منظومه عشق بر بلا می گردد
آن لحظه که گاه شهدا می گردد
صد چشمه فرات اشک این گونه خروش
گرد حرم ماه وفا می گردد
باید به طواف کعبه در هروله مرد
چون کعبه به دور کربلا می گردد
لب تشنه ی باران محبت بودن
رازیست که کشف ماجرا می گردد
این کشته حسین است که با باور خون
خورشید فراز نیزه ها می گردد
از گفتن" لااله الا الله " است
این خاک اگر کوی خدا می گردد
ماهی که پر از یاد حسین ابن علی است
هم سفره ی دل شاه و گدا می گردد
شش گوشه ضریحی است شفا خانه ی ما
درد و غم و رنج ما دوا می گردد
تا عرش خدا ز کربلا راهی نیست
گو سالک حق جوی کجا می گردد؟
در خیمه زینب است کز بند درون
با چادر خاکی اش رها می گردد
شعر از : محمد صادق دهنادی