«این همه سال کار کردی؛ حالا دیگه بچه ات باید اولویتت باشه!»؛ «عروس خانم فلانی خانه داره؛ هزار ماشاالله خونه اش مثل دسته گل می مونه!»؛ «مادرای شاغل بچه هاشون کمبود محبت دارن!»؛ «واقعا چطوری دلت میاد بچه به این کوچیکی رو بزاری مهد؟» و...
این ها جملاتی است که یک مادر شاغل ممکن است، بارها و بارها از سوی اطرافیانش شنیده باشد. او شاید به ظاهر بی تفاوت از کنار این جملات عبور کند و با یک لبخند پاسخ دلسوزی اطرافیانش را بدهد اما خیلی وقت ها یک مادر شاغل را دچار اضطراب و این احساس ناخوشایند نکند مادر خوبی برای فرزندش نباشد و یا نکند او یک مادر ناکافی است!
سمیرا یک مادر شاغل ۳۵ ساله است و پسر کوچکش تازه به کلاس اول می رود: «من یک مادر شاغلم که هم به دلیل نیاز مالی ترجیحم شاغل بودن است و هم اینکه خانه نشین بودن به شدت مرا افسرده می کند. فکر می کنم در صورتی که یک موقعیت اجتماعی داشته باشم، روحیه بهتری دارم و حتی می توانم، مادر شادتری برای پسرم باشم. البته فشار مضاعفی روی من است؛ بعد از ۸ ساعت کار کردن تازه شغل دومم یعنی خانه داری شروع می شود و از طرفی باید به درس های پسرم هم رسیدگی کنم؛ اما هر طور شده با این موقعیت کنار می آیم. با این حال اطرافیان گاهی با اظهارنظرهای نابجا باعث می شوند، من احساس ناخوشایندی نسبت به خودم داشته باشم.
خیلی وقت ها، مادر همسرم در نگهداری از پسرم به من کمک می کند که می دانم، کار سختی هم هست؛ با این حال هر وقت برای تحویل گرفتن پسرم می روم، یک جمله ناخوشایند به من می گوید که واقعا مرا می رنجاند. مثلا اینکه: «هزار ماشالله جاریت به همه کاراش می رسه! خونه اش مثل دسته گله! بچه هاشو خوب تربیت می کنه!» من از این جمله ها واقعا می رنجم؛ برای اینکه زندگی خوبی دارم و با تمام توان برای این زندگی می جنگم...»
ملیحه، یک مادر ۴۰ ساله و استاد دانشگاه است که باید علاوه بر دانشجویانش حواسش به دو فرزند کوچکش نیز باشد: «اینکه همزمان هم در محل کار، یک معلم خوب باشم و هم در خانه یک همسر و یک مادر کامل به اندازه کافی اضطراب آور است. معمولا محیط کار برای یک مادر امتیازی قائل نیست و این موضوع با تبلیغاتی که برای فرزندآوری می شود، مغایرت دارد. من وقتی از محل کار بر می گردم علاوه بر کار زیاد خانه باید به فرزندانم هم رسیدگی کنم. من ساعت ۵ صبح به سمت محل کارم می روم و بعد از ظهر که به خانه می آیم به امور منزل می پردازم و تا ساعت ۱ بامداد به درس فرزندم رسیدگی می کنم. با این حال اطرافیان این حس را به من می دهند که مادر خوبی نیستم؛ چون شاغلم!»
سحر ۳۷ ساله نیز یک مادر شاغل است که این روزها دختر ۴ ساله اش را بزرگ می کند: «مادرهای شاغل همیشه جملات ناراحت کننده و البته تکراری از اطرافیان می شنوند. مثلا اینکه این همه سال برای دل خودت کار کردی اما الان برای بچه ات باید زندگی کنی! یا اینکه بچه هایی که مادر شاغل دارند، کمبود محبت می گیرند! حتی خیلی وقت ها برخی می گویند چطور دلت می آید با بچه کوچک سر کا بروی؟ چرا برخی فکر می کنند یک مادر شاغل باید خودش و تمام علایقش را فراموش کند؟ در صورتی که می تواند میان زندگی خودش و تربیت فرزندش تعادل ایجاد کند. من این جملات را در حالی می شنوم که مادرم از فرزندم نگهداری می کند و فکر می کنم، مادرانی که مجبورند فرزندانشان را مهد کودک ببرند، جملات بدتری هم می شنوند.»
طیبه یک مادر ۳۰ ساله است که وقتی فرزندش به کلاس اول رفته، تصمیم گرفته کار بیرون کنار بگذارد و صرفا خانه دار شود: «من از ۱۹ سالگی شاغل بودم و همیشه درآمد داشتم. تا ۶ سالگی پسرم شغلم را ادامه دادم و فشار زیادی روی من بود اما از یک جایی ترجیح شخصی ام این بود که تمام وقتم را برای پسرم بگذارم و خانه دار شدم. خانه داری هم یک شغل تمام وقت است و ممکن است در یک روز حتی نیم ساعت هم فرصت درازکشیدن پیدا نکنم. خانه داری شغلی است که نه مرخصی و نه حقوق دارد و کار بیرون مزیتش همین حق و حقوقی است که یک زن به دست می آورد. درست است که ترجیح من در حال حاضر خانه داری است اما فکر می کنم یک زن آنقدر توانمند است که می تواند از پس کار خانه و بیرون بربیاید. شاید تنها چیزی که از همسر و اطرافیانش می خواهد این است که درک شود و احساس مادری اش زیر سوال نرود.»
گوهریسنا انزانی (روانشناس) معتقد است: «برخی از پژوهشهای انجام شده نشان میدهند که دختران مادران شاغل از نظر رضایت تحصیلی، اعتماد به نفس، پیشرفت تحصیلی، روحیه سازش پذیری، تعهد به خود و دنبال کردن خواستههای خود نسبت به دختران مادران خانهدار موفقتر هستند بنابراین به نظر میرسد اشتغال مادر در خارج از خانه بر فرزندان دختر اثرات بهینهای دارد. البته پژوهشهای متضاد دیگری هستند که نشان میدهند خواب، نگرانی و نافرمانی کودکان مادران شاغل بیشتر است. همچنین احساس شرم، ترس و اضطراب در دختران و اختلالات روانی و اجتماعی و رفتاری در پسران بیشتر است اما با این حال هرچه تحصیلات مادر بیشتر و تعامل او با همسر بهتر باشد و مهارت های زندگی را بیشتر بداند و حضور با کیفیتی در خانه داشته باشد میتواند از تمامی این اختلالات جلوگیری کند.»
این روانشناس با بیان اینکه گاهی اشتغال باعث استرس میشود و والد میتواند این استرس را به فرزندان منتقل کند، اظهارکرد: «مادر شاغل مسئولیت زیادی را بر عهده دارد؛ بنابراین باید تعادلی بین کار و خانه ایجاد کند. در غیر این صورت دچار فرسایش روحی میشود واختلالات رفتاری و اضطرابی نیز در فرزندان او ایجاد میشود. مادر نقش برجستهای در امنیت و شادی فرزند دارد بنابراین مادری که با کار کردن میتواند احساس بهتری را تجربه کند با برنامه ریزی مناسب در کنار همسر و فرزند خود نیز میتواند احساس آرامش را به آنها انتقال دهد.»
انزانی در عین حال می گوید: «مادران باید درخانه فضای گرمی را ایجاد کنند و با کودکان خود اهداف کوچکی مانند تماشای فیلم در کنار هم، بازی کردن و در کنار هم غذا درست کردن و... و. در منزل دنبال کنند همچنین مادر شاغل ابتدا باید به نیازهای خودش به عنوان مادر توجه کند تا بتواند رابطه بهینهای با همسر و فرزند خود داشته باشد چراکه مادر شاد و با هدف در مدیریت خانه موفقتر است.»