به گزارش
تابناک جوان به نقل از خبرآنلاین، محمد بن سلمان ولیعهد جوان سعودی در مصاحبه با روزنامه الشرق الاوسط مدعی شد که سعودی دست صلح برای ایران گشوده است! او در ادامه صحبت خود یادآور شد که همیشه حامی برجام بوده است و خواهان اجرا شدن ان! این در حالی است که این ولیعهد جوان سال گذشته ایران را تهدید به خرابکاری در داخل شهرهای ایران کرده بود. حتی در پی این تهدید کلیپی ساخته شد که جنگندههای سعودی بر فراز برج آزادی به پرواز در آمده اند و بن سلمان از اتاق عملیات جنگ این حمله را فرماندهی میکند! این تغییر موضع یک فرضیه را پررنگ میکند اینکه راهبرد سعودی در مقابل ایران شکست خورده است و آنها با سلاح دیگر وارد جنگ شده اند. بن سلمان مانند بزک کردن از مدل حقوق بشری کشورش این بار نیز قصد دارد با پرچم صلح چهره جنگ طلب خود را بپوشاند.
بن سلمان در حالی این اظهارات را مطرح کرده است که محمدجواد ظریف وزیر خارجه کشورمان ماه گذشته در سفر به عراق در کنفرانس خبری با همتای عراقی خود به کشورهای منطقه پیشنهاد امضای پیمان عدم تعرض را داد. اینکه بن سلمان در وضعیت فعلی خلیجفارس و تنش میان ایران و آمریکا این اظهارات را مطرح کرده است خود سوالی بزرگ است که با دکتر محمد عجم کارشناس مسائل عرب بررسی و تحلیل کرده ایم که از نظر میگذرانید:
چرا بن سلمان در زمان فعلی تشدید تنش دم از صلح میزند؟ آیا میتوان گفت: باب گفتگو شاید گشوده شده باشد؟
آرزوی اکثریت نخبگان ایرانی و عربستانی این است که روابط دو کشور روابطی دوستانه باشد این آرزویی است که هیچگاه تحقق نیافته است. در عربستان دو گروه وجود دارد که مخالف رابطه با تهران و بدبینی حادی به جمهوری اسلامی ایران دارند یکی غربزدههای عرب و دوم متعصبان مذهبی عربستان آنها دشمنی را در برههای به حدی رسانده اند که علنا رابطه با یهود و صهیونیسم را بر رابطه با ایران مرجح دانستند.
دولتهای عرب همسایه از ابتدای انقلاب اسلامی با ایران سر ناسازگاری و بدبینی داشته اند. در حالی که در حکومت ایران بخش اصلی حکومت همواره بر روابط خوب با همسایگان بخصوص عربستان تاکید داشته اند. نمونه بارز این علاقه مندی در چند دوره خیلی علنی و آشکار شد وقتی دکتر صالحی به عنوان وزیر خارجه منصوب شدند اولین اولویت خود را بهبود و تعمیق روابط با عربستان عنوان کرد و بارها این اولویت را علنی و مطبوعاتی کرد. او چند سال معاون سازمان همکاریهای اسلامی در جده بود و ارتباطات خوب و دوستانهای با نخبگان جهان عرب داشت و امیدواری زیادی به بهبود رابطه داشت، اما عربستان نتنها هیچ چراغ سبزی نشان نداد بلکه حتی با روش و منش ایشان مخالفت کرد و به علاقه مندی ایشان سوء ظن و بدگمانی نشان داد.
عربستان فکر میکرد حکومت ایران در تنگناها و محاصره اقتصادی فرو میپاشد با این دید حاضر به برداشتن گامی در جهت رفع سوء تفاهمات نشد. مقامات عربستان از زمان سقوط صدام بطور علنی اتهاماتی را به ایران وارد میساختند و مرتب اعلام میکردند عامل همه بحرانها و خشونتها در خاورمیانه ایران است. عامل نهضت بهار عربی را ایران معرفی میکردند و خود را مخالف تروریسم و القاعده نشان میدادند در حالیکه نقش عوامل و نهادهای عربستانی در تامین مالی تروریستها چیزی نیست که بتوان پنهان کرد. اگرچه رسانههای دولتی ایران از قیام مردم مصر و تونس حمایت میکردند، اما بهار عربی پدیدهای داخلی و خودجوش بود که ریشه در بیعدالتی داشت و ایران در آن نقشی نداشت. در مورد لیبی ایران مدتها مردد بود که چه موضع گیری بکند و اصلا نقشی در تحولات لیبی نداشت. در سوریه القاعده و جنگجویان عرب و جهادیون که از وهابیت سیاسی الگو میگرفتند بحران را شروع کردند. عربستان بحران سوریه و یمن را با این اتهام و پیشداوری دامن زد که این دو کشور به دامن ایران سقوط کرده اند و اسیر توسعه طلبی امپراتوری شیعی صفوی شده اند! رسما اعلام کردند در سوریه و یمن علیه اشغالگری! ایران میجنگند. بن سلمان خود اعتراف میکند که در خروج ترامپ از برجام نقش مهمی داشته است. قبل از اینکه او اعتراف کند جامعه جهانی نقش دولتهای امارات و عربستان و نتانیاهو را در خروج ترامپ از برجام میدانستند.
با توجه به درخواست ظریف مبنی بر امضای پیمان عدم تعرض موضع بن سلمان را چه طور ارزیابی میکنید؟
موضع بن سلمان صادقانه نیست، زیرا او و تیم اش تلاش دارند چهرهای صلح طلب و دمکراتیک از خود نشان دهند، اما آنچه در میدان عمل روی میدهد خلاف آن را ثابت میکند. قضیه قتل فجیع قاشقچی و قضایایی از این دست نشان داد نمیتوان در عربستان چهرهای بزک کرده و دمکرات و ویترینی برای نمایش به جهان ارایه کرد. اگر بن سلمان واقعا با افراد دیگر آژانس شیشهای دولت سعودی متفاوت است و میخواهد نقش پلیس خوب در عربستان را بازی کند چرا در مورد پیشنهاد چندین ساله دکتر ظریف برای امضای قرارداد عدم تعرض حسن نیت نشان نداد و مطبوعات سعودی همچنان مانند رویه ۱۵ سال اخیر همچنان به فحاشی و تهمت پراکنی پرداختند.
میتوان گفت: این اظهارات پس از شکست نشستهای مکه بوده است؟
بله دقیقا؛ آنها امیدوار بودند که ترامپ را به مرحله جنگ با ایران بکشانند، اما این تیرشان به سنگ خورد و ترامپ نشان داد که در این مورد حاضر نیست دنباله رو آنها باشد و حسابگری اقتصادی سود و زیان را بر مطالبات آنها ترجیح میدهد.
نشستهای سه گانه شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی با هزینه سرسام آور و سر و صدا و بوق و کرنای زیاد برای هیچ و پوچ بود. نشست و برخواستهای تشریفاتی و عکس یادگاری و دیگر هیچ. مقداری علیه ایران شعار دادند و اشاراتی هم به فلسطین داشتند بدون اینکه هیچ دردی از فلسطین درمان کنند. نه ایران از شعارهای انها و تهدیدات آنها ترسی به خود راه داد و نه آنها جرات تهدید ایران را دارند.
تحلیل شما از مواضع عربستان و حاشیه خلیج فارس درباره حادثه دریای عمان و چیست؟
عربستان و تیم B. (بی بی نتانیاهو بن سلمان. بن زاید) دو حادثه اخیر در دریای عمان را بلافاصله به ایران نسبت دادند در حالیکه اکثریت دولتها بخصوص نخبگان و سیاسیون و اقتصاددانان این اتهام را نپدیرفتند. زیرا نه سند و مدارک لازم و نه شهود و ادله عقلی و نقلی لازم را ارایه ننمودند. البته تیم" بی" همچنان اصرار دارند که تاییددولتهای دیگری را بگیرند و از این فرصت برای ائتلاف علیه ایران و انزوای ایران حداکثر استفاده را ببرند. اما واقعیت این است که علی رغم اینکه ایران قبلا تهدید به بستن تنگه هرمز کرده بود، اما این دو حادثه ارتباطی به تهدیدات ایران نداشت نه از نظر زمانی و نه از نظر هدف مورد حمله؛ ایران تمایلی ندارد که امنیت انرژی را برای کشورهایی مانند هند؛ ژاپن؛ چین و کشورهای جنوب شرق آسیا به خطر بیندازد. آمریکا نیز فعلا نیازی به نفت خارجی ندارد و از خلیج فارس خرید ندارد؛ بنابراین تهدیدات ایران از نوعی نیست که اتفاق افتاد. بلکه تهدیداتی است که رسما آنرا اعلام خواهد کرد. الان جنگ اعلام نشدهای علیه ایران در جریان است. ظاهر آن جنگ اقتصادی است، اما این جنگ غیر رسمی و چند بعدی است در راس این جنگ تیم بی یعنی عربستان - امارات - اسراییل و آمریکا قرار دارد.
درنهایت ایا چشم اندازی از صلح میان عربها و ایران دیده میشود؟ در چه صورت میتوان باب مذاکره را با انها باز کرد؟
همانطور که گفتم جدا از اختلافات و عداوتهای تاریخی، قومی و مذهبی بین اعراب و ایرانیان؛ اکثریت جامعه عرب و ایرانی میخواهند روابط عادی و بدور از اختلافات سیاسی و مذهبی و قومی وجودداشته باشد و به واقعیتهای میدانی جهان امروز و به قواعد و مقررات بین المللی و حسن همجواری پایبندی محکمی داشته باشیم. گذشتهها را میتوان به کلی فراموش کرد، اما شرط آن این است که آنها نیز به قواعد بین الملل پایبند باشند به اراضی ایران چشم طمع نداشته باشند و هویت و تمدن ایرانی را مورد هجوم و تخریب ظالمانه قرار ندهند.
شرایط ایران برای بهبود رابطه با جهان عرب شرایط بسیار ساده و بسیطی است. آنها جدول طولانی از اتهامات و خواستهها دارند، ولی خواستههای ایران ساده است. بنظر من میتوان با جهان عرب بخصوص همسایگان روابط دوستانه داشت. به شرطی که آنها بپذیرند مناسبات طبقات دینی و مذهبی کشورها ارتباط چندانی به دولتها ندارد. آنها نباید همه فرق شیعی را منسوب به دولت ایران بدانند. رسانههای عربی و یا فارسی شیعی هستند که علیه اهل سنت فحاشی و توهین میکنند. فرقه گرایی و اختلاف افکنی میکنند. نوع ویژهای از شیعه را که نزد مردم موسوم به فرق انگلیسی هستند با پول خود عربها ترویج میکنند جهان عرب باید اینها را از جامعه و حکومت ایران جدا بداند.
دولت ایران به فکر فرقه گرایی و تفرقه دینی نیست وحدت جهان اسلام را میخواهد. صرف نظر از اینکه جغرافیای جهان اسلام چه نوع فرق و مذاهب اسلامی در آن حاکم است. جهان عرب به اصطلاح از شیعه گری ایرانیها ترس دارد. جهان غرب از مبارزات ضد امپریالیستی ایران نگران است. اما در حقیقت این ترس و توهم ریشه در مبالغههای امپریالیسم رسانهای دارد. ایران میتواند با تمام جهان در صلح باشد ترس از ایران و ایران هراسی بیشتر توهم است و خیال.