۲۱ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۱:۰۸

یونس در پس از باران کیست؟ + ناگفته‌های یک سکانس

محمدهادی قمیشی که بازیگر یونس در پس از باران است، علاوه بر بازیگری مسدولیت‌هایی در پشت صحنه سریال هم بر عهده داشته است.
کد خبر: ۷۰۴۷۹

یونس در پس از باران کیست؟ + ناگفته‌های یک سکانس

سریال پس از باران در سال ۱۳۷۹ از تلویزیون پخش شد و بعد از سال‌ها باز هم تکرار آن بیننده دارد. نقش یونس در پس از باران را محمدهادی قمیشی بازی میکند. او به عنوان طراح صحنه از گودالی میگوید که برای خودش در سریال کند.

بیوگرافی یونس در پس از باران

محمدهادی قمیشی متولد ۱ فروردین ۱۳۴۰ بازیگر، طراح صحنه و لباس، کارگردان، طراح پوستر و بروشور اهل ایران است.

به گزارش آنا، «محمدهادی قمیشی» بازیگر و طراح صحنه و لباس سینما و تلویزیون است. وی از اواسط دهه شصت این دو رشته هنری را در تئاتر، سینما و تلویزیون پیگیری کرد و بعد از مدتی تهیه‌کنندگی و کارگردانی در تلویزیون را نیز به تجارب قبلی خود افزود.

شهرت با نقش دایی یونس در پس از باران

نقش «یونس سالاری» در سریال پرمخاطب پس از باران او را به شهرت رساند در حالی که پیش از آن تجربه بازی در فیلم‌های سینمایی همچون «عبور»، «تا مرز دیدار»، «الماس بنفش» «دنیای وارونه» و سریال‌های «سیمرغ»، «میعاد در سپیده دم»، «خانه‌ای در تاریکی»، «دوران سرکشی» و «گوهر کمال» را نیز داشت. این هنرمند ۶۱ ساله در ادامه، بازی در سریال‌های «سال‌های برف و بنفشه»، «خوش‌رکاب»، «شهرزاد»، «ستایش» «بوم و بانو»، «زخم کاری» و «جیران» را نیز به کارنامه خود افزود؛ ضمن این که در طول این سال‌ها در بسیاری از همین پروژه‌ها به عنوان طراح صحنه و لباس نیز حضوری پررنگ داشت.

یونس در پس از باران کیست؟ + ناگفته‌های یک سکانس

گفتگو با محمدهادی قمیشی و سکانس چالش برانگیز یونس در پس از باران

قمیشی با حضور دو سریال «بی‌همگان» در تلویزیون و «جیران» در شبکه نمایش خانگی مهمان خانه مخاطبان شد، در گفتگو با خبرنگار آنا نکاتی رادرباره وضعیت فعلی سینما و تلویزیون و فعالیت‌های خود بیان کرد که مرور آن خالی از لطف نیست. هرچند او در همین گفتگو نیز تأکید داشت که بیان خاطرات و تجارب چهل‌ساله هنری او در عرصه‌های مختلف، مجال مفصل‌تری را می‌طلبد که امیدواریم این فرصت در گفتگو‌های بعدی رقم بخورد. (گفتگو مربوط به سال گذشته است)

ورود شما به عرصه هنر چگونه رقم خورد؟

من طبق شناسنامه متولد فروردین‌ماه ۱۳۴۰ در شهر دزفول هستم و تا زمان گرفتن دیپلم در اواخر دهه پنجاه در همین شهر بودم. از همان کودکی به نقاش و هنر‌های تجسمی علاقه داشتم. چون رشته ام ریاضی بود، به معماری هم علاقه‌مند شدم. قصدم این بود که در همین رشته نیز ادامه تحصیل بدهم.

سال ۱۳۵۸ در رشته معماری دانشگاه تهران کنکور دادم و قبول هم شدم. اما در زمان ثبت‌نام، انقلاب فرهنگی پیش آمد و دانشگاه‌ها تعطیل شد. این شد که به سربازی رفتم و در نیروی هوایی فعالیت‌های هنری خودم را بیشتر در قالب تئاتر ادامه دادم.

سال ۱۳۶۱ و با پایان دوران خدمت سربازی دوباره تلاش کردم که وارد دانشگاه بشوم. یکی از رشته‌هایی هنری که امکان جذب دانشجو را داشت، هنر‌های تجسمی و نقاشی بود و من هم در رشته نقاشی قبول شدم. البته در همین دوران دانشجویی، با دانشجویان رشته تئاتر که پس از انقلاب فرهنگی برای تکمیل تحصیلاتشان به دانشگاه آمده بودند آشنا شدم. از جمله این افراد می‌توانم به چهره‌هایی مثل زنده‌یاد جمشید اسماعیل‌خانی، گوهر خیراندیش و عباس شادروان اشاره کنم که شروع همکاری من با این عزیزان از همین ایام بود.

یونس در پس از باران کیست؟ + ناگفته‌های یک سکانس

به نوعی ورود من به عرصه تصویر و هنر‌های نمایشی از دریچه هنر‌های نمایشی بود. نمایش «خوشه‌های خاکستری» به نویسندگی عبدالحی شماسی و کارگردانی عباس رنجبر اولین تجربه بازی من در یک تئاتر حرفه‌ای بود که هم در جشنواره تئاتر دانشجویی و هم جشنواره تئاتر فجر دیده شد و البته طراحی صحنه آن نیز با من بود. این کار در جهاد دانشگاهی دانگاه شریف رقم خورد و بعد از آن در یک کار کوتاه به کارگردانی آقای مزرعتی هم کار کردم.

آقای کمال تبریزی بازی من در خوشه‌های خاکستری را دیده بود و برای فیلم اولش «عبور» در نقش یک دانشجوی دانشگاه شریف که به جبهه می‌رود مرا انتخاب کرد؛ بنابراین «عبور» در سال ۱۳۶۵ اولین تجربه سینمایی حرفه‌ای من بود. اما اولین کاری که در آن هم به عنوان بازیگر و هم طراح صحنه و لباس حضور داشتم، فیلم سینمایی «تا مرز دیدار» به کارگردانی حسین قاسمی‌جامی بود که در سال ۱۳۶۷ ساخته شد.

تجربه‌ای که بعد‌ها در سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی و صحنه تئاتر بار‌ها تکرار شد و نام شما در تیتراژ همزمان به عنوان بازیگر و طراح صحنه یا طراح لباس می‌آمد؟

بله؛ همانطور که عرض کردم فعالیت من به عنوان بازیگر با تکیه بر داشته‌هایی بود که با هنرجویان هنر‌های تجسمی کسب کرده بودم. من در طول این سال‌ها نگذاشتم که زرق و برق بازیگری باعث شود که علاقه اصلی من در حوزه هنر‌های تجسمی و معماری به حاشیه برود؛ بنابر این در عرصه طراحی صحنه و لباس، طراحی دکور و حتی گریم کار کردم و در کنار آن بازیگری، کارگردانی و نویسندگی را هم دنبال کردم.


بیشتر بخوانید


در همین دوران طراحی صحنه «بدوک» اولین فیلم مجید مجیدی را نیزانجام دادید؟

«بدوک» در سال ۷۰-۱۳۶۹ ساخته شد، امّا سابقه دوستی من با آقای مجید مجیدی به چند سال قبل‌تر از آن و سال ۱۳۶۳ باز می‌گشت. من از همان دوران با بچه‌های حوزه هنری همکاری داشتم. در آن دوران، رویه این بود که هنرمندانی که در حوزه بودند، در کار‌های بیرون از این مجموعه فعالیت نمی‌کردند. وقتی می‌خواستم در سال ۶۷ «تا مرز دیدار» را کار کنیم از آقای زم رئیس وقت حوزه اجازه گرفتیم که آقای مجیدی در این فیلم باشد. دوستی من و مجیدی از همان زمان پررنگ‌تر شد. همین دوستی زمینه‌ای شد تا من بعد از «تا مرز دیدار» به صورت رسمی در واحد تولید فیلم و واحد تحقیقات حوزه فعال شوم.

یونس در پس از باران کیست؟ + ناگفته‌های یک سکانس

همین ارتباط باعث شد تا در «بدوک» که در سال ۱۳۶۹ به عنوان اولین تجربه کارگردانی مجید مجیدی ساخته شد، کار طراحی صحنه و لباس را به عهده بگیرم. البته کارمن آنجا واقعاً فراتر از وظایف مرسوم یک طراح صحنه بود و در کنار آقای مجیدی پیگیر مسائل تولید این فیلم نیز بودم. بعد از «بدوک» قرار بود که در کار بعدی ایشان یعنی «پدر» هم حاضر باشم که درگیر یک کار دیگر شدم و دیگر فرصت همکاری دوباره پیش نیامد. البته این رفاقت و ارتباط همچنان پابرجاست و ادامه دارد، اما امکان همکاری دوباره فراهم نشد.

تجربه دوبله هم داشتید؟

بله من در سال ۱۳۶۳-۶۴ فرصتی پیش آمد که در اولین دوره دوبلاژ صداوسیما پس از انقلاب شرکت کنم. این دوره فرصت خوبی بود تا از اساتید بنام این رشته همچون عزت‌الله مقبلی، مهدی علیمحمدی، جلال مقامی، احمد رسول‌زاده، ژرژ پطروسی، خسرو خسروشاهی و... بهره ببریم. همچنین در محضر اساتیدی همچون حمید سمندریان، پرویز تأییدی، اسماعیل شنگله و کوروش صفوی نیز بودیم.

اما در ادامه، به دلیل مشغله زیاد خیلی درگیر این فضا نشدم، اما مثلاً در سریال «میعاد در سپیده دم» که مدیریت دوبله آن را آقای امیرهوشنگ قطعه‌ای به عهده داشت جای خودم صحبت کردم.

نکته جالب این دوره همدوره ای‌هایی بود که داشتم که از بین آن‌ها می‌توانم به افرادی مثل مرحوم فرج‌الله سلحشور، حسین یاری، مجتبی راعی و محمد فرهنگ اشاره کنم. یادم هست مرحوم مقبلی که از اساتید دوبله بود می‌گفت که من اگر کار‌های خودم در دوبله را دوست دارم باید یکی مثل خودم را تربیت کنم تا بعد از مرگ من، صدایم همچنان زنده باشد.

سریال «پس از باران»؛ آیا از ابتدا قرار بود در این مجموعه علاوه بر طراحی صحنه و لباس، نقش یونس را هم به عهده بگیرید؟

بله، از ابتدا و از زمان نگارش فیلمنامه قرار بود من «دایی یونس» را بازی کنم. «پس از باران» بعد از «میعاد در سپیده دم» تجربه دوم همکاری من با آقای سعید سلطانی (کارگردان) و اسماعیل عفیفه (تهیه‌کننده) بود. تجربه سخت والبته شیرینی بود. اصولاً این که همزمان بخشی از کار فنی پروژه‌ای به عهده من باشد و بازیگر آن هم باشم خودش یک چالش است که در کار سنگینی مثل «پس از باران» نمود بیشتری داشت.

بد نیست به خاطره‌ای هم اشاره بکنم؛ در سکانسی از قسمت آخر سریال، «فرّخ» قصد داشت یونس را در گودالی غرق بکند. ما این سکانس‌ها را در ویلایی در بندرانزلی می‌گرفتیم. گودالی را به عمق حدود یک متر و نیم کندیم، اما مثل اغلب زمین‌ها منطقه شمال به آب رسیدیم که کار ما را سخت کرد، چون احتمال ریزش گودال وجود داشت. این شد که زیر گودال را بتن ریختیم، اما باز هم آب وجود داشت و این خطر پابرجا بود. حالا دیگربه نوعی مصداق «چاه نکن بهر کسی اول خودت بعداً کسی» شده بودم!

یونس در پس از باران کیست؟ + ناگفته‌های یک سکانس

وارد گودال آب شدم و وقتی تصویربرداری شروع شد هر لحظه احساس می‌کردم که این گودال در حال ریزش است و بعدش هم معلوم نیست چه بلایی سر من می‌آید. با این حال باید بازی می‌کردم و دیالوگ هم می‌گفتم. آقای سلطانی هم مدام از زوایای مختلف فیلم می‌گرفت و می‌گفت اینطور باشد و آن طور باشد خلاصه طاقتم تمام شد و فریاد زدم مسعود جان بس است دیگر تمامش کنید! (با خنده)

به هرحال «پس از باران» مجموعه خاطره‌انگیزی بود که به خاطر حساسیت سازندگان و البته دقت و نظارت درست مدیران در مراحل مختلف تصویب فیلمنامه، تولید و پس از تولید به یک اثر جذاب تبدیل شد. فرایندی که متاسفانه اکنون برای سریال‌های ما رقم نمی‌خورد.

ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا
تازه ها