به گزارش
تابناک جوان به نقل از فارس، «مردم چین یک وعده غذا میخوردند» این جمله کوتاه به نقل از وزیر نیرو، خیلی زود دست به دست شد و زمینه ابراز نظرها پیرامون آنقدر بالا گرفت تا اینکه این چهره دولتی توضیحی درباره این اظهار نظرش ارائه کند. توضیحاتی که در واقع بیشتر حاکی از عقبنشینی بود.
نکته اول اینکه شبکه اجتماعی، بستری شده تا افراد نسبت به موضوعات پاسخگو باشند. شاید این تعبیر که شبکه اجتماعی محیطی است که کاربران صدای خود را میتوانند به گوش مسؤولان برسانند، برای این محیطها درست باشد؛ به عبارتی شبکههای اجتماعی تریبونی است که نشنیدن صدای کاربران آن شدنی نیست! هرچند در بسیاری از موارد استفاده نادرست نیز از آن میشود، ولی در مجموع امکانی است که زمینه شفافیت بیشتر را فراهم کرده و در صورت به کار بستن دقیق و درست میتواند اثرات مثبتی داشته باشد.
پس از توضیحات رضا اردکانیان، وزیر نیرو، نکتهای به نظر رسید که بد نیست درباره آن یکی دو پیشنهاد مطرح کنیم.
اردکانیان در بخشی از توضیحاتش عنوان کرده: «عبارتی که درباره چین بیان کردم اولاً بدان معنا نبود که ایرانیان باید یک وعده غذا بخورند، بلکه معنایی نمادین داشت و تأکید بر سختکوشی و ظرفیت تحمل جامعه چینی برای رسیدن به اهداف متعالیتر را بیان میکرد.»
آقای اردکانیان در توضیحات خود با اشاره به اینکه این سخن بر اساس شناختی است که از جامعه چین دارد، به نمادین بودن حرفش اشاره کرده و خواسته بر سختکوشی و افزایش تحمل برای رسیدن به یک هدف متعالی تاکید کند!
بد نیست یادآوری کنیم که ما در سالهای نهخیلی دور (دهه ۶۰ و در گرماگرم دفاع مقدس) سختکوشی و ایستادگی را نه تنها تمرین کردیم بلکه آن را به مرحله اجرا در آوردیم و از بحران جنگ تحمیلی گذر کردیم؛ اتفاقی که با حضور مردم رقم خورد و مردم صحنهگردان اصلی این ماجرا بودند؛ حماسهای که مقامات دولتی در آن نقشی نداشتند. روزهایی که بسیاری نان در خانههایشان برای خوردن پیدا نمیشد، ولی کمک کردن به جبههها از برنامههایشان حذف نمیشد. هنوز تصویر پیرزنها و پیرمردهایی که تمام دارایی خود (دو عدد تخم مرغ) را برای کمک به جبهه در کف دست گرفته بودند تا به رزمندان دلگرمی بدهند، از ذهنها پاک نشده است. روزهایی که هنوز مرام آقازادگی شایع نشده بود و فرزند یک مدیر جزء، به آقازاده تبدیل نشده بود تا بخواهد در برابر دیدگان پابرهنهها جولان دهد. شاید بهتر است به جای تاکید بر سختکوشی به مردم، مدیران به نفس خویش رجوع کنند و ببینند چقدر از این سختکوشی در میان خود و احتمالا فرزندانشان وجود دارد؟
شاید بد نباشد چند پیشنهاد کتاب برای مدیران و آقازادهها داشت تا بخوانند و ببینند سختکوشی در خون این ملت است و آنجایی که مردم دست از این سختکوشی کشیدهاند، زمانی بوده که مسؤولان بند را آب دادهاند. در کتاب «همپای صاعقه» که رهبر انقلاب نیز بر آن تقریظ نوشتهاند. در بخشی از اوضاع به هم ریخته مزاج رزمندهها خاطراتی آمده که علت آن نبود غذای گرم و خوردن پشت هم نان خشک خبر میدهد. این تصویر در حالی دیده میشود که در ادامه فتح خرمشهر رقم میخورد. رزمندههایی که غذای مناسبی برای خوردن نداشتند، ولی فتح عظیمی را رقم زدند.
رهبر انقلاب در دهه ۷۰ نیز به این موضوع از این زاویه پرداختند: «
شما چگونه میخواهید محبت و اطمینان مردم را جلب کنید؟ مردم باید به من و شما اعتماد داشته باشند. اگر ما دنبال مسایل خودمان رفتیم، به فکر زندگی شخصی خودمان افتادیم، دنبال تجملات و تشریفاتمان رفتیم. در خرج کردن بیتالمال هیچ حدی برای خودمان قایل نشدیم - مگر حدی که دردسر قضایی درست بکند! - و هرچه توانستیم خرج کردیم، مگر اعتماد مردم باقی میماند؟ مگر مردم کورند؟ ایرانیان همیشه جزو هوشیارترین ملتها بودهاند؛ امروز هم به برکت انقلاب از هوشیارترینهایند؛ از هوشیارها هم هوشیارترند. آقایان! مگر مردم نمیبینند که ما چگونه زندگی میکنیم؟»به عبارتی اگر سختکوشی و تحمل سختیها لازم است اول از همه برای مسؤولان نیاز است. شاید یادآوری کلام نورانی مولیالموحدین علی (ع) تلنگری باشد برای اینکه مردم قبل از هرکسی به حکام خود نگاه میکنند: «
الناس بامرائهم أشبَه منهم بآبائهم»! این سختکوشی و سادهزیستی و تحمل سختیها در میان مسؤولان چقدر است که اینطور از مردم مطالبه میکنند؟
این موضوع که فرزندان مسؤولان در کشورهای خارجی زندگی و تحصیل میکنند برکسی پوشیده نیست، ولی این پرسش وجود دارد که فرزندان شما چقدر در این سختکوشی عمومی سهیم هستند؟ مردمی که در تمام مقاطع پای کار انقلاب ایستادهاند و سختکوشی در خون آنها است.