چند روز قبل، رهگذری که در حال عبور از تپههای حوالی پاکدشت بود، چشمش به پیکر خونین زنی جوان افتاد که نیمهجان روی زمین افتاده بود. زن از هوش رفته بود اما نفس میکشید و مرد رهگذر با دیدن این صحنه، زن نیمهجان را به ماشینش منتقل کرد و او را به بیمارستان رساند.
زن جوان بهشدت از ناحیه سر ضربه دیده بود و آثار جراحت و کبودی روی بدنش نشان از درگیری او با فردی داشت. تلاش پزشکان برای نجات او آغاز شد تا اینکه وی پس از گذشت ۳ روز از خطر مرگ نجات یافت و به هوش آمد.
هنوز مشخص نبود ماجرا از چه قرار است و به چه دلیل زن جوان زخمی شده است. تا اینکه پس از بهبودی به مأموران پلیس گفت که در دام یک مرد شیاد گرفتار شده و توسط او مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
زن جوان در توضیح ماجرا گفت: یکی از علاقهمندیهای من در زندگی تاریخ و باستانشناسی است. به همین دلیل درباره این موضوع در اینترنت جستوجو میکردم تا اینکه حدود ۴ ماه قبل بهصورت اتفاقی چشمم به یک صفحه اینستاگرام افتاد که مطالبی درباره باستانشناسی داشت. پیچ را دنبال کردم و پس از مدتی صاحب پیج پیامی برایم فرستاد و آشنایی ما شکل گرفت. او مردی بود به نام بهزاد که خودش را باستانشناس معرفی میکرد. او میگفت مدیر تیم حفاری است و در تمام این سالها در شهرهای مختلف ایران و حتی در کشورهای دیگر با انجام حفاریهای مجاز به عتیقههای زیادی دست یافته است. کار او برایم جالب بود. او وقتی علاقه مرا دید به من قول داد که بهزودی مرا همراه تیم خود برای حفاری به تپههای اطراف تهران خواهد برد.
زن جوان گفت: روزی که بهزاد قولش را داده بود، رسید و با هم قرار گذاشتیم تا به تپهای حوالی پاکدشت برویم. او گفت تیم کاوش و حفاری در محل هستند اما وقتی به آنجا رسیدیم هرچه اطراف را جستوجو کردم، اثری از تیم حفاری ندیدم. وقتی به بهزاد اعتراض کردم ناگهان با چاقو تهدیدم کرد و گفت اگر حرفی بزنم جانم را میگیرد. او قصد اجرای نقشه سیاهش را داشت که مقاومت کردم و با هم درگیر شدیم. بهزاد با بیرحمی مرا کتک میزد و من تلاش میکردم از دست او فرار کنم تا اینکه هلم داد و سرم به سنگی برخورد کرد. همین موجب شد تا از هوش بروم و وقتی چشم باز کردم در بیمارستان بودم. بعد از آن بود که فهمیدم رهگذری مرا دیده و به دادم رسیده بود و از مرگ نجاتم داده است.
با شکایت زن جوان، پروندهای در این باره تشکیل شد و گروهی از مأموران پلیس آگاهی تهران با دستور قاضی محسن اختیاری، بازپرس شعبه هفتم دادسرای جنایی تحقیقات برای بازداشت متهم را آغاز کردند تا اینکه دیروز مخفیگاه وی شناسایی و او دستگیر شد.
اگرچه متهم در بازجوییهای اولیه منکر هرگونه جرمی بود اما در مواجهه حضوری با شاکی ناچار شد حقایق را بیان و به جرم خود اقرار کند.
وی گفت: با پرستو (شاکی) در فضای مجازی آشنا شدم. او هم مانند من به تاریخ و باستانشناسی علاقه بسیاری داشت و تصمیم گرفتم وی را فریب بدهم. خودم را باستانشناس جا زدم و شروع کردم به دروغپردازی. پرستو هیجانزده میشد و همین باعث میشد من احساس غرور کنم.
متهم ادامه داد: با این ادعا که سرتیم حفاری آثار باستانی هستم، او را به منطقهای در پاکدشت کشاندم اما وقتی پرستو متوجه نیت من شد مقاومت کرد. بهشدت عصبانی شدم و به جدال با او پرداختم تا به هدفم برسم اما در جریان کشمکش، از ناحیه سر ضربه خورد و از هوش رفت. این اتفاق موجب شد بهشدت وحشت کنم. چون فکر کردم پرستو به قتل رسیده است. حتی میخواستم او را همانجا دفن کنم اما ترسیدم مبادا کسی برسد و دستم رو شود. به همین دلیل تنها راهی که به ذهنم رسید فرار از مهلکه بود.
او گفت: بعد از آن بهشدت دچار عذاب وجدان شدم و شبها بهسختی خوابم میبرد. به گمان اینکه ناخواسته دستانم به جنایت آلوده شده و تبدیل به آدمکش شدهام، هر روز روزنامهها را میخریدم و صفحه حوادث آن را میخواندم تا ببینم آیا درباره کشف جسد زن جوان در تپههای پاکدشت مطلبی نوشته میشود یا نه. تا اینکه دستگیر شدم و فهمیدم زن جوان زنده مانده است.
براساس این گزارش، باستانشناس قلابی با دستور بازپرس جنایی تهران بازداشت شده و تحقیقات ویژه از او ادامه دارد. چراکه احتمال میرود که او، زنان دیگری را به این شیوه فریب داده و مورد آزار و اذیت قرار داده باشد.
منبع: همشهری آنلاین