سن شهید محمد بروجردی هنگام شهادت ۲۹ سال بوده است. با توجه به هفته دفاع مقدس و پخش فیلم سینمایی غریب از تلویزیون قصد معرفی شهید بروجردی را داریم. نقش محمد بروجردی را در فیلم غریب بابک حمیدیان بازی می کند. برای بینندگان این سریال سوال پیش می آید که محمد بروجردی چگونه شهید شد؟ با شخصیت و زندگینامه بروجردی بیشتر آشنا شوید.
محمد بروجردی پس از شهادت شهید کاظمی و شهید گنجیزاده مستقیماً فرماندهی عملیات بسیار سخت و صعبالعبور مسیر پیرانشهر و سردشت را به عهده گرفت و شجاعانه در کنار رزمندگان اسلام لرزه بر اندام ضدانقلابیون انداخت.
محمد با فعالیتهای مخلصانهای همه را مجذوب خود کرده بود. خبر شهادتش، تمامی رزمندگان مستقر در منطقه را آنچنان منقلب کرد که گویی پدر خویش را از دست دادهاند. سردار رشیدی که همواره یکهتاز مقابله با ضدانقلاب بود و شهرهای کردستان، یکی پس از دیگری با دلاوریهای او و یارانش آزاد میشد.
«غریب» محصول سازمان هنری رسانهای اوج در اکران آنلاین هم با شکسته شدن رکورد تماشا در ۲۴ ساعت نخست اکران فیلمهای غیر کمدی همراه بود. این فیلم برشی است از زندگی شهید محمد بروجردی و رشادتهای او در کردستان که علاوه بر دریافت بیشترین تعداد جایزه در جشنواره فیلم فجر به عنوان بهترین فیلم جشنواره مقاومت نیز شناخته شد.
بازیگران «غریب» عبارتند از بابک حمیدیان، مهران احمدی، رحیم نوروزی، هژیر سام احمدی، پردیس پورعابدینی، محمد رسول صفری، سام کبودوند، حسام محمودی، مجید اسماعیلی و فرهاد قائمیان با حضور افتخاری جعفر دهقان، سامیه لک، سمیرا کریمی و محمد بروجردی.
لقب محمد بروجردی مسیح کردستان بود. چرا شهید بروجردی را مسیح کردستان نامیده اند؟ هنگامی که عناصر خودفروخته حزب دموکرات کردستان به پاوه و برخی دیگر از شهرها با هدف تجزیه کردستان ایران حمله کردند، این شهید محمد بروجردی بود که در مرداد ۱۳۵۸ با فرمان امام به عنوان یکی از فرماندهان سپاه برای خاتمه این غائله عازم پاوه شد. در این زمان و پس از ورود به پاوه ایده تشکیل سازمانی به نام پیشمرگان کُرد مسلمان را طراحی و اجرا کرد.
رشادت، تعهد، مسئولیت پذیری و شجاع شهید بروجردی نسبت به مردم کردستان زبانزد همه بود و مرم کرد عاشق وی بودند. مقاومت شهید بروجردی در این استان تا جایی ادامه داشت که همینجا و در کنار مردم کردستان به شهادت رسید؛ به همین خاطر، مردم کردستان به پاس تمامی زحمات والاترین مقام را به او دادند و لقب «مسیح کردستان» را به وی دادند.
خانـم فاطمه بـى غم همسر شهید محمد بروجردى هستند و در طـى ۱۰ سـال زنـدگـى مشتـرک بـا ایـن شهیـد، دو فـرزنـد از وى به یادگار مانـده است.
اسمش محمد بود، مادرش او را میرزا صدا میزد. محمد در سال ۱۳۳۳ در روستای «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد که بعدها تاریخ او را بهعنوان «سردار سرلشکر پاسدار شهید محمد بروجردی» به ما معرفی کرد.
محمد در ۶ سالگی در سوگ از دست دادن غم پدر نشست و از آنپس مادر وی عهدهدار مسئولیت خطیر تربیت فرزندان شد؛ در آغاز هفتسالگی با ورود به مدرسه بهمنظور تأمین معاش خانواده، تحصیل در کلاسهای شبانه را برگزید تا در کنار فراگیری علوم بتواند تکیهگاهی برای خانوادهاش باشد.
شهید بروجردی در ۱۷ سالگی با خانواده متدینی وصلت کرد. چون او مخالف خدمت در نظام شاهی بود از خدمت سربازی گریخت و برای دیدار امام خمینی راهی عراق شد که نهایتاً در مرز دستگیر و به مدت شش ماه در زندان بود. محمد بروجردی پس از تحمل زندان دوباره جهت خدمت سربازی به تهران فراخوانده شد.
آغاز سفر او به سوریه برای دیدار با شهید والامقام امام موسی صدر با همراهی تنی چند از دیگر مبارزان انقلابی گواهی بر این مدعاست، نزد آنها فنون و شیوههای مبارزاتی نظامی و چریکی را با دقت و ممارست فراوان فراگرفت و خود را برای ورود به مرحلهای مهم آماده ساخت. او در این سفر در محضر شهیدان والامقامی، چون شهید چمران و شهید محمد منتظری بود.
پس از قیام ۱۹ دیماه سال ۱۳۵۶ در قم با اخذ مجوز شرعی از برخی علما و روحانیون پیرو حضرت امام خمینی، عملیات نظامی علیه رژیم را شروع کرد و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی بیوقفه به مبارزات خود ادامه داد.
مبارزه جدی و عملی علیه حضور آمریکا در کشور، خلع سلاح قرارگاه پلیس (تهران)، خلع سلاح کلانتری ۱۴ در میدان خراسان، عملیات نظامی ۱۵ خرداد و شرکت در آزادسازی پادگان جمشیدیه و رادیوتلویزیون در سال ۱۳۵۷ تنها گوشهای از اقدامات مهمی بود که شهید بروجردی به همراه تعدادی از نیروهای انقلابی بر عهده داشته است.
او بهعنوان مسئول حفاظت حضرت امام (ره) از طرف شهید بهشتی و شهید عراقی انتخابشده و در طول مسیر با عشق و علاقه قلبی به این کار همت گمارد. او به همراه دیگر همرزمانش، مسئولیت حراست از امام بزرگوار را در فرودگاه مهرآباد، مسیر بهشتزهرا (س) و مدرسه علوی عهدهدار شد. سپس بلافاصله دستبهکار تشکیل و سازماندهی یگان حفاظت محل سکونت حضرت امام در تهران گردید.
در نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هنگامیکه عوامل داخلی ابرقدرتها، فتنه و آشوب را در مناطق کردنشین کشور به راه انداخته بودند، بافرمان تاریخی حضرت امام (ره) مبنی بر مقابله و سرکوب ضدانقلاب، عازم پاوه شده و تا آخرین لحظات حیاتش سرمنشأ خیرات و برکات فراوانی شد.
محسن رضایی فرمانده سابق سپاه میگوید: محمد از بنیانگذاران اصلی سپاه بود. او یکی از ۱۲ نفری بود که سپاه را پایهگذاری کردند. البته برخی از این افراد، مثل شهید محمد منتظری بعدها به شهادت رسیدند.
سرانجام محمد بروجردی در تاریخ اول خرداد ۱۳۶۲ درحالیکه با تعدادی از همرزمانش بهقصد انتخاب محلی مناسب برای استقرار «تیپ ویژه شهدا» در مسیر جاده مهاباد، نقده حرکت میکردند بر اثر برخورد خودرو آنها به مین به آرزوی دیرینهاش رسید.
بیشتر بخوانید:
خاطرات زیاد است، اما من زیباترین خاطرات که در واقع درسى براى مـن و سایرین نیز هست را بازگـو مى کنـم: هیچ وقت ندیدم نمازش قضا شـود. شبـى نبـود که قرآن نخـواند و حتـى ندیدم که در سخت تریـن شرایط لبخند از چهره اش رخت بربنـدد. هیچ وقت ندیدم سختـى کار، او را خسته کنـد و یا از پا درآورد. در طـى ایـن ده سال مبارزه هیچ وقت ندیدم که به خود ببالـد، و یا برخوردى داشته باشـد که بخـواهد خـود را مطـرح کنـد. یادم هست که هرگاه دوستان شهیـد از سختـى کار در کردستان خسته مى شدند بروجردى به عنـوان سنگ صبور آنها بـود.
بارها سردارانى چـون ناصر کاظمى و احمد متوسلیان که خود کوهى از صبر بـودند وقتى از مشکلات کردستان خسته مـى شـدنـد خـدمت بـروجـردى مـى رسیـدنـد و به قـول خـودشان روحیه مـى گـرفتنـد.
مهمترین خاطره اى که از ایشان دارم خاطره آخریـن دیدار مـن با بروجردى بود. آن زمان ما به تهران آمده بودیم و قرار بـود مدتى در تهران بمانیـم، اما گـویا به شهید الهام شـده بـود که باید به سـوى حق بشتابند. به ما زنگ زدند و گفتند هر چه سریعتر به کردستان برگردید و ما هـم به کردستان برگشتیم و مـن توانستـم یک روز قبل از شهادتـش او را زیارت کنم و آخریـن نگاههاى ملکـوتى اش را حـس کنـم.
هنـوز هـم آن آخـریـن تبسـم ملکـوتـى را به خـاطـر دارم. خـدا رحمتـش کنـد. کـم حرف بـود، اما در نگاهـش کتابـى از حـرفهاى نگفته داشت.
اولین وصیت نامه شهید محمد بروجردی:
بسمه تعالی
این وصیتنامه را در حالی مینویسم که فردایش عازم سنندج هستم با توجه به این که چندین بار در عملیات شرکت کرده بودم و ضرورت نوشتن وصیتنامه را حس کرده بودم، ولی هم فرصت نداشتم و هم اهمیت نمیدادم، ولی نمیدانم چرا حس کردم که صرفا اگر ننویسم، گناهی مرتکب شدهام، لذا بدینوسیله وصیتنامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا مینویسم.
با توجه به این که حدودا شش سال است وارد مبارزات سیاسی و نظامی شدهام و به همین خاطر نسبت به خانوادهام رسیدگی نکردهام، بخصوص - همسر و فرزندانم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی میکردم و هیچ وقت هم نتوانستم خود را قانع کنم که مسئولیت را رها کنم و بدینوسیله از همه آنها معذرت میخواهم و طلب بخشش دارم از حقی که به گردن من داشتهاند و نتوانستم این حق را ادا کنم، ولی این اطمینان را به خانوادهام میدهم که هرگز از ذهن من خارج نشدهاند و فکر نکنند که نسبت به آنها بیتفاوت بودهام، ولی مسئولیتهای سنگینتر بود.
در خواستی که از همسرم دارم، این است که فرزندانم را خوب تربیت کند و آنها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد ... از مادرم درخواست بخشش دارم، زیرا از دست من ناراحتیها دیده و هیچوقت این فرصت پیش نیامد که بتوانم به ایشان رسیدگی لازم را بکنم و از کلیه برادران و خواهران که من را میشناسند درخواست دارم که برای من از خدا طلب بخشش کنند، شاید به خاطر حرمت دعای مومنین خداوند از تقصیراتم بگذردو احساس میکنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگینی میکند.
بخصوص دعای آن کسانی که پاسدارند و به جبهه میروند و از کسانی که در جزئیات زندگی من بوده و با من برخورد داشتهاند درخواست دارم برادرانی که از من بد دیدهاند در گذرند و یا اگر کسی را سراغ دارند که از من بد دیده نزدش بروند و از او رضایت بگیرند؛ و دیگر این که مقاومت را فراموش نکنند که خداوند تبارک و تعالی بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش ملت مسلمان ایران گذاشته است و ما را در آزمایش عظیم قرار داده است.
این را شهیدان بسیاری بخصوص در این چند سال اخیر به در و دیوار ایران نوشتهاند و اگر مقاومتهای آنها نباشد همانطور که امام فرمودند، بیم آن میرود که زحمات شهدا به هدر رود و اگر چه آنها به سعادت رسیدند و این ما هستیم که آزمایش میشویم و دیگر این که با تجربهای که ما از صدر اسلام داریم، که به خاطر عدم آگاهی مسلمین درس عبرت باشد، با دقت، کلمات این روح خدا را که خط او خط رسول خداست دقت کنند.
وجود امام امروز برای معیار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است و من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریانهایی که بین مسلمین سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آن را دارند به مراتب حساستر و سختتر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکاست.
وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم که عاشق انقلاب هستند، از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری که جریانهای انحرافی دارند، بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب حیاتی است.
والسلام
بسمه تعالی
وصیتنامه اینجانب محمد بروجردی (پدر دره گرگی) پس از حمد خدا و طلب استغفار از او که برگشت همه به سوی اوست و درود بر محمد و آل او و درود بر امام امت و درود بر همه شهیدان تاریخ، از همه برادرانی که در طول عمرم با آنها تماس داشتهام، طلب آمرزش میکنم.
هر کس که این وصیتنامه را میخواند، برای من طلب آمرزش کند، زیرا من از این دنیا ناگاه با بار خالی میروم؛ و بعد از من همسرم سرپرستی خانواده را به عهده دارد و حقوق و مقدار ارثی که دارم، به او میرسد، به غیر از مبلغی ۷۰۰۰ ریال (هفت صد تومان) که باید به مادرم بدهد و در صورت فوت همسرم برادر کوچکترم عبدالمحمد سرپرستی دو فرزندم را به عهده گیرد و از اینکه نتوانستهام برای خانواده بطور کلی مثبت باشم، از همه پوزش میطلبم و طلب آمرزش میکنم.
والسلام.
محمد بروجردی
گردآوری: تابناک جوان
منابع: تسنیم / ژورنالس / همشهری / باشگاه خبرنگاران / مهر