عصر روز ۲۸ بهمن سال۹۴ به قاضی سیدمجتبی حسینپور، بازپرس جنایی وقت پایتخت خبر رسید که در جریان درگیری ۲ نفر در جنوب تهران، یکی از آنها که مردی سالخورده بود مجروح شده و ساعتی پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داده است. عامل این درگیری جوانی ۳۴ساله بود که دقایقی پس از حادثه در محل توسط پلیس بازداشت شده بود. آنطور که شواهد نشان میداد متهم و مقتول بر سر جمعآوری ضایعات با یکدیگر درگیر شده بودند و او با یک میله آهنی بر سر مقتول کوبیده و جانش را گرفته بود. با این حال وقتی او در برابر بازپرس جنایی قرار گرفت منکر این ضربه مرگبار شد و روایت دیگری را تعریف کرد.
متهم در اعترافاتش گفت: مدتی قبل از شهرستان برای کار به تهران آمدم و به تنهایی زندگی میکردم. با سختی زیادی توانستم بهطور قسطی یک موتورسیکلت بخرم و با آن بهعنوان پیک موتوری کار کنم. زندگی سختی داشتم و این اواخر با خراب شدن موتورم شرایط برایم سختتر هم شد. نهتنها برای تعمیر موتورم پولی نداشتم، بلکه بعد از چند روز هیچ پولی برای اینکه غذا بخرم هم باقی نمانده بود.
متهم درباره روز حادثه گفت: آن روز گرسنه بودم و دنبال وسیلهای بودم تا بفروشم و با آن غذا بخرم. در خانه یک میله آهنی پیدا کردم و آن را برداشتم تا بهعنوان ضایعات بفروشم و شکمم را سیر کنم. در نزدیکی خانهام سراغ یک سطل زباله رفتم و داخل آن دنبال ضایعات بودم. آن موقع به جز من مقتول هم آنجا بود و در بین زبالهها دنبال وسیلهای باارزش میگشت تا اینکه ناگهان میله آهنی را از دستم قاپید. او میگفت میلهای را که من از خانهام آورده بودم برای اوست و بر سر همین موضوع با یکدیگر درگیر شدیم. در این بین او را هل دادم و روی زمین افتاد و همه زبالهها هم رویش ریخت. و بعد هم فهمیدم که او فوت شده است. من ضربهای به سرش نزدم و قصد کشتن او را نداشتم و نمیدانم که او چطور جانش را از دست داد.
با وجود انکارهای متهم درخصوص قتل اما همه شواهد و مدارک نشان میداد او عامل قتل مرد سالخورده است. در این شرایط بود که پرونده اتهامی او با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. او مدتی بعد در شعبه دهم دادگاه به اتهام قتل عمدی محاکمه و با درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد و با قطعی شدن این رأی در دیوان عالی کشور، پرونده به شعبه دوم اجرای احکام دادسرای امور جنایی فرستاده شد.
۷سال زندگی در زندان از متهم مرد دیگری ساخته بود. او در زندان به یکی از زندانیان نمونه تبدیل شده بود. در اغلب کلاسهای فرهنگی شرکت میکرد و هیچکس ندیده بود که کار خلافی از او سر بزند. همین تغییر رفتار متهم باعث شد تا مسئولان اجرای احکام به فکر پادرمیانی برای جلب رضایت اولیای دم شوند. اولیای دم ۲پسر و یک دختر مقتول بودند. آنها زمان وقوع حادثه اعلام کرده بودند که خواستهشان قصاص مقتول است و تحت هیچ شرایطی از این خواسته کوتاه نخواهند آمد. با وجود این ۷سال از آن روز تلخ گذشته بود و آنها نیز به آرامش بیشتری دست یافته بودند.
در این شرایط رایزنیها با آنها آغاز شد تا اینکه سرانجام آنها اعلام کردند بدون دریافت هیچ دیهای حاضر به بخشش قاتل پدرشان هستند. آنها چند روز قبل در شعبه دوم اجرای احکام در برابر قاضی سیدموسی رضازاده قرار گرفتند و برگه رضایتنامه را امضا و اعلام کردند انگیزهشان از این کار فقط رضایت خداست. براساس این گزارش با منتفی شدن اجرای حکم قصاص درباره این متهم، پرونده او برای رسیدگی به جنبه عمومی جرم به دادگاه کیفری فرستاده شد.
منبع: همشهری