سن مصرف
مواد مخدر به کمترین میزان خود رسیده است. در دهههای گذشته جوانی نقطه شروع این سوء مصرف بود، اما حالا نوجوانهایی که به مدد کاربری دائم در شبکههای اجتماعی علائم بلوغ زودرس را تجربه میکنند این میانگین سنی را تقلیل داده اند. آغاز نوجوانی دورانی که با تغییرات فیزولوژیک با اهمیتی همراه است و بالاترین میزان ریسکپذیری را در نوجوان به وجود میآورد. اما احتمال روی آوردن کدام گروه از نوجوانها به مواد مخدر بیشتر است؟ این سوالی است که از مهدی حاج اسماعیلی، روانشناس و مشاور خانواده پرسیدیم و علت انواع آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد را در دوران نوجوانی بررسی کردیم.
آمارها، خبرهای خوبی از مصرف مواد مخدر توسط نوجوانها نمیدهند؛ به نظر شما چرا سن اعتیاد و مصرف مواد مخدر تا به این اندازه کاهش پیدا کرده است؟به نظر میرسد که ما نتوانستهایم به اندازه کافی، مسائلی جذابتر از مواد مخدر را برای نوجوانهایی که هیجانات بالایی دارند، تبلیغ کنیم تا در این دوران حساس، نخواهند با مواد مخدر خودی نشان بدهندو در صورتی که در طرف دیگر ما، گروههایی هستند که دائما در حال تبلیغ مواد مخدر به عنوان راهی برای خوشحالی و خوشگذرانی هستند. در اولین قدم خانواده و والدین و در قدمهای بعدی، معلمین مدارس و رسانهها. متاسفانه رابطه نامطلوب نوجوان با پدر و مادرش و احساس ناخوشایند در محیط خانه، همیشه یکی از اساسیترین علتهای گرایش نوجوانها به مواد مخدر است.
نوجوانی همیشه سن بحرانهای مختلف بوده است؛ چرا خانوادهها به اندازه زیادی در مدیریت فرزندشان در این دوران، با مشکلات متعددی روبرو میشوند؟بخواهیم یا نخواهیم، همهچیز در هر دورانی از زندگی، به سبک تربیتی و فرهنگی خانواده بستگی دارد؛ در نوجوانی بیشتر! در واقع، نوجوانی، دورانی لب مرز است که بیشتر از هر وقت دیگری، فرد نیاز دارد تا خواستههایش دیده و شنیده شود. اما در عمل چه اتفاقی میافتد؟ اینکه قریب به اتفاق پدر و مادرهای ما، از روش تربیتی سنتی به نام کنترل بیرونی استفاده میکنند؛ کنترلی که به طور مداوم از طرف پدر و مادر و کادر مدرسه صورت میگیرد و از نظر نوجوان خوشایند نیست و خودش را در معرض خطر میبیند. اما اگر این کنترل اتفاق نیفتد، شاید اتفاقات بدی در انتظارش باشد! یعنی پدر و مادر با این روش سعی در مراقبت از فرزندان شان را دارند.
این کنترل بیرونی، از این نظر آسیبزا است که ما فقط آن را در حوزه شناختی علم روانشناسی، یعنی تحصیلی اعمال میکنیم در صورتی که دوره
نوجوانی، دوره تحول فرد است و شامل چندین و چند بعد است. بعد شناختی، عاطفی، اخلاقی، اجتماعی و ...! اما متاسفانه در فرهنگ خانوادگی و سیستم آموزش و پرورش، همه هم و غمشان بر حوزه شناختی است و رشد دیگر جنبهها و بعدها را نادیده میگیرند. در واقع این نادیده گرفتن است که بیشتر از کنترل نکردن میتواند باشد و نوجوان را به هر سمت و سویی سوق بدهد؛ از جمله استعمال مواد مخدر.
شما نقش خانوادهها را در به وجود آمدن این خطرات، تا چه اندازه میدانید؟شخصا فکر میکنم که خانوادهها به اندازه کافی نسبت به نوسانات این سن و سال، آگاهی کافی و لازم را ندارند. کدام نوسانات؟ بدیهی است که دوره نوجوانی با بلوغ جسمانی و جنسی همراه است؛ مسائلی که میتواند هم از نظر هورمونی و هم از نظر عرفی واجتماعی، برای نوجوان استرس و نگرانی به همراه داشته باشد. اما در چنین شرایطی، این نوجوان با والدینی روبرو است که آمادگی برخورد و رفتار با نوجوانی در چنین شرایط و موقعیتی را ندارند. یعنی هم نوجوان در مرحله حساسی است و هم خانوادهها ناآگاه! آنوقت است که خانواده دست به کنترل بیرونی میکند.
کنترل بیرونی یعنی چه؟آنها گاهی احساس خطر میکنند و میخواهند با تهدید، تحقیر، کلکل، تنبیه، انتقاد، سرزنش و یا حتی پاداش و باج دادن، مانع پیشروی خطر بشوند. در صورتی که مجموعه این رفتارها باعث میشود که نوجوان دچار یک آشفتگی روانی بشود. او برای کم کردن بار این رفتارهایی که با او شده، به گروه همسالان خودش پناه میبرد که آنها هم همین شرایط را دارند. در چنین شرایطی، این دسته از نوجوانها، برای تخلیه این حجم از فشار و آشفتگی، به سیگار، الکل، مواد مخدر و در دسترسترین آنها، گل روی میآورند. در واقع نوجوانهایی در چنین موقعیتهایی قرار میگیرند که فشاری مضاعف بر فشار اختصاصی سن و سالشان، از طرف خانواده درباره درس خواندن و ... به آنها وارد شده است. متاسفانه بسیاری از خانوادهها، خودشان با دستان خودشان، فرزندانشان را در باتلاق آسیبهای اجتماعی میاندازند. آسیبهایی که فقط هم به اعتیاد به مواد مخدر ختم نمیشود؛ و مصداق این آسیبها کدام است؟
اعتیاد به بازیهای کامپیوتری و اعتیاد و گرایش زیاد به مسائل جنسی هم از دیگر آسیبهایی است که میتواند در کنار استعمال و اعتیاد به مواد مخدر، نوجوان را درگیر کند.
آیا راهکار آزمون پس دادهای برای پیشگیری از این موارد وجود دارد؟طبیعتا مهمترین راه پیشگیری در دست والدین و معلمین مدارس است. آنها باید آموزش ببینند و بدانند که سعادت نوجوان، تنها در مسائل تحصیلی و موفقیتهای ظاهری و عرفی جامعه نیست. بلکه نوجوان دچار احساسات و عواطفی است که توجه به آنها، میتواند او را در همه جنبهها از جمله مسائل تحصیلی هم به موفقیت برساند.
فکر میکنید تا به امروز این آگاهی در خانوادهها و حتی کادر آموزشی مدارس وجود نداشته است؟نه به صورت مطلق، اما کافی هم نبوده و نیست. من کمتر نوجوانی را دیدهام که به هیجانات درونیاش که متعلق به سن و سالش است، پاسخ داده شده باشد. برای همین هم لازم است که کادر مدرسه و خانواده، الگوهای فکری و نگرشی خود را تغییر بدهند. الگویی که باعث پیگشیری از آشفتگی ذهنی و درونی نوجوان میشود و باعث میشود هوش هیجانیاش بالا برود و او را تا حدودی از آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد بیمه کند. اما برخی فکر میکنند که نکند توجه به خواستههای نوجوان و یا کنترل کافی نداشتن بر او، نوجوان را از لبه دیگر بام بیندازد. این تفکر والدین درست است که نوجوانها در بسیاری از موارد پختگی لازم برای تصمیم گیری را ندارند و ممکن است خودشان را با همین انتخابها به دردسر بیندازند؟
قرار نیست کنترلی وجود نداشته باشد؛ بلکه باید بتوانیم روش تربیتیمان را به سمت کنترل درونی، توجه به انتخاب بچهها و احترام گذاشتن به دنیای مطلوبشان هدایت کنیم. در این میان، آزادیهای معقول همراه با قانون هم میتواند گرهگشای یک ارتباط سالم بین نوجوان و والدینش باشد. آنوقت است که اگر چنین کردیم، بدون شک، میتوانیم بخشی از آسیبهای احتمالی و در پیش روی نوجوان را برداریم. البته که نه والدین و نه مسئولان مدارس، به تنهایی و دستتنها نمیتوانند به این هدف برسند. بلکه لازم است که همگی به صورت هماهنگ چنین رویکردی را به کار بگیرند تا با گذشت زمان، شاهد نتایج خوشایند آن باشیم.