طی اتفاقات اخیر جامعه؛ بارها در فضای حقیقی و فضای مجازی واکنش دانش آموزان را پیرامون مسائل اخیر کشور مشاهده کردیم. عکس گرفتن همراه با انجام رفتارهای هنجارشکن و خلاف قوانین مدرسه، فیلم گرفتن در مدرسه درحین سر دادن شعارهای تند سیاسی و واکنشهایی از این دست، در هفتههای گذشته بسیار دیده شد. فارغ از چرایی واکنش دانش آموزان نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی، مسئلهای که در این بین مطرح میشود؛ شکل برخورد مدارس خصوصا متصدیان امور پرورش در مدرسه با این دانش آموزان است.
آیا باید رفتار قهری با چنین دانش آموزانی داشت؟ تبعات این واکنشها برای دانش آموز چیست؟ کدام مدل رفتاری در چنین مواقعی کاربرد بیشتری دارد؟ از جمله پرسشهایی است که پیرو این کنشها از سوی دانش آموزان مطرح میشوند.
فاطمه سادات موسوی روان درمانگر کودک و نوجوان درباره این مسئله میگوید:«در وهله اول ابتدا باید بدانیم که چگونه این بچهها را جذب خود کنیم تا به ما اعتماد داشته باشند و در کنار ما احساس امنیت کنند. وقتی ما به چند مسئله عمل کنیم، این اتفاق خواهد افتاد. نتیجه امر را، ارتباط موثر متقابل مینماییم. اما یکی از اموری که به ارتباط موثر متقابل ختم میشود، همدلی است. وقتی یک مسئلهای را مطرح میکنند؛ مثلا در اتفاقات اخیر حرفها، گلهها و اعتراضاتی دارند. ما باید با آنها همدلی کنیم و شنونده فعالی باشیم. حتی اگر حرفشان خطا یا برخلاف سخنها و اعتقادات ما باشد، به این بچهها فرصت صحبت کردن بدهیم.»
موسوی معتقد است که باید با نوجوانان با صداقت صحبت کنیم. او ادامه میدهد:«گاهی اوقات ما بزرگترها به دلیل ترس از آینده و عواقب سخن نوجوانان؛ فرصت صحبت کردن را از نوجوانها میگیریم و او را کنترل میکنیم. اگر هم در بین صحبتهای این بچهها خطایی وجود دارد، خطا را به شکل دیگر جلوه کنیم. در مسیر صحت سنجی نوجوانها، منابع مختلفی وجود دارد و سراغ فضا، افراد و منابع دیگری میرود. از این رو احتمال این نیز وجود دارد که به مسیر دیگری رو بیاورد. از آنجایی که دریافت اطلاعات مختلف هم برای نوجوان جذاب است، ممکن است در این مسیر اطلاعات نادرستی هم دریافت کند. نوجوان میزان هیجانات بالایی دارد. با دریافت اطلاعات غلط، باعث بالا رفتن هیجانات میشود و درنهایت نوجوان تصمیمهای نادرستی میگیرد. اگر ما کاری کنیم که نوجوان ما را در کنار خود بداند و نه در مقابل، مطمئنا میتوان در تمام این فرآیند تاثیرگزار عمل کرد. اما این واقعیت نیز وجود دارد که به وجود آمدن اعتماد از سمت نوجوانها، امری نیست که یک شبه به آن رسید.»
این روان درمانگر کودک و نوجوان همچنین میگوید:« هنگامی که برای نوجوان اعتمادسازی کردیم و در واقع ارتباط موثر متقابل انجام دادیم، آن موقع است که اگر نوجوان در چنین شرایطی خطایی انجام دهد؛ میتوانیم به او راه صحیح را نشان دهیم و نوجوان نیز درباره موضع و تصویرمان هم تامل خواهد کرد.»
این نسل به دنبال کسب احساس رضایت است
مهدی کاشفی دانشجوی دکترای علوم ارتباطات نیز در گفتگو با ایسناپلاس تاکید میکند که در فهم این نسل نکتهای که مغفول میماند؛ ایستادن در جایگاه وسط امور است. او در توضیح این سخن خود میگوید:« منظورم از جایگاه وسط این است که این نسل در آستانه جدیت زندگی قرار گرفته و از یک سوی دیگر؛ هنوز مهارتهای فکری شناختی در او تقویت نشده است. به همین دلیل است که اصولا این برهه از زندگی مسئله میشود و در موقعیتهایی هم به سوژهای تبدیل میشود که برخی حرکتهایی را از خود نشان میدهد. امری که این نسل را پیش میبرد؛ در تقابل عقل و هیجان، به نظر من هیجان است و به همین دلیل است که این رفتارهای تودهوار را ما از آنها شاهدیم.»
کاشفی ادامه میدهد:« عموما این رفتارها پیرو تقلید، همرنگ شدن با جماعت و تایید گرفتن به واسطه این کارهاست. مهمترین کلید واژهای که برای این نسل به کار گرفته میشود، کلید واژه جامعه پذیری است. یعنی باید با ارزشها و نورمهایی که در جامعه است آشنا شوند و نهاد آموزشی که آموزش و پرورش، خانواده و رسانه است؛ تقریبا چنین جایگاهی را برای خود تعریف کرده است. اما ما در چند سال گذشته شاهد بودیم که از مسئله پرورش، توسط فضای مجازی مرکز زدایی شده و دیگر آموزش و پرورش، خانواده و رسانه برای این نسل بیکارکرد است. همچنین فرم فکر و حتی دادههای فکرشان را از فضای مجازی درحال دریافت هستند. من مسئله را برای این نسل ذهنی میبینم که از طریق دادهها ذهنیت و فکر این نسل درحال شکل گرفتن است. قبلا این دادهها از طریق آن سه نهاد ذکر شده دریافت میشد اما اکنون این دادهها از طریق نهادهای غیررسمی درحال دریافت هستند.»
او تصریح میکند که در شبکههای مجازی، پیشران اصلی هیجان و تکانهای لحظهای است. این پژوهشگر حوزه علوم ارتباطات همچنین عنوان میکند:« ما به عنوان بزرگسال نیز گاهی درگیر این فضا میشویم که یک رفتار هیجانی انجام میدهیم. چرا که این نسل با عضویت در گروهها به دنبال تایید گرفتن است و از سوی دیگر هم مغز ما در لحظهای که خود را همرنگ و همصدا با یک جماعت ببیند، احساس رضایت میکنند و این نسل به دنبال کسب احساس رضایت است. چه با عضویت در این گروهها و چه به واسطه تایید برای همراهی در فضای مجازی. به همین دلیل نیز این نسل، هیجانی و توده وار رفتار میکند. اما ما باید چه کاری انجام دهیم؟ پاسخ به این سوال؛ هم در لایه ساختار و هم در عاملیت خود فرد قرار دارد.»
هیجان؛ نقطه مقابل گفتگو
کاشفی میگوید:« این حقیقت وجود دارد که ساختارهای آموزشی و تربیتی عقب افتاده و رسمیت خود را از دست داده است. بسیاری از افراد این نسل به ساختارهای سنتی دیگر توجهی نمیکنند و برای آنها دیگر عاملیتی ندارد. اما به لحاظ عاملیت؛ به نظر میرسد که پرورش یکسری ویژگیهای مربوط به تفکر، آگاهی از احساسات درونی و وضعیت ذهنی انسان؛ میتواند برای این نسل راهگشا باشد. حداقل این شتاب زدگی که نسل جدید در فهم و تحلیل پدیدهها دارد؛ به سمت درنگ، صبر و بررسی دادههای پس از واقعه حرکت میکند. به نظرم آموزش مهارتهای فکری و تفکری برای این نسل بسیار لازم و ضروری است»
امری که در آموزش و پرورش ما وجود ندارد و معلمها نیز برای چنین مهارتی؛ آموزش داده نشدهاند، مسئله شنیدن است. اینها را کاشفی در ادامه سخنان خود مطرح میکند. او عنوان میکند:« شنیدن دو طرف دارد. طرفی که دائم درحال سخن گفتن است و طرف دیگر، شنونده و کسی که در مقام سکوت قرار گرفته است. پرسش من از نهادهای آموزشی این است که آیا مسئله شنیدن در برنامه کارهای خود قرار دادهاند یا نه؟ یا اینکه به جای قرار گرفتن در جایگاه شنونده، در جایگاه دانای کلی قرار دارند که حقیقت، امر درست و مصلحت در دست آنهاست. این مسئله مستلزم آن است که جایگاه بازیگران آموزش، تغییر کند. ما همیشه یک جایگاه بالا به پایین داشتیم و اکنون نیازمند یک جایگاه هم عرض هستیم. به این معنا که اتفاقا آموزش و پرورش اجازه دهد این نوجوانان، اعتراض خود را بدون قضاوت و واکنش تقابلی مطرح کنند. این نسل بیشتر از هر چیزی، نیاز به شنیده شدن دارد. رفتار فعالانه در جریان اعتراضات، مستلزم این است که بسترها را برای اعتراض در مدرسه فعال کنیم.»
او ادامه میدهد:« اگر بخواهیم واکنشهای تنبیهی و سخت داشته باشیم، تبدیل به همین واکنشهایی میشود که اکنون داریم میبینیم. به اعتقاد من گفتگو در مدارس راه حل است. ما در مدرسه، بسیار کم بر روی مهارت منطقی و گفتگو تمرکز میکنیم. درحالی که هر آدمی در هر رشته تحصیلی باید مهارتهای تفکر، گفتگو و مناظره را آموخته باشد. چرا که نقطه مقابل گفتگو و تبادل نظر؛ رفتارهای هیجانی است. فردی که هیجان خود را به اشتباه تخلیه میکند؛ فردی است که از جای دیگری آموخته که به هنگام هیجان و اعتراض چنین واکنشی از خود نشان دهد. معلم، ساختار مدرسه و خانواده همه تاثیرگزار هستند و دانش آموز نیز منتظر موقعیت است که همه این تحقیرها را تحقیر کند.»
بیشتر بخوانید
منبع : ایسنا