از نیاز تا
خلاقیت برای پاسخ دادن به آن، راهی به جز تلاش و کوشش نیست. اختراعات و پیشرفتهای بشر در هر زمینهای، ریشه در حل مشکلاتش داشته است. مشکلاتی که راهکارهایش میتواند نفع عمومی داشته باشد. مانند داستان همین خانم «هاشمی» که در پرونده امروز زندگی سلام به سراغش رفتیم. معلمی سختکوش و البته خیرخواه که نیازی ابتدایی، اما ضروری او را به ترکیبی منحصر به فرد برای ریشهکن کردن سوسکها رساند. حالا او صاحب دو کارخانه است و یک بار هم به عنوان کارآفرین برتر کشور انتخاب شده است. اگر شما هم مانند من از سوسک چندشتان میشود و در کنارش برایتان جالب است تا بدانید چطور یک نیازشخصی در کنار تلاش، یک فرد را به یک کارآفرین نمونه کشوری تبدیل میکند؛ داستان خانم «شکوه ساداتهاشمی» را تا انتها دنبال کنید. خدا را چه دیدید شاید سوژه کارآفرین بعدی پرونده ما خود شما باشید!
جزو مبدعان ورزشهای همگانی بودم
«سلام، من «شکوه ساداتهاشمی» متولد ۵ تیر ۱۳۳۴،
کارآفرین برگزیده کشور در جشنواره شیخ بهایی و منتخب جشنواره نوآوری و شکوفایی هستم. هم اکنون هم دو کارخانه در بحث تولید مواد شیمیایی و مواد غذایی دارم». با این معرفی که همراه با صدای بلند و پر از انرژی این خانم ایرانی بود، «هاشمی» خیلی زود به سراغ گذشته خودش میرود و ادامه میدهد: «من ابتدا معلم بودم. بحث معلمی هم به سالهای قبل از کسب و کارم برمیگردد. آن زمان من معلم و مربی ورزش بودم به این صورت که ابتدا یعنی از سال ۷۲ به بعد ورزش صبحگاهی را در پارک شروع کردم و کم کم به دلیل علاقه، در کلاسهای مربیگری توجیحی درجه ۳ و ۲ را گذراندم. یک حقوق مختصر از فعالیت در پارک و زیر نظر معاونت ورزشی بانوان دریافت میکردم و همین باعث شد در تربیت بدنی شمال شرق به عنوان مربی صبحگاهی و مسئول ورزشهای همگانی و کوهنوردی استخدام شوم که در انتها مسئول روابط عمومی آن جا هم شدم. همه این
مشاغل باعث شد که هنگام ثبتنام مدرسه برای دختر کوچکم توسط مدیر مدرسه دعوت به کار به عنوان معلم ورزش شوم و این شروع کار من در آموزش و پرورش به عنوان معلم غیر موظف در چند مدرسه بود. علاوه بر این، من جزو مبدعان ورزشهای همگانی هم بودم یعنی آن زمان که ورزشهای همگانی در فضای باز به همراه گردشگری برگزار میشد، من پیشنهادش را داده بودم تا یک سال بعد از شروع کسبوکار جدیدم که الان در آن مشغول هستم یعنی تقریبا تا سال ۷۸ معلم ورزش بودم و بعد از آن دیگر معلمی را کنار گذاشتم». او درباره یکی از علایق کودکیاش هم میگوید: «درس خواندن را خیلی دوست داشتم و اهل مطالعه بودم. برای پدرم کتاب میخواندم و در ازای خواندن قصههای هزار و یک شب و شاهنامه از او پول میگرفتم. خودم هم مطالعه را خیلی دوست داشتم. سعی میکردم کتاب، روزنامه و مجله تهیه کنم و بخوانم. شرایط مالی خانواده هم زیاد خوب نبود بنابراین از جاهایی که کتاب و مجله کهنه داشتند، با قیمت کمتر مجله تهیه میکردم».
در لگن رخت شویی خانهمان این سوسککش را اختراع کردم
«هاشمی» در مطلبی که به قلم خودش منتشر شده، درباره ماجرای اختراعش میگوید: «آپارتمان قدیمی محل زندگی ام که در مجاورت حمام عمومی قرار داشت، مملو از سوسک بود. برای رفع این معضل، از انواع حشرهکشها استفاده و حتی با ریختن آب جوش سعی در بیرون کشیدن حشره و مقابله با آن میکردم، ولی روز به روز بر تعداد سوسکها افزوده میشد. از پیگیریهای مستمر و مراجعه به کتابهای مختلف، پرسوجو از اطرافیان و هر آن چه ممکن بود کارساز باشد دریغ نکردم. سرانجام به ترکیبی رسیدم که پس از مصرف آن و گذشت مدت کمی سوسکها ناپدید شدند. پس از گذشت چند ماه متوجه شدم که نسل سوسکها کاملا از خانه ما ریشه کن شده است. در این مرحله بود که به فکر افتادم بهتر است این محصول را به دیگران هم عرضه کنم تا آنها هم از شر این مزاحم خانگی خلاص شوند. سال ۷۶-۷۷ بود. ابتدا در لگن رخت شویی خانه، شروع به تولید این محصول کردم و با تهیه تیوبهای مخصوص چسب آکواریوم، به بستهبندی محصول پرداختم. با این که کار در سطح خانگی انجام میشد، از فروش آن به شاگردان ورزشیام در کلاسهای صبحگاهی و فروش دست به دست آن توسط آنان، نه تنها سطح درآمد خانواده افزایش یافت، بلکه امیدی به داشتن بازاری خوب و مناسب برایش تصور میشد. سرانجام در سال ۱۳۷۸ موفق شدم، گواهی نوآوری از سازمان پژوهشهای صنعتی ایران و گواهی غیرسمی بودن از پژوهشکده شیمی (نداشتن مسمومیت برای انسان) و گواهی ثبت اختراع و تاییدیه ۱۰۰ درصد پژوهشگاه صنعت نفت را کسب کنم و اختراع به نامم ثبت شد. بدون سرمایه و تنها با کمک طرح اهدای کمکهای فنی و تکنولوژی صنایع، کارخانهای را خریدم و خط تولید انبوه محصول را با چند نیروی محدود راهاندازی کردم و به تدریج آن را توسعه دادم».
تولید کننده باشیم
هاشمی که اقتصاد خوانده، غیر از فعالیت در زمینه سوسک کش و... در بحث موادغذایی هم فعال است و درباره تفاوت این دو حوزه به «زندگی سلام» میگوید: «من همیشه به همه گفتم به جای این که منتظر حقوق سر برج باشید، تولید کننده شوید. من در بحث تولیدی هیچ مشکلی ندارم برخلاف بقیه افراد که از بانک و بیمه و دارایی مینالند، من همیشه مشکلم منابع انسانی بوده است. چرا که نیرویی که چیزی بلد نیست خیلی طول میکشد تا یاد بگیرد و آن کسی هم که بلد است کلی توقع دارد. اما راجع به کارخانه مواد غذایی باید بگویم، فعلا به دلیل بازاریابی متوقف شده است. چون به سازمانها که جنس میدهیم پول خوب نمیدهند از طرفی هم فروشگاهها و سوپرمارکتهای زنجیرهای هم داستانهای خاص خودشان را دارند. در پخش مویرگی هم، چون انواع سالاد الویه، پاستای مرغ و سوسیس بندری و ... را که آماده و قابل خوردن است تولید میکنیم، مشکل زمان ماندگاری پایین را داریم. درست برعکس بحث فروش حشره کش که اول پول را دریافت میکنیم و بعد جنس را تحویل میدهیم».
اولین بار در یک تاکسی محصولم را فروختم
«حسب یک نیاز و تلاش برای رفع آن دست به اقداماتی زدم و موفق شدم به یک محصولی دست یابم». خانم «هاشمی» شرط شروع هر کار خلاقانه و تولیدی را «نیاز» میداند و ادامه میدهد: «از آن جا که در بحث خیرخواهی هم هستم و همیشه سعی کردهام هر چیزی را که خوب است فقط برای خودم تنها نخواهم، محصولم را به بقیه هم معرفی کردم و توانستم رفته رفته مشتری پیدا کنم. خانه من در داخل ساختمانی که سال ۵۵ احداث شده بود و در سال ۷۶ یک عمر ۲۴ یا ۲۵ ساله داشت، آن هم در جوار حمام و رودخانه قرار داشت! همین مسائل ما را مجبور میکرد با همه چیزهای در دسترس با سوسکهای آن جا مبارزه کنیم. همه اختراعات بشر هم به این نحو بوده است یعنی یک نیازی شکل گرفته و بر اساس آن نیاز، کشفی اتفاق افتاده است. من در اولین همایش کارآفرین نوجوانان و جوانان که در زنجان شکل گرفته بود هم راجع به نیاز و کشف براساس رفع نیاز صحبت کردم که اتفاقا با استقبال بچهها هم همراه شد. بیشتر ابداعات هم همان طور که میدانید کاملا اتفاقی است. در ابتدا ما فکر میکردیم هیچ چیز حریف این حشرات نمیشود تا این که با پیگیریهایی که از طریق دام پزشکی، علوم پایه و اطلاعات عمومی که حتی در دسترس خانمهای خانهدار هم هست، داشتم به یک ترکیب متشکل از املاح معدنی، خوراکی و ویتامین رسیدم که برای این حشره جذاب است و باعث میشود که با ولع بخورد و از بین برود. خب این یعنی یک اثر بیولوژیک. وقتی به این ترکیب رسیدم، مربی ورزش بودم و برای همکاران در آموزش و پرورش ابتدا مجانی بود و بعد که تقاضا زیاد شد مانند همه تولیدات یا به قول اقتصاددانان که عرضه، بازارش را تولید میکند، من هم توانستم بازار کارم را پیدا کنم. زمانی وضعیت اقتصادی درستی نداشتم و اولین بار با صحبت کردن در داخل تاکسی توانستم محصولم را به قیمت ۱۲۰۰ تومان بفروشم. به هر حال من فکر میکنم که سرمایه اصلی من نیت خیرخواهانه من بود».
پیاده روی و تماشای فیلم در کنار مطالعه برای پایان نامه دکترا
در بخش پایانی گفتگو، خانم «هاشمی» ضمن صحبت از آینده و صادرات شرکتش، گریزی به کارهای اوقات فراغتش و رویکرد زندگیاش میزند و ادامه میدهد: «محصول ما توسط شخص مصرفکننده به کشورهای زیادی رفته است و بازخوردهای خوب زیادی هم داشته است. الان چند سال است که جدا از بازارهای ایران پیگیر این مسئله هم هستیم. اما مشکلاتی مثل بازگشت پول در کنار تحریمها را داریم. در انتها هم بگویم من یک خواهر دلسوز دارم که پیوسته به من میگوید به خودت برس و من هم همیشه در جواب میگویم، هرگز فکر نکن من به خودم نمیرسم. من از این همه کار و تلاش دارم لذت میبرم و در اوقات فراغت به ورزش، پیاده روی، استخر و دیدن فیلم و کوهنوردی میپردازم ودر کنارآن مطالعه برای پایان نامه دکترا راهم انجام میدهم».
منبع: زندگی سلام