هیئت ما نیا. برو یک هیئت دیگر، تو آبرو برای هیئت ما نگذاشتی؛ همین الان هم تو مستی! تو دهانت را آب کشیدی آمدی اسم هیئت را عوض کرده ای! رسول یک نگاه کرد به هیئت امنا گفت: یک سوال دارم مگر هر گله سگ ندارد؟ گفتند چرا! چوپان که از سگ سود نمی‌برد که، تمام سود چوپان تو گوسفندانش است. این سگه فقط دور گله پارس میکند که کسی تعرضی به گوسفندان نکند. بگذارید من تو این هیئت امام حسین علیه السلام سگ امام حسین علیه السلام باشم. دور این بچه هیئتی‌ها بگردم، آژدانی، شهربانی، خواست اینا رو بزنه، نگذارم. منو از هیئت بیرونم نکنید. من جایی ندارم بروم. گفتند نه؛ هیئت سگ بی حیایی مثل تو نمی‌خواهد. آقا تا این جمله رو گفتند؛ از جا پا شد یک نگاه کرد به طرف کربلا؛ گفت: حسین جان چهل ساله تو عرق خانه ام یکی بهم نگفت بالای چشمت ابروست! اما تو می‌خانه تو حرمت منو شکستند. رفت خونه در را بست.

شب عاشورا سحر دید در میزنند در را که باز کرد. تا دید رسول گفت: چی شده نصف شب آمدید در خونه من. دید هفت تا هیئت امنایی ایستاده اند، گفتند: آقا رسول صبح عاشوراست می‌خواهیم دسته ببریم بیرون، دسته میان دار می‌خواهد؛ میان دارش هم تو هستی؛ گفت: الکی حرف نزنید، شما مرد آمدن نبودید؛ راستش را بگوئید برای چی آمدید؟ گفتند: رسول ما هفت تا یک خواب دیدیم؛ گفت: چی دیدید؟ گفتند خواب دیدیم کربلا شده، چه پر بلا شده؛ یک طرف خیمه‌های سیدالشهدا علیه السلام یک طرف خیمه‌های یزیدیان؛ گفتیم: برویم آقامون را یاری کنیم، رفتیم رسیدیم به خیمه سیدالشهدا علیه السلام این گوشه خیمه را زدیم بالا، برویم تو یک سگ با صورت تو دنبالمان کرد. گفتیم: خاک عالم به سرمان چهل ساله خونمون را سیاه پوش کردیم هنوز سگ در این خانه نشدیم؛ این رسول ترکه عرق خور، به یک جمله ببین کجا رسیده است؛ گفت: راست میگویید؟ گفتند: آره! جان امام حسین علیه السلام؟ گفتند آره؛ همچین با کله میزد تو این کنده در! میگفت: حسین من نمیدونستم تو رسول ترکه عرق خور را دوستش داری! من اگه می‌دونستم تو منو دوست داری که لب به این نجاست‌ها نمیزدم…

رسول دیوانه امام حسین علیه السلام شد

در شرح حال زندگی او آمده است از آن شب به بعد رسول تُرک که همه او را به فسق و فجور می‌شناختند و به خلاف کاری در شهر مشهور شده بود، توبه‌ای نصوح کرد و به مرتبه‌ای رسید که از آن روز به بعد سخنی جز سخن اهل بیت (علیهم السلام) از زبان او جاری نمی‌شد.

رسول تُرک بعد از توبه و بازگشت به صراط مستقیم یکی از گریه کنان و دلسوخته‌هایی می‌شود که بسیاری از پیرمرد‌های هیئت‌های قدیمی تهران با قاطعیت درباره او می‌گفتند "بعد از او هنوز نظیرش نیامده است. "

در روز‌های تاسوعا و عاشورا، رسول در میانِ دسته‌های هیئت‌های آذربایجانی ها، بلند بلند ضجه می‌زد و برای سیدالشهداء (علیه السلام) گریه می‌کرد و گفته اند " بسیاری از مردم گاه فقط به انتظار می‌ایستادند تا گریه‌ها و ناله‌های رسول را تماشا کنند".

در رابطه با او گفته اند، رسول تُرک بعد از توبه اش به رسول دیوانه معروف بود و همه او را دیوانه امام حسین (علیه السلام) می‌گفتند؛ چراکه رسول نیز در همه جا این شعر وِرد زبانش شده بود و می‌گفت:

"گویند خلایق که به دیوانه قلم نیست/من گشتم و دیوانه توکلت علی الله"

یکی از رفقای صمیمی رسول تُرک به نام حاج احمد نقویان در رابطه با او گفته است " حاج رسول به اندازه‌ای پاک و با تقوا شده بود که ما نمی‌توانستیم باور کنیم که او در جوانی و سال‌هایی از عمرش، انسانی جاهل و غافل بوده است".

در وصف کرامات و فضیلت‌هایی که از جانب اهل بیت (علیهم السلام) و به ویژه امام حسین (علیه السلام) به رسول رسیده بود، ماجرا‌ها و خاطرات زیادی از زبان رفیقان رسول و کسانی که او را می‌شناختند، شرح داده شده است.


بیشتر بخوانید: 


مرگ رسول ترک

رسول تُرک در نهم دی ماه سال ۱۳۳۹ شمسی، مصادف با رحلت حضرت زینب (سلام الله علیها) بر اثر بیماری فوت می‌کند؛ در رابطه با لحظه وفات او آمده است، در حالت احتضار و آخرین لحظات زندگی اش به زبان ترکی و با صدای بلند فریاد می‌زد "آقام گَلدی... آقام گَلدی. " یعنی "آقایم آمد... آقایم آمد" و سپس جان به جان آفرین تسلیم کرد.

حاضران و رفقای او که در تشییع جنازه او شرکت داشته اند در رابطه با مراسم خاکسپاری رسول تُرک گفته اند " در مراسم عزاداری او آن چنان غلغله‌ای به پا شده بود و چنان جمعیتی با گریه و ناله دنبال جنازه او می‌رفتند که کسانی که رسول را نمی‌شناختند گمان کرده بودند که مجتهد و یا مرجع تقلیدی از دنیا رفته است.

قبر رسول ترک کجاست؟

پس از تشییع جنازه او در میان جمع کثیری از اعضای هیئت ها‌ی مختلف، بازاری‌های تهران و دیگر اقشاری که او را می‌شناختند، عده‌ای از رفقای صمیمی او، جنازه رسول تُرک را به شهر مقدس قم آورده و در قبرستانی نزدیک به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) دفن می‌کنند (برگرفته از کتابِ "رسول تُرک، آزاد شده امام حسین (علیه السلام) از محمدحسن سیف اللهی)

رسول ترک کیست و قبر او کجاست؟

مقبره این آزادشده راه سیدالشهداء (علیه السلام)، هم اکنون در "قبرستان نو" و نزدیک حرم کریمه اهل بیت (سلام الله علیها) قراردارد.

تشییع جنازه رسول ترک در کتاب «رسول ترک: روایت زندگی رسول دادخواه تهرانی»

«کتاب رسول ترک» روایت زندگی رسول دادخواه تهرانی (۱۳۳۹-۱۲۸۴)، به قلم فاطمه طهرانی (-۱۳۶۶) است. در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم: «به یکی از دوستانش گفته بود می‌ترسد جنازه‌اش غریبانه تشییع شود. می‌ترسد رفقای دوران قبل از توبه‌اش طعنه بزنند به مولایش که رسول که عشقش امام‌حسین بود را ببینید که چه غریبانه و خاموش و بی‌کس‌وکار به خاک سپرده شد. ولی خدا نخواست این‌طور شود. * جنازه‌اش اول رفت «مسجد آذربایجانی‌ها». جمعیت زیادی بازاری‌های آذربایجانی و تهرانی آن‌جا جمع شده بودند. جمعیت همین‌طور اضافه می‌شد. جنازه را که آوردند بیرون به‌سمت چهارراه مولوی، دارودسته‌ی مصطفی دیوانه هم آمدند و خودشان را رساندند زیر تابوت. جلوتر که رفتند طیب و جماعتی از میدانی‌ها هم آمدند داخل جمعیت. رسول از چی ترسیده بود؟»

 

گردآوری: تابناک جوان

منابع: تسنیم / طاقچه / واعظین / ایسنا

ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
حسین
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۴:۳۰ - ۱۴۰۳/۰۴/۲۷
خوش به سعادتش دارم می‌نویسم اشک چشمام نمیزاره بنویسم فکرم قلقله است نمیدونم چی بگم ولی رسول داداش دست مارو هم بگیر تنهاییم کسی مارو نمی‌فهمه .!!
علی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۱۸ - ۱۴۰۳/۰۴/۲۷
السلام علیک یا..
کربلا
حسین (ع)
زینب (س)
ابالفضل العباس (ع)
گزارش خطا
تازه ها