سریال بانوی عمارت در سال ۹۷ برای اولین بار از تلویزیون پخش شد و حالا در سال ۱۴۰۲ مجددا این سریال از آی فیلم بازپخش میشود. به تازگی بازیگر طلا به این سریال اضافه شده است و بینندگانی که برای اولین بار این سریال را میبینند، میپرسند طلا در بانوی عمارت کیست؟ لازم به ذکر است در زمان پخش این سریال انتقادهایی به نحوه بیمار شدن نقش طلا شد که در ادامه جزییات آن را آورده ایم.
بانوی عمارت یک مجموعه تلویزیونی ایرانی به تهیهکنندگی مجید مولایی، کارگردانی عزیزالله حمیدنژاد و به قلم احسان جوانمرد؛ محصول سال ۹۷–۱۳۹۶ صدا و سیما است.
این سریال از آذر تا دی ماه ۱۳۹۷ از شبکه ۳ سیما پخش شدهاست. بانوی عمارت همراه با سریالهای پایتخت ۵، آنام (مجموعه تلویزیونی)، پدر (مجموعه تلویزیونی ۱۳۹۷) و دلدادگان پنج سریال پربیننده سال ۹۷ ایران معرفی شدند.
طلا در سریال بانوی عمارت یکی از نقشهایی است که به جمع بازیگران سریال بانوی عمارت اضافه میشود. نقش طلا را در سریال بانوی عمارت اندیشه فولاد وند ایفا کرده است.
در فیلم بانوی عمارت شازده دائما به طلا سر میزند و همین موضوع موجب شک و بدگمانی همسرش و اطرافیان میشود. برای کسانی که فیلم را برای اولین بار میبینند جالب است بدانند نسبت این دو چیست؟ به همین خاطر از لو دادن داستان خودداری میکنیم تا جذابیت فیلم از دست نرود. طلا در بانوی عمارت مبتلا به جذام است.
تسنیم در زمان پخش این سریال نوشت: اخیرا سریالی تاریخی بهنام "بانوی عمارت" در چند قسمت خود از رسانه ملی به زشتترین شیوه ممکن به حجامت تاخته و آن را عامل انتقال جذام و بدبختی به مردم معرفی کرده است!
درباره این سیاهنمایی، دکتر محمد فصیحی دستجردی؛ متخصص بیماریهای عفونی، مطلبی را در اختیار ما قرار داده که در ادامه آمده است:
در سریال "بانوی عمارت" در لحظهای که بهسبب تحریک احساسات و شروع قسمت جدید، همه مشتاق دانستن زندگی رازآلود بانوی فیلم هستیم، ناگهان علت این زندگی غمبار و این بیماری و ظاهر وحشتناک، "حجامت" معرفی میشود! در این باره گفتنیهایی هست که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنم:
۱. برای اینجانب که یک متخصص بیماریهای عفونی هستم بسیار عجیب بود که حتی یک مشاوره کوچک یا تحقیق علمی در مورد راه انتقال جذام در یک سریال با اینهمه هزینه از بیتالمال انجام نشده باشد!
۲. اگر سازندگان این برنامه قصد وهن این سنت مؤکد پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم را نداشتند، میتوانستند علت از بین رفتن زیبایی آن بانو را سوختگی عنوان کنند نه یک بیماری که از راههای انتقال آن هیچ اطلاعی ندارند! راه انتقال جذام از حشرات، خاک و قطرات بینی است و تاکنون در هیچ کتابی از کتب جدید و قدیم راه انتقال خونی و زخم (اعم از حجامت و غیره) عنوان نشده است.
۳. در عجبم در کشوری که پرچمدار اسلام در جهان است از طرف نهادهای مختلف علیه یک سنت قطعی از پیامبر گرامی اسلام اینگونه غیرعلمی مقابله و سیاهنمایی میشود؛ آن هم "حجامت" که از سنتهای ملی ایرانیان در سالیان متمادی قبل از اسلام است و متأسفانه بهسبب عناد و غفلت ما در جهان بهعنوان طب چینی از آن یاد میکنند.
۴. با یک گشتوگذار کوچک در مقالات علمی جهان با نام حجامت یا wet cupping مقالات علمی متعدد با اثرات شگرف مشاهده میکنید بهطوری که "پروفسور یوهان آبله" در آلمان آن را درمان عجیب دانسته و ۷۵ درصد بیماران خود را با نوعی از حجامت درمان کرده است.
۵. برای مخدوش شدن چهره حجامت، آن را در حمامها و توسط کولیها و با شاخ انجام میدادند در حالی که حکمای طراز اول ما با کوزه و با روش صحیح انجام میدادند و از ائمه اطهار علیهم السلام روایت داریم که آب زدن به حجامت نهی شده است و خلاف اصول حجامت است.
بیشتر بخوانید:
اندیشه فولادوند متولد ۷ مهر ۱۳۶۱، بازیگر سینما، تلویزیون، تئاتر، و شاعر ایرانی است. نخستین حضور حرفهای او در سینما، ایفای نقش «نقره» در فیلم سربازهای جمعه به کارگردانی مسعود کیمیایی است. او در فیلمهای مریم مقدس، اپیزودهای سهگانه ستارهها، سنگ کاغذ قیچی، چهارانگشتی، سن پترزبورگ و نیز ایراندخت به ایفای نقش پرداختهاست. اندیشه فولادوند در سال ۱۳۸۷ کتاب شعر عطسههای نحس را توسط نشر ثالث چاپ کرد که بازتاب گستردهای در محافل ادبی داشت.
در ادامه مصاحبه برترین ها با اندیشه فولادوند را در سال ۹۰ می خوانید.
خیلی سال پیش زمانی که کودک بودم، به واسطه اجرای برنامه کودک، تجربه همکاری با تلویزیون را داشتم و این همکاری چند سالی ادامه پیدا کرد، اما در مرحلهای از زندگیام، فعالیتهای نمایشی بهطور کامل متوقف شد و چه به جهت اهداف عملیاتی و چه به جهت تحصیلات، اهداف دیگری را دنبال میکردم. تا اینکه سال ۸۳ به واسطه بازی در فیلم «سربازهای جمعه» سینما وارد زندگی من شد.
شاید جالب باشد بدانید یکی از دلایل اصلی من برای حضور در تلویزیون، مادربزرگم بوده است؛ از آنجا که واقعا به مادربزرگم عشق میورزم، تصمیم گرفتم به خواسته او که بازی در یک سریال تلویزیونی بود جامه عمل بپوشانم. سالهاست مادربزرگ من بهدلیل پا درد نمیتواند به سینما برود و همیشه از من میخواست یک بار در تلویزیون بازی کنم تا بتواند بدون هیچ مشکلی من را از تلویزیون خانهاش ببیند که، چون این خواستهاش اهمیت زیادی برایم داشت، حضور در «شیدایی» را بهترین فرصت برای تحقق این خواسته دیدم.
تا قبل از حضور در «سربازهای جمعه» آقای مسعود کیمیایی، سینما دغدغهای در زندگی من به حساب نمیآمد و قرار هم نبود وارد این حرفه شوم؛ به نوعی شعرهایم باعث شد بستری برای حضورم در این حرفه فراهم شود؛ از آنجا که «نقره» (کاراکتر اصلی فیلم سربازهای جمعه) دختری شاعر بود، قرار شد به واسطه آشنایی قدیمی با خانواده جناب آقای کیمیایی و از آنجا که چند سالی میشود شعر میگویم در کنار ایشان قرار بگیرم.
در طول مراحل طولانی پیشتولید این فیلم بازیگران زیادی برای ایفای نقش «نقره» به دفتر آقای کیمیایی دعوت شدند و در اواخر مرحله پیشتولید بود که بازی در نقش «نقره» بهخود من پیشنهاد شد و در آن فیلم ایفای نقش کردم. تا قبل از این اتفاق، آدرسهایی که در زندگی برای خودم تعیین کرده بودم، به سینما نمیرسید، هر چند همیشه خودم و پدر و مادرم عاشق تماشای سینما بودیم و خودم هم در کودکی و نوجوانی نمایش اجرا کرده بودم، اما تصمیم نداشتم بعد از این همه سال دوباره وارد این حرفه شوم.
شاید تا امروز در فیلمهایی بازی کرده باشم که خودم هم بعد از تماشای تعدادیشان، از نتیجه کارم راضی نبودم! ولی این را مطمئن باشید که قبل از حضور در هر اثری، هر فیلمنامهای که قبول کردهام را با قلبم پذیرفتهام و آن نقش را عاشقانه دوست داشتهام، اما متاسفانه بهعنوان بازیگر یک اثر، نمیتوانم صاحب مطلق آن باشم، حتی نمیتوانم پیشبینی کنم چه اتفاقی برای آن خواهد افتاد! تا قبل از امضای برگه قرارداد، میتوانم تصمیمگیرنده باشم که آن را بپذیرم یا نه ولی ممکن است با وجود اینکه عاشقانه کارهایم را انتخاب میکنم، با شما بنشینیم ببینیمشان و بعد از آن، به شما بگویم این کار را خودم هم دوست ندارم!
با وجود سن و سال کمی که داشتم، اما به واسطه اجراهای خوبم در برنامههای کودک تلویزیون، دستمزد بسیار بالایی دریافت میکردم؛ خیلی زود وارد بازار کار شدم و عاشق کار کردن و پول ساختن بودم. حقوق یک ماه یک کارمند معمولی یا فرد بازنشسته آن زمان ۳ هزار تومان بود، اما من برای ۴ ماه اجرای برنامه کودک زنده برای تلویزیون، ۳۰۰ هزار تومان حقوق میگرفتم و این برای یک کودک مبلغ بسیار زیادی بود! رابطه من با دنیای نمایش تا قبل از «سربازهای جمعه» در همین حد بود، اما بعد از بازی در این فیلم، آن آدرسهایی که برای زندگیام ترسیم کرده بودم تغییر کرد و حضورم در سینما استمرار پیدا کرد؛ اتفاقی که با توجه به روحیاتم، خودم هم تصورش را نمیکردم.
شغل ما بازیگری و نمایش است و برای آن، باید عکس بگیریم، مصاحبه کنیم و...؛ این بخشی از کار بازیگری است، اما بازیگر باید حواسش به این موضوع باشد که اگر هر ۷ میلیارد آدمی هم که روی کره زمین زندگی میکنند کارشان بازیگری بود، همین اندازه لنز دوربین دنبالشان بود، همینقدر فلاش درصورتشان زده میشد، همینقدر دوست داشتند با آدمهای مختلف ارتباط برقرار کنند و به همین میزان در کوچه و خیابان از آنها درخواست عکس و امضا میشد بنابراین یک بازیگر باید مواظب باشد هیچچیزی را پای خودش حساب نکند و این اتفاقات را به چشم یک دستاورد شخصی نبیند!
هر زمان نقش، داستان و کار خوبی در هر عرصهای به من پیشنهاد شود، بیشک قبول میکنم؛ این کار خوب میتواند یک تئاتر خیابانی، یک فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی باشد، هیچ تفاوتی برایم ندارد. همواره در سینما و ادبیات، هر آنچه مضمونی اجتماعی داشته باشد را دوست دارم، به همین دلیل هم هست که اکثر فیلمهایی که تا امروز بازی کردهام، مضمونی اجتماعی داشتهاند و داستان زندگی آدمهای شهری سرخوردهای را به تصویر میکشند که همواره در حال دویدن بهدنبال زندگی هستند. حتی در شعرهایم نیز به رئالیسم وفادار ماندهام و به آن اعتقاد دارم، زیرا رئالیسم، تنها رکن تعیینکننده عملیاتی زیستن است؛ در نتیجه فیلمهایی که تم اجتماعی دارند، از آنجا که پیوند نزدیکی با رئالیسم دارند، بیشتر وسوسهام میکنند، البته به شرط آنکه خوب پرداخته شده باشند. زمانی که فیلمنامه «سعید نعمتالله» را خواندم، به این دلیل جذبم کرد که طبقات مختلف اجتماعی را بسیار دقیق در آن نشان داده است. نویسنده از زبان طبقهای حرف میزند که بهخوبی آن را میشناسد؛ این بسیار قابل تقدیر است.
گردآوری: تابناک جوان