اکثر افراد این ضرب المثل را شنیده اند که داشتم داشتم حساب نیست دارم دارم حساب است. دانستن معنی این ضرب المثل در درک منظور افراد در گفتگوها به ما کمک می کند. ضرب المثلها جملات شیرینی بوده که حاوی نکات ظریفی برای شنونده یا خواننده هستند. با مفهوم و معنی ضرب المثل داشتم داشتم حساب نیست دارم دارم حسابه همراه ما باشید.
۱. از کلمههای بکار برده شده در این ضرب المثل میتوان دریافت که آن برای افرادی استفاده میشود که در گذشته از قدرت و توانایی بهره مند بوده است، ولی در زمان حال دیگر خبری از آن وضعیت گذشته نیست.
۲. به طور مثال فردی ۳۰ سال پیش ۲ خانه ۳ ماشین و … است، ولی در حال حاضر تنها در یک خانه اجارهای زندگی میکند. اگر فرد در بحثی وضعیت گذشته خود را به زبان بیاورد میتوان از این ضرب المثل برای وصف حال او استفاده کرد.
۳. از جنبه دیگر این ضرب المثل بدان معناست که انسان باید بر اساس چیزی که در اختیار دارد حرف بزند نه آن چیزی که در گذشته داشته است.
۴. در واقع این ضرب المثل مصداق دقیقی از واقع بینی به دنیا و وضعیت حال است. نباید بر اساس تخیل و داشتههایمان در گذشته برنامه ریزی کنیم چرا که بدون شک اولین کسی که آسیب خواهد دید خودمان هستیم.
۵. به طور کلی فخر فروشی کار پسندیدهای است، ولی اگر در زمانی قصد این کار را داشتید اصلا داشتههای گذشته تان را به میان نیاورید که ضایع خواهید شد.
شاید بتوان این ضرب المثل را معادل ادعای توخالی فردی در زمان نداری بیان کرد مانند:
در چند سال اخیر فروش لوازم خانگی به دلیل افزایش شدید نرخ ارز به رکود شدید مواجه بوده، ولی سازمان امور مالیاتی بدون توجه به رکود و عدم فروش هر ساله مالیاتش را افزایش داده است.
اینجاست که کسبه لوازم خانگی میگویند داشتم، داشتم حساب نیست دارم، دارم حسابه. یعنی زمانی که درآمد داشتیم مربوط به سالهای گذشته بوده، ولی الان فروشی نداشته و نمیتوانیم مالیات بدهیم (دارم دارم حسابه که این صنف فعلا آهی در بساط ندارد)
ضرب المثل داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حساب
ضربالمثل گونهای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفته است. بسیاری از این داستانها از یاد رفتهاند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ با اینحال، در سخن بهکار میرود. شکل درست این واژه «مَثَل» است و ضرب در ابتدای آن اضافه است. به عبارتِ دیگر، «ضرب المثل» به معنای مَثَل زدن (به فارسی: داستان زدن) است.
کلمه” مثل ” عربی است و کلمه فارسی آن “ متل ” است. وقتی مثل گفتن صورت بی ادبانه پیدا کند آن را متلک میگویند. در همه زبانهای دنیا ضرب المثل فراوان است. بعضی از مثلها در همه زبانها به هم شباهت دارند.
هر قدر تاریخ تمدن ملتی درازتر باشد بیشتر حادثه در آن پیدا شده و مثلهای بیشتری در آن وجود دارد و در زبان فارسی نیز دهها هزار ضرب المثل وجود دارد.
بیشتر بخوانید:
• عبارت مثل گاهی کوتاه است و در دو یا سه کلمه خلاصه میشود مانند (فیل و فنجان) که میفهماند دو چیز از جهت کوچکی و بزرگی با هم تناسب ندارند. این مثل در اصل دارای ۵ کلمه بوده (آب دادن فیل با فنجان) ولی معمولا با همان دو کلمه به اصل مثل اشاره میکند.
• عبارت مثل گاهی دراز است مانند (آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار را میکنند ولی ارزش آنها وقت گرو گذاشتن معلوم میشود)، چون لولهنگ از سفال ساخته شده ارزشش از آفتابه که از مس است کمتر است.
• مثل گاه یک عبارت ساده است و گاه یک خط شعر
(شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لپ اپ خورد گه دانه دانه)
ضرب المثل در لغت به معنای مثال زدن است. مردم در گفتگوهایشان برای اینکه منظور خود را بهتر بفهمانند، از ضرب المثلها استفاده میکنند. ضرب المثل میتواند یک بیت شعر یا فقط یک مصراع شعر یا جملهای معروف باشد. مثلاً وقتی کسی میگوید: «دو مار از یک سوراخ در نمیآید که یکیش ترکی بخواند یکیش فارسی»، منظورش اینست که فرزندان یک پدر و مادر برابرند و بر یکدیگر برتری ندارند. یا وقتی میخواهند بگویند کاری خیلی بد بوده و مورد تأیید هیچکس نیست، میگویند: «سگ از جاش پا میشود، بد میگوید یا تف و لعنت میکند.»
دانشمندان و زبان شناسان نامدار هنوز تعریفی جامع و کامل برای کلمهٔ ضرب المثل نیافته اند. گرچه در این راستا تحقیقات بسیار ارزشمندی انجام و تفاسیر معتبری نیز ارائه شده است. علامه علی اکبر دهخدا در مقدمه امثال و حکم چنین مینویسد:
در زبان فرانسوی هفده لغت یافت میشود که در فرهنگهای عربی و فارسی همه آنها را «مثل» ترجمه کرده اند و در فرهنگهای بزرگ فرانسوی تعریف هائی که برای آنها نوشته اند مقنع نیست و نمیتوان با آن تعریفات، آنها را از یکدیگر تمیز داد.
محقق معروف (Archer Taylor) که تحقیقاتش در اوائل قرن بیستم تأثیری شگرف در این زمینه داشته است، نتوانست تعریفی جهانشمول برای امثال و حکم پیدا کند.
وی در کتاب معروف خود اظهار میکند که تعریفی برای امثال و حکم نمیتواند وجود داشته باشد. با این وجود تعاریف مختلفی از گذشته تا حال ارائه شده است که مهمترین آنها تعریف (Friedrich Seiler) میباشد. وی امثال و حکم (ضرب المثل) را چنین تعریف کرده است:
سخنان برجسته، روشن و پند آمیز و مستقل که در زبان مردم رایج است.
معنی ضرب المثل داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حساب
آنچه به صورت علم در تاریخ ثبت شدهاست، اندیشه پیشگامان فلسفه در صدهاسال قبل از میلاد مسیح است. فلسفه قبل از سقراط ناظر بر علوم طبیعی بود و با اخلاقیات و دین و آئین مردم و سایر اعتقادات فکری و تربیتی آن دوران، کاری نداشت. فلاسفه تمام کوشش و توان خود را به بحث و بررسی در مورد علوم مادی و فعل و انفعالات طبیعی نموده و توجه خود را صرف علمالاشیاء میکردند.
آنچه جزو علم و دانش آن زمان محسوب نمیشد اخلاقیات و اصول اخلاقی و آراء معنوی جامعه بود. علیرغم بیتوجهی به این مهم، از بدو تشکیل اجتماعات شهری و تمدنهای باستانی، حتی قبل از ظهور ادیان بزرگ، انسانها به ضرورت اخلاق و ادبیات و فرهنگ وابسته به آن پی برده و به اهمیت آن در زندگی خود، آگاهی داشتند. امثال و حکم نیز قبل از طبقهبندی علوم و قرنها پیش از ظهور فلاسفه، وجود داشتهاست.
انسان اجتماعی، از تشخیص میان خوب و بد عاجز نبودهاست و بر اساس تجربه و برخورداری از اساطیر و داستانهای موجود، طبق نیاز و شرایط خود، به ساختن ضربالمثل وعبارات و اصطلاحات اخلاقی پرداختهاست. افکار سقراط در توسعه و رشد اخلاق نقش عمده دارد. وی اخلاق را مهمتر از سایر بخشهای علوم و به طور کلی فلسفه نظری میداند. سیسرو گفتهاست که سقراط فلسفه را از آسمان به زمین آورد.
این گفتار بدین معنی است که انسان را به عنوان مرکز ثقل و محور مباحثات فلسفی قرار میدهد. شاگردان سقراط یعنی ارسطو و افلاطون دنباله بحث اخلاق را گرفته و به آن شکل علمی و فلسفی دادند. علم اخلاق به خصوص مرهون مساعی ارسطو است که برای آن اصول و مبانی قائل شد و این قوائد را در دسترس مردم قرار داد.
براساس متون تاریخی اولینبار ارسطو به جمعآوری امثال و حکم و تحقیق علمی آن اقدام نمود که متأسفانه رساله او بنام «امثال و حکم» ∗، از بین رفتهاست. در یونان باستان فلاسفه، شعرا و نویسندگانی مانند: افلاطون، آپولونیوس، سوفکلس، همر، آریستوفان، آیشیلس، اوریپیدس و دیگران با بکار بردن «امثال» در آثار خود، آن را به عنوان بخشی از ادبیات، هم ردیف امثال سایره قرار دادهاند. نویسندگان و فلاسفه رومی مانند: پلاتوس، ترِنس، هوراس و سیسرو هم نوشتههای خود را مزیّن به امثال و حکم نموده، ولی هیچکدام به جمعآوری یا تحقیق در پیرامون آن نپرداختهاند، ضمن اینکه اکثر مثلهای موجود در ادبیات رومی، متکی بر امثال و حکم یونانی است که بعدأ اروپائیان به ترجمه آنها اقدام نموده و به گنجینه فرهنگ عامیانه خود غنای بیشتری دادند.
نویسندگان معاصر نیز با استفاده از ضربالمثل در آثار خود و تغییر آنها بر اساس ولریسم، چهرهای طنزآمیز به ادبیات بخشیدهاند. نویسندگانی، چون برتولت برشت، گونتر گراس، مارتین والزر، اریش کستنر، هانس ماگنوس انسنبرگر و هاینریش بل در آلمان و صادق هدایت، محمدعلی جمالزاده، علیاکبر دهخدا، ایرجمیرزا و عارف قزوینی و هنرمندان دیگر در ایران، ستارگان درخشان ادبیات و فرهنگ مردمی هستند و نامشان باقی.
در مورد پیدایش و رواج امثال و اصطلاحات مثلی هیچ گونه اطلاعی در دست نیست. جملاتی که امروزه به عنوان امثال و حکم شناخته شده و در تکلم عموم جاری است، ابتدا گفتار لحظهای و ترواش برقآسای اندیشه انسان سخنگو بوده که به لحاظ مؤثربودن، دقیقبودن و دلنشینبودن آن در ذهن شنونده حک و سپس تکرار شدهاست. اولین گوینده یک عبارت مثلی به همان اندازه ناشناس است که گویندگان و نویسندگان اشعار فولکلوریک و اساطیر باستانی.
کتب مقدس مانند تورات، انجیل و قرآن نه تنها یکی از سرچشمههای لایزال پند و اندرز میباشند بلکه بسیاری از امثال و حکم و اصطلاحات مثلی نیز این منابع اخذ شدهاند. اگر اناجیل عهد عتیق و عهد جدید را به عنوان منبع امثال و حکم و اصطلاحات مثلی شناختهاند، به دلیل ترجمه آگاهانه آن به وسیله نابغه زبان آلمانی، دکتر مارتین لوتر است. ترجمه لوتر یک برگردان تحتلفظی نیست بلکه تولّدی دیگر از کتاب مقدس مسیحیان است که عناصر فرهنگی و ادبیات مردم آلمان (اروپا) در آن مؤثر بودهاست. به روایتی دیگر، مارتین لوتر ابتدا انجیل را آلمانی کرد و پس آنگاه به مردم آلمان هدیه نمود.
شایان ذکر است که حیات امثال و حکم به دوران قبل از کتابت و نوشتارهای ادیبانه باستانی رسیده که بعدأ به صورت نقلقول از گفتارهای ناب نوشته در ادبیات عتیق ملل متمدن ضبط شدهاند. کتیبههای متعلق به سومریها که با خط میخی نوشته شده، حاوی امثال و حکمی هستند که محققین «زبانشناس» ∗ به کشف و ترجمه آن توفیق یافتهاند.
با توجه به مطلب فوق، هر اثر ادیبانهای که ضابط امثال و حکم باشد، نباید بدون تحقیق و بررسی، منشأ و مبدأ آن مَثَل تلقی گردد. بسیاری از امثال پیش از اینکه در آثار نویسندگان یا شعرا ظاهر شوند، مدتها در زبان و گویش عامیانه مردم رایج و سایر بوده و همانند افسانهها و قصهها، سینه به سینه نقل شدهاند. در کنار منابع شفاهی و گویشی، اهمیت ضبط و نگارش ادبی امثال و حکم، امثال سایره و اصطلاحات مثلی را نباید نادیده گرفت.
از این طریق نیز بسیاری از اشعار مردمپسند به لحاظ تکرار مداوم و انتشار آنها در دور و نزدیک، به قلمرو امثال و حکم راه یافته و با اقبال مردم مواجه شدهاند. اکثر قریب به اتفاق امثال و حکم اروپایی، ریشه در ادبیات قدیم یونان، روم و همچنین انجیل عهد قدیم و جدید دارد. قرن بیستم نیز زمینهای بسیار مناسب برای ایجاد مثل و عبارات مثلی به وجود آوردهاست.
امثال و حکم و اصطلاحات مثلیِ متولد در قرن نوزده و بیست، در زبانهای غیر اروپایی نیز رواج یافتهاست. در سالهای اخیر به لحاظ توسعه تبلیغات و آگهیهای تجارتی و استفاده از امثال به منظور کسب اعتبار برای کالاهای تجاری، و نقش رسانههای گروهی، اصطلاحات و امثال جدیدی به مِنَصّه ظهور رسیده، بنابراین دوران طرح و انتشار امثال و حکم به سر نیامدهاست.
به گزارش تابناک جوان، در این مطلب به ضرب المثل داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حساب است، پرداختیم. در ادامه به تاریخ ضرب المثل ها و تولید آن در طول تاریخ پرداختیم. شما کدام ضرب المثل را بیشتر استفاده می کنید؟ در بخش نظرات برای ما بنویسید.
منبع: ستاره / بیتوته.