عارف قزوینی، شاعر، ترانه سرا و تصنیفساز مشهور ایرانی است. احتمالا او را با تصنیف مشهور «از خون جوانان وطن لاله دمیده» بشناسید. او علاوه بر فعالیتهای هنری، هنرمندی سیاسی و وطن پرست محسوب میشود که در پیروزی جریان انقلاب مشروطه نقش موثری داشت. تا انتهای مقاله با ما همراه باشید تا با او بیشتر آشنا شوید.
ابوالقاسم عارف قزوینی مشهور به «عارف قزوینی» در سال ۱۲۵۹ شمسی در قزوین به دنیا آمد. او در جوانی صرف و نحو زبانهای فارسی و عربی را بهطور کامل یاد گرفت و به ادبیات و شعر علاقه زیادی نشان داد.
او در زمینه موسیقی شاگرد میرزا صادق خرازی بود. مدتی نیز بهدلیل اصرارهای پدرش، ملا هادی وکیل، پیش یکی از واعظان قزوین نوحهخوانی میکرد و عمامه به سر میگذاشت. او سپس به تهران مهاجرت کرد و بهدلیل نبوغ فوقالعادهای که در زمینه شعر و موسیقی داشت، بهسرعت وارد دربار قاجار شد و با شاهزادگان قاجار آشنایی پیدا کرد.
او در ابتدا مورد توجه شاهزاده وثوق الدوله قرار گرفت و مدتی در دربار او خدمت میکرد. او درباره وضعیت خود در این مدت مینویسد:
در این مدت یک سال و اندی، حتی یک شب آسایش نداشتم و در صف سفره نشینان و مفت خوران از همه سربلندتر محسوب میشدم.
سپس مظفرالدین شاه از صدای عارف خوشش میآید و او را به دربارش میآورد؛ او را بهعنوان فراش خلوت خود استخدام میکند؛ اما عارف که از انجام این کار بیزار بود، با وجود اینکه نیاز مالی داشت و میتوانست با این کار از لحاظ مادی تامین شود، این پیشنهاد را رد کرد و به قزوین بازگشت. دراینباره نیز او مینویسد:
من همیشه خواهان حیثیت و شرافت بودهام و حتی دوستان نزدیک نیز جرات تعارف چنین چیزی را به من نداشتند.
کلیات دیوان عارف قزوینی شامل ۹۷ غزل، ۸۹ تصنیف و ۱۲ شعر هجویه است که انتشارات مختلفی آن را به چاپ رساندهاند.
ابوالقاسم عارف قزوینی در ۱۷ سالگی عاشق دختری به نام «خانم بالا» میشود و پنهانی با او ازدواج میکند. خانواده خانم بالا پس از اطلاع از داستان ازدواج پنهانی آنها، فشار زیادی به عارف آوردند تا او را طلاق بدهد. عارف پس از پیش آمدن این ماجرا مدتی به رشت رفت. پس از بازگشت از این سفر و با وجود علاقه زیادی که به خانم بالا داشت، او را طلاق داد و تا آخر عمر خود ازدواج نکرد.
زمانی که زمزمههای اولیه مشروطه در ایران شروع شد، عارف قزوینی تنها ۲۳ سال داشت. او با غزلهایی که سروده بود، به موفقیت انقلاب مشروطه کمک زیادی کرد. عارف در آن زمان، زبان مشترک فریادهای آزادی خواهی مردم ایران و روشنفکران ترقیخواه بود. درخشانترین آثار عارف قزوینی مربوط به دوران مشروطه است.
در اوایل شروع جنبش آزادی، عارف در صف مشروطهخواهان قرار گرفت و نبوغ و استعدادش را در مسیر آزادی صرف کرد. غزل «پیام آزادی» از مشهورترین آثار او در این زمان است.
پیام، دوشم از پیر می فروشم آمد بنوش باده که ملتی به هوش آمد
هزار پرده ز ایران درید، استبداد هزار شکر که مشروطه پرده پوش آمد
ز خاک پاک شهیدان راه آزادی ببین که خون سیاوش چه سان به جوش آمد
برای فتح جوانان جنگجو، جامی زدیم باده و فریاد نوش نوش آمد
کسی که رو به سفارت پی امید رفت دهید مژده که لال و کر و خموش آمد
انقلاب مشروطه زمینه ساز شکلگیری شخصیت آزادیخواه و حقجوی عارف بود. او با قلم خود به مبارزه با سلطنتطلبی پرداخت و سعی در خشکاندن ریشه استبداد داشت. او شعر، موسیقی و صدای خود را در مسیر انقلاب مشروطه گذاشت.
یکی از نزدیکان عارف به نام «رضازاده شفق» درباره او چنین نوشته است:
در دوران انقلاب مشروطه، قلم و سخن هیچکسی مثل عارف نمیتوانست دل مردم را به لرزه درآورد. عارف از روزهای اول این انقلاب، همراه مردم در این مبارزات شرکت میکرد.
سعید نفیسی، پژوهشگر تاریخی معاصر که خود یکی از همنشینان عارف قزوینی بوده است، در کتابش مینویسد:
این بزرگمرد انگار رسالتی آسمانی برعهده داشت. سخن هیچکس غیر او به دل نمینشست و روح همه مردم ایران در آن زمان، در دستهای او بود.
ایرج میرزا شاعر همدوران عارف قزوینی بود که نقطه مقابل دیدگاه وی نسبت به امور سیاسی و اجتماعی زمانه محسوب میشد. ایرج میرزا با بهرهگیری از از این دیگاه مخالف، عارف قزوینی را نمادی قرار داد تا عقاید غالب دوران خود را نقد کند. عدهای منظومه «عارف نامه» ایرج میرزا را در مخالفت با عارف قزوینی و هجو وی میدانند؛ اما مشهورترین اثر ایرج میرزا، در واقع انتقاد وی به مسائل اجتماعی و سیاسی، انتقاد به دیدگاه مشروطهخواهان، اعتراض به پایمال شدن حقوق زنان و کودکان و انتقاد به نحوه اداره امور توسط سیاستمداران است. اثر عارف نامه که با زبانی طنزآلود و گاه بیپرده نوشته شده است، در آن زمان تبعات سنگینی برای ایرج میرزا داشت و با واکنشهای شدید مشروطهخواهان همراه شد. گفته میشود ایرج میرزا هنگام سکونت در مشهد، عارف را که از دوستان قدیم او بود، برای ملاقات دعوت میکند؛ اما عارف از ملاقات با وی سر باز میزند و بعدتر در تصنیفی خطاب به جد ایرج میرزا که از شاهزادگان قاجار بود، او را رنجیده خاطر میسازد. از همان زمان، ایده منظومه عارف نامه به ذهن ایرج میرزا خطور میکند.
شاعرانی مثل عارف قزوینی سیاست را وارد شعر خود کردند و مردم را برای به دست آوردن آزادی تشویق کردند. اشعار عارف قزوینی درون مایههای سیاسی، میهنپرستی، آزادیخواهی و استعمارستیزی داشتند. او در زمان مشروطه، اشعار اینچنینی را با ساز برای مردم میخواند و از هنر خود برای تقویت روحیه مبارزهخواهی آنها استفاده میکرد.
به عارف قزوینی لقب «شاعر ملی» دادهاند؛ چراکه در اشعارش مفاهیم وطنپرستی بسیار دیده میشود و آزادیخواهی در سرودهها و تصنیفهایش آشکار است.
او یکی از اولین افرادی است که دو عنصر شعر و موسیقی را با مضمونهای اجتماعی و تصنیف خواهی ترکیب میکند. او با این کار سعی در ارائه افکار و نگرش خود در مسائل سیاسی در قالبهای مختلف هنری دارد. مزیت اصلی که تصنیفهای عارف قزوینی را متمایز میکند آن است که شاعر، خواننده و آهنگساز تصنیفها خودش بوده و عناصر میهندوستی در آن بهوضوح دیده میشود.
او تصنیف مشهور «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را بهدنبال فتح تهران توسط مشروطهخواهان ساخت و از آن زمان تا به امروز این تصنیف ماندگار شد.
چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ!
سر کین داری ای چرخ! نه دینداری، نه آیین داری (نه آیین داری) ای چرخ!
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایۀ گل بلبل ازین غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کجرفتاری ای چرخ
خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یک خانۀ ویران
یا رب بستان داد فقیران ز امیران
چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ! نه دینداری، نه آیین داری (نه آیین داری) ای چرخ
از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن
مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن
غیرت کن و اندیشۀ ایام بتر کن
اندر جلو تیر عدو سینه سپر کن
چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ! نه دینداری، نه آیین داری (نه آیین داری) ای چرخ
از دست عدو نالۀ من از سر درد است
اندیشه هر آن کس کند از مرگ، نه مرد است
جانبازی عشاق نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است
چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ! نه دینداری، نه آیین داری (نه آیین داری) ای چرخ
عارف ز ازل تکیه بر ایام ندادهست
جز جام به کس دست چو خیام ندادهست
دل جز به سر زلف دلارام ندادهست
صد زندگی ننگ به یک نام ندادهست
چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ! نه دینداری، نه آیین داری (نه آیین داری) ای چرخ
ابوالقاسم عارف قزوینی در سال ۱۳۰۷ برای درمان بیماری نزد دکتر بدیع در همدان رفت. او سرانجام در دوم بهمن ۱۳۱۲ رخ در نقاب خاک کشید و در همین شهر در جوار آرامگاه ابوعلی سینا به خاک سپرده شد. مقبره این شاعر نامی در حیاط جلویی آرامگاه قرار گرفته است. در محوطه آرامگاه، کتابخانه و موزهای از تاریخ ایران نیز دیده میشود که سالانه گردشگران زیادی را به خود جذب میکنند.
بیشتر بخوانید
منبع : ایرنا - ایلنا - مستقل نیوز