به گزارش
تابناک جوان به نقل از فارس، کلمه «ترول» یک اصطلاح اینترنتی است و به شخصی گفته میشود که با دامن زدن به بگو مگوها یا عصبانی کردن مردم، بذر اختلاف میان آنها میپاشد و این کار را از طریق ارسال پیامهای تحریک آمیز، بی ربط یا خارج از موضوع در یک اجتماع اینترنتی (نظیر یک گروه خبری، فروم، اتاق گپ یا وبلاگ) با نیت عامدانه تحریک کردن خوانندگان انجام میدهد.»
جهان در لبه جنگی دیگر قرار دارد، دوباره؛ و دوباره؛ و بله باز هم دوباره؛ و آنگاه دیگر در لبه جنگ قرار ندارد... اما صبر کنید، یک بار دیگر و یک جنگ دیگر! البته باز هم موارد دیگری هست، همیشه موارد دیگری هست. ناوهواپیمابر آمریکا به طرف کره شمالی میتازد... یا نه. آنها بی هدف دورخودشان میچرخند، در جایی که اصلا به کره شمالی نزدیک نیست، اما به شیوهای بسیار تهدیدکننده. بعد ترامپ و کیم جونگ اون با هم ملاقات میکنند، پیشرفتهای خوبی حاصل میشود، آنها تکه کاغذی را امضا میکنند که هیچ معنایی ندارد و این دو دوست از هم جدا میشوند. اکنون ناوهای هواپیمابر با حالتی که تهدیدکنندگی کمتری در آنها دیده میشود، در دریاها این سو و آن سو میروند. سپس ترامپ و اون بار دیگر با هم ملاقات میکنند، برای امضای یک تکه کاغذ بی معنای دیگر، تا اینکه جان بولتون دهانش را باز میکند و معامله بر هم میخورد. بعد ترامپ و اون به تبادل نامههای عاشقانه به هم ادامه میدهند، پس رابطه عاشقانه آنها هنوز زنده است. در هر صورت در جنگ بین آمریکا و کره شمالی نه تنها نمیتوان پیروز شد بلکه فکرش را هم نمیتوان کرد: پایتخت کره جنوبی در تیررس توپخانه کره شمالی و پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه در تیررس موشکهای کره شمالی قرار دارند. جنگ با کره شمالی قطعا منتفی است. نتیجه بحث: هیچ اتفاقی نمیافتد. پس تمام این کارها برای چه بوده؟
اکنون نوبت ونزوئلاست. اعلام میشود رهبر این کشور که به شکلی دمکراتیک انتخاب شده یک غاصب است و جایگزین مناسبی به اسم گوآیدوی تصادفی برای او پیدا میشود. دولتهای خراجگزار آمریکا در گوشه و کنار جهان با قلدری وادار میشوند که از نظر دیپلماتیک او را به عنوان رئیس جمهور ونزوئلا به رسمیت بشناسند، با اینکه او یک آدم تصادفی در آپارتمانی در کارکاس بیشتر نیست. تعدادی کامیون روی پلی بین کلمبیا و ونزوئلا به آتش کشیده میشوند. این کامیونها حامل اقلام بشردوستانه ای، چون قرقرههای سیم هستند. صحبت از مداخله نظامی به میان میآید، اما فقط در حد حرف. بانک انگلیس طلاهای ونزوئلا را ضبط میکند. آمریکا هم حسابهای بانکی شرکت نفت ونزوئلا را در آمریکا را ضبط میکند و آنها را در اختیار مشتی ونزوئلایی مشکوک میدهد که پولها را به سرقت میبرند. این بخش ماجرا منطقی به نظر میآید؛ اما بقیه آن چه؟ هیچ! در هر صورت حمله نظامی آمریکا به ونزوئلا در قلمرو احتمالات قرار ندارد: ونزوئلا دارای سیستم دفاع ضد هوایی روسی است که آسمان این کشور را به یک منطقه پرواز ممنوع برای نیروی هوایی آمریکا تبدیل میکند، همچنین راه اندازی جنگ چریکی در جنگلهای ونزوئلا کاری نیست که ارتش آمریکا از پس آن بربیاید. نتیجه بحث: هیچ اتفاقی نمیافتد، دوباره.
اکنون نوبت ایران است. ترامپ از توافق اتمی با ایران که پس از مذاکرات فراوان و دقیق بین المللی به امضا رسیده خارج میشود و میگوید که خواهان مذاکره بر سر یک توافق دیگر است. اگر متوجه شده باشید این حرکتی حقیقتا احمقانه است و در راستای این خط مشی که «خوابش را ببینید که پولتان را به شما پس بدهم، پس پول بیشتری به من قرض بدهید.» اگر کشوری به توافقاتی که پیشتر امضا کرده احترام نگذارد، چرا باید زحمت مذاکره بر سر توافقات دیگری را به خودش بدهد؟ ایران اعلام میکند که، چون آمریکا به این توافق احترام نگذاشته، ایران هم احترام نمیگذارد. چند نفتکش آسیب میبینند و آمریکا سعی میکند ایران را مقصر این کار قلمداد کند، اما هیچ کس حرف آمریکا را باور نمیکند؛ و به این ترتیب دو نفتکش دیگر آسیب میبینند و آمریکا بار دیگر سعی میکند ایران را مقصر قلمداد کند، اما باز هم هیچ کس حرف آمریکا را باور نمیکند. به این ترتیب آمریکا یک پهپاد و در سایه آن یک هواپیمای شناسایی که خدمهای بین المللی بر آن سوارند را بر فراز حریم هوایی ایران به پرواز در میآورد، به این امید که ایران مرتکب اشتباه شود و هواپیمای شناسایی را سرنگون کند. اما ایران پهباد را سرنگون میکند و لاشه آن در آبهای سرزمینی کم عمق ایران میافتد نه آبهای بین المللی با ۱۰۰ پا عمق که آمریکا مدعی است هواپیما بر فراز آنها پرواز میکرده، اما هیچ کس این حرف را باور نمیکند. ایران به چابکی از این شرایط استفاده میکند و لاشه پهبادی را که دیگر فوق محرمانه نیست به نمایش میگذارد. آمریکاییان داستان را تغییر میدهند و میخواهند به ایران حمله کنند، اما در آخرین لحظه خواستار توقف حمله میشوند. قیمت نفت کمی افزایش پیدا میکند. آمریکا به منظور اجتناب از به راه افتادن یک موج بزرگ ورشکستگی به قیمتهای نفت بالاتری نیاز دارد. این بخش منطقی به نظر میآید، بقیه آن چه؟ بار دیگر هیچ! در این مورد هم فکر حمله نظامی به ایران را نیز نمیشود کرد: ایران توانایی بستن تنگه هرمز به روی تمام کشتیها و قطع صدور یک سوم کل نفت دنیا و زیر و رو کردن اقتصاد جهان را دارد. این نتیجهای است که آمریکا به آن میرسد. نتیجه بحث: هیچ اتفاقی نمیافتد، باز هم دوباره.
چندین «نارویداد» دیگر نیز در سایر بخشهای جهان جریان دارد. کشتیهای ناتو شتابان به سمت دریای سیاه و بالتیک روانند، جایی که در صورت تشدید خصومتها با روسیه به معنای واقعی کلمه آنها به اردکهای نشسته تبدیل خواهند شد. پس این موضوع یک چیز را به ما میگوید؛ اینکه خصومتها تشدید نخواهند شد، چرا که این این کشتیها گران قیمت هستند و پولی برای جایگزین کردن آنها در کار نیست. علاوه بر اینها تمرینهای نظامی ناتو هم در حوزه کشورهای بالتیک برگزار میشود که درست بیخ مرز روسیه قرار دارند. آنها حمله و سلاخی غیرنظامیان را تمرین میکنند؛ غیرنظامیانی که در دهکدههای زیبای قرون وسطایی مملو از سیاهی لشگرهای روس زبانی سکونت دارند که وانمود میکنند دهقانانی مشتاق تسلیم شدن هستند. (از نظر فنی این کار را باید به عنوان یک بازی خیالی دسته بندی کرد تا یک تمرین آموزشی.) هیچ کدام این ها، اما هیچ تاثیری بر روسها بر جای نمیگذارد. آنها قصد انجام هیچ کاری را با کشورهای بالتیک ندارند؛ کشورهایی که همیشه معابر ترانزیت کالاهای صادراتی روسیه بوده اند، اما اکنون اصلا هیچ نیازی به آنها ندارند (جز به عنوان یک زمین بازی ناتو.) در هر صورت صحبت از راه اندازی جنگ علیه روسیه با چهرهای حق به جانب، کاری است که فقط آدمهای خیلی خیلی احمق قادر به انجام آن هستند. نتیجه بحث: هیچ اتفاقی نمیافتد.
متوجه ترجیع بند این رخدادها شدید؟ (مطمئنم که شده اید). واقعیت ماجرا این است که یک کشور روزی روزگاری بزرگ وجود دارد که نمیتواند از تلف کردن همان اندکی منابعی که برایش باقی مانده، در یک مجموعه نظامی-صنعتی بی مصرف، اما به شکل مسخرهای خودستا دست بردارد، مجموعهای که تلاش میکند هر جور که شده فعالیتی را به منظور توجیه تداوم دریافت هزینههای دفاعی پرریخت و پاش خود بتراشد. انواع و اقسام کارشناسان و صاحبنظران نیز در این میان بازی خود را انجام میدهند و ادعا میکنند که تهدید این یا آن جنگ خیلی واقعی است و از این رو همه ما باید توجه خود را معطوف اتفاقاتی که درجریان است کنیم. اما اتفاقی که میافتد این است که شما هدف ترولها قرارگرفته اید.
ایالات متحده که هیچ کاری بهتر از این ندارد، به سختی میکوشد کل دنیا را هدف ترول بازی خود قرار دهد، اما هر چه میگذرد دنیا یا بیشتر از هدف ترول واقع شدن امتناع میکند یا در جواب، خود آمریکا را هدف ترولها قرار میدهد.
-وقتی که ایالات متحده تهدید میکند دسترسی به سیستم مالی آمریکا را قطع میکند، جهان برای دور زدن آن با یکدیگر همکاری میکند.
-وقتی آمریکا تعرفهها و تحریمهایی را علیه دیگران وضع میکند، دنیا با بازنگری در روابط تجاری خود به منظور کنار گذاشتن آمریکا به این اقدامات واکنش نشان میدهد.
-وقتی که آمریکا کشورها را به مداخله نظامی تهدید میکند، دنیا با ایجاد ائتلافهای جدید و برقرار کردن توافقات امنیتی که موجب انزوای آمریکا میشوند، نسبت به آن واکنش نشان میدهد.
اما مهمتر از همه اینکه دنیا فقط منتظر است. ایالات متحده اکنون با کسری بودجهای سر و کار دارد که بیش از یک تریلیون دلار در سال است و تقریبا با همین نرخ بدهکار نیز میشود، همان گونه که در طول اوج فروپاشی مالی قبلی چنین شد. فکر میکنید چه اتفاقی خواهد افتاد وقتی که فروپاشی مالی بعدی از راه برسد؟ (که طبق نظر بسیاری از صداهای مستقل، این بحران در سال جاری یا سال آینده از راه خواهد رسید.) در عین حال من امیدوارم که شما از هدف ترول واقع شدن لذت ببرید، چون اطمینان دارم که ترول بازیهای بیشتری از سوی آمریکا صورت خواهد گرفت، آن هم به گمانم فقط محض سرگرم شدن.
نویسنده: دیمیتری اورلوف (Dmitry Orlov) نویسنده و روزنامه نگار
منبع: https://yon.ir/vwi۳E