فکر میکنم مهمتر از تعریف کردن از فردوسی و تجلیل از نام و یاد او در 25 اردیبهشت هر سال و کلی بحث بیفایده درباره روزگار و شخصیت و مذهب و عقاید و مرگ ایشان ، صحبت کردن از کار بزرگ و نا تمام فردوسی یعنی زبان فارسی باشد. واقعیت این است که فردوسی در مقابل یک فراگیری عمومی زبان عربی در عصر خودش (به دلایل سیاسی و علمی و فرهنگی) با احیا و بازآرایی زبانی،یک پایداری هویتی را رقم زد.
او از زبان به عنوان ستون اصلی هویت شروع کرد تا سرنوشت فرهنگ ایرانی به عاقبت فرهنگ های مصری و آفریقایی و یمنی و... دچار نشود. از نظر او اینکه یک جامعه دین جدیدی را می پذیرد و یا در معرض معارفی از سایر فرهنگ ها قرار دارد بدان معنی نیست که گفتار و واژه و سخن خودش را فراموش کند و البته باید سده های زیادی می گذشت تا روانشناسی به این نتیجه برسد که چقدر فردوسی درست فکر می کرده و چه اندازه انتخاب و استفاده از یک زبان در آهنگ اندیشه و فرهنگ مردم یک میهن سرنوشت ساز است.
او به جای یک سری ادا و اطوار دانش پژوهانه و صرفا نظری از روشی شناختی برای هدف خود بهره برد و با استفاده از واژگان فارسی در دل یک داستان عامه پسند ، سعی کرد کاربرد زبان فارسی از بین نرود.
البته به نظر می رسد در این راه حکیم توس واژه سازی نیز کرده باشد. چون ماهیت پارسی دری به هر روی با زبان پهلوی تفاوت بسیاری داشته و پس از ۴۰۰سال نیاز به دگرگونی داشته است.
از این نگره فردوسی زبان فارسی را باز آرایی نیز نمود.
بنابراین اگر بخواهیم به جای فردوسی فردوسی کردن( که از آن زبان فارسی نخواهد شد)، راه فردوسی را ادامه دهیم ، جز واژه سازی و ترویج آن چاره ای نداریم به ویژه اینکه زبان فارسی از زبان های در خطر فراموشی است.
در روزگار ما به دلایل مختلف، تاکید و علاقه و رسانش زبان انگلیسی بزرگترین چالش بقای زبان پارسی است.
متاسفانه در یک و نیم سده اخیر که دانشگاه های ما کمابیش با بیماری خودباختگی درگیرند، گرچه به زبان و ادعا زیاد از فرزانه توس گفته شده اما در کردار در مقابل فارسی سازی دانش که مهمترین کلید ماندگاری هر زبانی است مقاومت می شود و تلاش های فرهنگستان های علوم و زبان پارسی که بی اشکال هم نیست؛ مایه مسخره بی فرهنگان و فرومایگان در هر لباس و پایه دانشی است و استفاده بدون نیاز از واژگان رومیایی برای اظهار فضل و فخر فروشی به ویژه در گردآوردهای دانشی شوربختانه سکه رایج است.
از سوی دیگر، تخلف اتاق اصناف و وزارت صنعت و تجارت و شهرداری ها در نامگذاری و نمایه نهی بر نشان های بازرگانی و تولید آنها وضعیت پیچیده و شرم آوری را در فضای خیابان ها و فروشگاه های لوازم ساده زندگی برای مردم به وجود آورده است.
پیش از این در نمایه و طراحی محصول، تولید کنندگان تنها در کالاهایی که برای صادرات تولید می شوند، اجازه درج نمایه لاتین داشتند اما امروز کار به جایی رسیده که اندکی زبان فارسی برای روی بیشینه کالاهای ضروری خانواده ها نیز کیمیا و نایاب است. شهرداری بر خلاف قانون به نما نام های پیشه ها که پر از حروف و نام های لاتین است که نظارت عمده ای ندارد و حتی رسانه ملی گاهی عنوان های تجاری ایرانی که مجرمانه با زبان بیگانه ثبت عنوان کرده را تبلیغ و ترویج می کند. به گونه ای که استفاده از نام هایی مانند هایلی مارکت، اکالا که اندکی پیش افق کوروش شناخته می شد، کلور ، الکترو استیل، ایکس ویژن، دیجی کالا، مای بی بی، های وب، رایتل ، اسنپ ، دیپوینت، لایف، مای لیدی، اسنوا، اوه، ایساکو، پالاز، پلان، تولی پرس،لایکو، نیلپر، هاویلوکس و... از پوشینه نوزاد تا کفن مردگان را زیر هاله سیاهی از کلمات خارجی و خارجی بازی بی دلیل قرار داده است و نکته جانکاه تر اینکه فرهنگستان زبان و ادب فارسی که مطابق قانون حق شکایت از همه این تخلفات و جرم ها ( اعم از صاحبان نمانام ها و مدیران رسانه ها، وزارت خانه هایی که به تکلیف قانونی خود عمل نمی کنند و شهرداری ها را دارد) به جای تلاش برای عمومی شدن واژگان از طریق ستیز با گسترش بی رویه کلمه های مهاجم و نظارت بربسته بندی ها و سایر بخش هایی که در سپهر زندگی عمومی مردم، نقش رفتار ساز و جامعه پرداز دارد، همچنان به واژه سازی و ابلاغ آن به رسانه ملی و بایگانی آن دلخوش کرده اند.
به نظر می رسد بدون قدم نهادن دلیرانه در مسیر شکوه و بهره بردن از این زبان شیرین و کهن و از سویی تبدیل کردن استفاده نابجا از زبان های بیگانه به عنوان یک رفتار زشت و بی فرهنگی نمی توان به ادامه زندگی فرهنگی و به ادامه راه فردوسی بزرگ امیدوار بود.