همۀ بچهها با اسباببازیهایشان ارتباط عاطفی و عمیقی دارند و به همین خاطر است که خیلی از داستانها و فیلمهای مربوط به کودکان روی همین ارتباط تمرکز میکنند. شاید معروفترین مثالی که همۀ ما آن را به یاد داریم مجموعه فیلمهای «
داستان اسباببازی» باشد. حالا تازهترین نمونه از این قصهها را میتوانیم در مینیسریال چهار قسمتی «آلی گمشده» ببینیم؛ سریالی که از خیلی جهات شبیه «داستان اسباببازی» است، اما البته حال و هوای آن تا حد زیادی تاریک و غمگین است. داستان این سریال دربارۀ یک عروسک خرگوش به اسم آلی است که صاحب خودش به اسم بیلی را گم کرده و در جستجوی اوست. در قسمت اول آلی در یک فروشگاه اسباببازی و در داخل یک جعبه از خواب بیدار میشود درحالیکه هیچ حافظهای ندارد. تنها چیزی که به یادش میآید بیلی است و اینکه باید او را پیدا کند.
در فروشگاه آلی با دو عروسک دیگر (یک دلقک غمگین و یک خرس جنگجو) دوست میشود و آنها تصمیم میگیرند که به آلی برای پیدا کردن دوستش کمک کنند. آلی به تدریج خاطراتی پراکنده از زندگی با بیلی را به یاد میآورد و این خاطرات پراکنده مثل سرنخهایی برای پیدا کردن این دوست گمشده هستند. اما این مسیر اصلا ساده نیست و موانع زیادی بر سر راه پیوند دوبارۀ آلی و بیلی وجود دارد. شاید ظاهر داستان به نظر ساده برسد، اما پیچیدگیهای آن واقعا خیلی بیشتر از فیلمهایی مثل «داستان اسباببازی» است. موانعی که بر سر راه قهرمانها وجود دارند هم سختترند، هم عمیقتر و هم دردناکتر. حال و هوای سریال گاهی واقعا غمگینتر از آن است که بشود دیدنش را به بچهها توصیه کرد. اندوه جدایی تمام لحظات سریال را تسخیر کرده است؛ هرچند که فضا خالی از امید به پیوند دوباره هم نیست. این سریال علیرغم ظاهر کودکانهاش، یک داستان جدی، سنگین و عمیق دربارۀ عشق، جدایی، وفاداری و امید است.تقریبا همۀ شخصیتهای اصلی این سریال یک راز رنجآور و غمگین در وجود خودشان دارند؛ هر کس یک گمشدهای دارد و هر کس دارد با دردی در درون خودش دست و پنجه نرم میکند. دو عروسک همراه آلی هم از این قاعده مستثنا نیستند؛ ماجرای این دو عروسک در قسمت آخر سریال به جایی میرسد که واقعا شوکهکننده و عجیب است؛ این یکی از مواردی است که به نظرم نگاه کردنش اصلا مناسب بچهها نیست. امکان ندارد بتوانید این سریال را تا آخر بدون گریه کردن نگاه کنید!
جلوۀ بصری سریال که ترکیبی از لایواکشن و تصاویر کامپیوتری است واقعا تحسینبرانگیز و فوقالعاده است. طراحی عروسکها بسیار طبیعی و زنده است و آنها خیلی خوب در پسزمینۀ دنیای واقعی جا گرفتهاند. شیوۀ روایت سریال پرکشش و گیرا است و در پایان هر قسمت این اشتیاق در ما ایجاد میشود که بلافاصله به سراغ قسمت بعدی برویم؛ البته این در صورتی است که تحمل غمها و صحنههای دردآور سریال را داشته باشیم!
بیشتر بخوانید
منبع : فرارو