اگر از شما بپرسیم شریک زندگی خود را دوست دارید یا نه، بهاحتمال زیاد بدون تردید پاسخ مثبت میدهید. با این حال، گاهی در زندگی به او نگاه میکنید و فقط حس بیزاری شدیدی به او دارید. دلیل تنفر از همسر میتواند خطایی باشد که شریک زندگی خواسته یا ناخواسته مرتکب شده است و ما از آن عصبانی شدهایم. بیزاری از همسر در اوج عصبانیت چندان هم عجیب نیست.قبل از اینکه راهکارهای مقابله با این حس را بشناسیم، باید بفهمیم چه عواملی باعث میشوند گاهی از یکدیگر متنفر شویم.
همسر خودشیفته هرگز مسئولیت اشتباهاتش را نمیپذیرد و بدون توجه به آسیبهایی که به همسر خود میزند، خودخواهانه روزها را سپری میکند. چنین فردی ترجیح میدهد بهجای پذیرفتن اشتباهش، احساسات همسرش را کماهمیت جلوه دهد.
هیچچیز بدتر بیاحترامی عشق زندگیمان به ما نیست. رفتار تحقیرآمیز بهمرور زمینه تنفر را فراهم میکند و طولی نمیکشد که تنها احساس فرد به همسرش خشم و نفرت میشود.
بعضی از آدمها دچار وابستگی عاطفی هستند و به همسرشان فضای نفسکشیدن نمیدهند و مدام از او انتظار توجه و همراهی دارند. تصور کنید این افراد با آدمهای مستقل از نظر عاطفی ازدواج کنند.افراد مستقل تحمل ارتباط لحظهای و پیوسته حتی با همسرشان را ندارند و خیلی زود خسته میشوند. برای آنکه همهچیز سرجای خودش باشد، باید میزان استقلال و وابستگی شما و همسرتان یکسان باشد.
بر اساس تحقیقات، خیانت یکی از مهمترین دلایل تنفر از همسر و طلاق است. اگر تصمیم بگیرید کجدارومریز به این رابطه ادامه دهید، طبیعی است وجودتان سراسر تنفر از همسر خیانتکار باشد.
فهمیدن دلیل تنفر از همسر برای خانمها سخت است. گاهی با خود فکر میکنند «چه شد که به اینجا رسیدیم؟» و بیآنکه جوابی برای این سؤال داشته باشند، به زندگی خالی از عشق خود ادامه میدهند. اما واقعا علتش چیست؟ چه چیزهایی باعث تنفر زن از شوهر میشود؟
غرق در جریان زندگی، به خودتان آمدهاید و میبینید دیگر هیچ اتفاق جدیدی در رابطه زناشویی شما رخ نمیدهد. بهنظرتان باید فکری به حال این وضعیت کنید، اما میبینید همسرتان تسلیم این روتین کسلکننده زندگی شده است و مشکلی با آن ندارد. کمکم فراموش میکنید که چطور روزی عاشق این مرد خستهکننده شدهاید!
ابتدای رابطه که همهچیز شیرین بود و جوان و سرحال بودید، به احساسات، خواستهها، نیازها، افکار و نظرات هم اهمیت بیشتری میدادید. اما انگار این روزها همسرتان مثل قبل به خواستههای شما اهمیت نمیدهد و دیگر خبری از آن عشق آشکار نیست.
شاید این فکر افتاده باشد به جانتان که همسرتان شما را پایینتر از خودش میبیند. گاهی به خودتان میآیید و میبینید حرف همیشه حرف اوست و نظرات شما را به هر دلیلی نادیده میگیرد. این حس نابرابری میتواند زمینه دلسردی و تنفر را فراهم کند.
دوستداشتن کسی که خودش را دوست ندارد و به جذابیتش اهمیت نمیدهد واقعا سخت است. این اصلا به این معنی نیست که زن بهخاطر ظاهر مرد با او ازدواج میکند، اما جذابیت جسمی و جنسی یکی از بایدهای اولیه رابطه زناشویی است.
جای زخمهای عمیق دیر خوب میشود. گاهی مردها خواسته یا ناخواسته صدماتی به همسر خود میزنند که تا مدتها خوب نمیشوند. فراموش نکنید که عشق منبعی تمامشدنی است، پس مراقب زخمهای عمیق و التیامناپذیر باشید.
برای بیزاری و تنفر از همسر لازم نیست هر روز دعوا و مرافعه داشته باشید. گاهی حرکات کوچکی که باعث میشوند سرافکنده شوید، احساس ناامنی کنید، ناراحت شوید و اعتمادبهنفس خود را از دست بدهید، برای دلسردی از همسر کافیاند.
خانمها روحیه جنگندهای دارند، اما نمیتوانند یک عمر مراقب سلامتی همسرشان باشند. اعتیاد به موادمخدر، اعتیاد به بازیهای کامپیوتری، اینترنت، غذاخوردن یا هر چیز دیگری بعد از مدتی عشق و علاقه را کمرنگ میکند.
گاهی تنفر خانمها از همسرشان ناشی از عقده موفقیتهای بهدستنیامده است. فکر میکنند اگر مسیر دیگری را انتخاب کرده بودند، اکنون زندگی بهتری داشتند. بعضی از آنها بهخاطر همسرشان چنان از آرزوهای خود دست میکشند که فردیتشان را از دست میدهند و نتیجه چیزی نیست جز نارضایتی که در قالب بیزاری از همسر بروز میکند.
تعادل در روابط زناشویی حرف اول را میزند. اصلا اسمش «زندگی مشترک» است. دو طرف باید بتوانند درباره نحوه اداره زندگی، پرداخت هزینهها و سایر وظایف ریزودرشت به تعادل نسبی برسند. اگر مسئولیتهای یکی از آنها بیشتر باشد، زمینه نارضایتی و در ادامه تنفر از همسر فراهم میشود.
خیلی از خانمها بهصراحت (حتی گاهی با افتخار!) میگویند: «انگار شوهرم رو هم باید بزرگ کنم!» این اشتباه بزرگ که ندانسته مرتکب میشوند، بهمرور ریشههای زندگی مشترکشان را سست میکند. مردها تحمل شخصیت کنترلگر زنان را ندارند و خیلی زود از بکننکن آنها خسته میشوند.
خیلی از روابط بهخاطر پول از هم پاشیدهاند. اینکه شما یکتنه کار کنید و پول دربیاورید و همسرتان یکشبه همه را خرج کند، آزاردهنده است. عادت ولخرجی رفتهرفته زن را از چشم مرد میاندازد.
خانمها معمولا اوایل رابطه شور و هیجان بیشتری برای برقراری رابطه جنسی نشان میدهند، اما پای بچه که به میان میآید و مشغلهها بیشتر میشوند، انگار دیگر انرژی کافی برای آن ندارند. همین امتناع و طرد جنسی خیلی زود ریشههای رابطه زناشویی را میخشکاند.
زندگی همیشه بالا و پایین دارد. اختلاف پیش میآید و بحثوجدل اجتنابناپذیر است. اما یکی از رفتارهایی که باعث تنفر مرد از همسرش میشود، تعریفکردن تمام جزئیات بحثها برای دوستان و آشنایان است. معمولا خانمها بهاسم درددل جیکوپیک زندگی خود را برای بقیه تعریف میکنند. حس خیانت به حریم زندگی مشترک میتواند علت تنفر مرد از همسرش باشد.
برخی مردها شبوروز کار میکنند، وسایل خراب را تعمیر میکنند، با دست پُر به خانه میآیند و حتی گاهی شام درست میکنند؛ اما دریغ از یک جمله ابراز قدردانی و تشکر همسرشان! نهتنها تشکر نمیکنند، بلکه غر هم میزنند و میگویند: «وظیفهاته.» بهنظر خودتان، میشود همسر ایرادگیر را دوست داشت؟
اعتیاد به شبکههای اجتماعی خیلی زود زن را از چشم مرد میاندازد. مردها شریک رازدار میخواهند، نه کسی که کوچکترین جزئیات زندگی، از شام شب گرفته تا خریدهای خانه، را پست و استوری کند.
مردها بهاندازه زنها حق دارند درباره نحوه چیدمان خانه، خرید لوازم جدید یا هر اتفاق دیگری نظر بدهند. گرفتن تصمیمهای بزرگ بدون مشورت با شریک زندگی، تعریف زندگی مشترک را نقض میکند و بهمرور موجب دلسردی و تنفر از همسر میشود.
فهمیدیم چرا گاهی با تمام وجود از همسرمان متنفریم و چه عواملی ما را به این نقطه میرسانند. حالا چطور با آن مقابله کنیم؟ چطور احساس عشق و علاقه را دوباره جایگزین تنفر از همسر خود کنیم؟
روابط عاشقانه پر از پیچیدگیاند. هرچقدر هم کسی برای ما مهم و عزیز باشد، معنایش این نیست که قرار است همیشه خوشحالمان کند. بپذیرید که رابطه زناشویی گاهی با احساس خشم، انزجار و حتی نفرت همراه میشود و این کاملا طبیعی است.
اختلاف نظر شدید میتواند ترکیب پیچیدهای از احساس عصبانیت، ناامیدی، آسیبدیدگی و سردرگمی را در وجود فرد بکارد. فرد نمیتواند احساساتش را درست شناسایی کند، بنابراین با جمله «ازت متنفرم» تمام خشمش را خالی میکند. وقت بگذارید و احساساتتان را تفکیک و مرتب کنید تا بفهمید چه اتفاقی در حال رخدادن است.
درگیریها و موقعیتهای پرتنش را به تعویق بیندازید و کمی به خودتان استراحت دهید. اگر نمیتوانید بهصورت فیزیکی از همسرتان فاصله بگیرید، مدیتیشن کوتاه یا تنفس عمیق میتواند آرامش را به ذهن و قلب شما بازگرداند و کمک کند احساسات خود را بهتر مهار کنید.
فراموش نکنید که در رابطه سالم، دو طرف به تنهایی احتیاج دارند. این فاصله رفتارهای آزاردهنده همسرتان را در نظر شما کمرنگ میکند و فرصتی دارید که به نیمه دوستداشتنی وجود او فکر کنید.
افسردگی، استرس، فرسودگی شغلی بیش از حد و اضطراب میتوانند قویترین روابط را پرتنش کنند. اگر با این مشکلات دستوپنجه نرم میکنید، طبیعی است که کوچکترین رفتارهای آزاردهنده همسرتان برای شما تحملناپذیر باشد. سعی کنید درباره چالشهای زندگی شخصیتان با او صحبت کنید و در صورت نیاز از یک درمانگر کمک بگیرید.
اگر حس تنفر از همسرتان همیشه کنج ذهن شماست، لزوما بهخاطر اشتباهات شریک زندگیتان نیست. ممکن است دیگر همتای ایدئالی برای هم نباشید و تمام خصلتها یا علایق مشترکی که در وهله اول شما را بهسمت یکدیگر کشانده بودند از بین رفته باشند. قبل از اینکه پایان رابطه را اعلام کنید، سعی کنید با گفتوگو شانس دیگری به زندگی مشترک خود بدهید.
هر بحثی دو طرف دارد. هرموقع از حرفها یا رفتار همسرتان ناامید شدید، سعی کنید از دید او به مشکل نگاه کنید. از خودتان بپرسید نقش شما در آن درگیری چقدر پررنگ بوده است و صادقانه پاسخ بدهید.
شاید در حال حاضر تنفر از همسرتان تمام قلب و روحتان را پر کرده باشد، اما دیروز چطور؟ هفته گذشته هم همین حس را داشتید؟ ۲ ماه پیش چطور؟ گاهی تمرکز روی ویژگیهای مثبت شریک زندگی خشم را فرومینشاند. چشمانتان را ببندید و یکی از قشنگترین لحظات زندگیتان را به خاطر بیاورید. هنوز هم احساس میکنید از او متنفر هستید؟
در زندگی مشترک، بهمرور زمان احساس زن و مرد به یکدیگر تغییر میکند و این ذرهای عجیب نیست. یک روز عاشق همسرمان هستیم، یک روز با تمام وجود از او خشمگینیم و روز دیگر تمام وجودمان پر از تنفر است. کافی است بهجای آنکه از کاه کوه بسازیم، بپذیریم تمام این احساسات گذرا هستند. البته چون منفیگرایی بیش از حد بر سلامت رابطه تأثیر میگذارد، اگر میبینید این حس تنفر هر روز بیشتر از قبل میشود، توصیه میکنیم با درمانگر صحبت کنید.
بیشتر بخوانید
منبع : چطور