از جمله سوالات اصلی بسیاری از سیاستمداران در عرصهی رقابتهای سیاسی فهم اثرِ اثرگذارانی است که هیچ حضوری در اجتماع برای آنها متصور نیستند. بسیاری از تنشهای سیاسی اجتماعی این روزها نیز نتیجه ابهام در پاسخ به همین سوال است که آنهایی که بر نتایج کنشهای سیاسی اجتماعی اثر میگذارند چه کسانیاند؟ مگر نه اینکه رای ترامپ، بهار عربی، تنشهای سال ۸۸ و آبان ۹۸ در ایران سر منشا مجازی داشت؟! پس نمیتوان از کنار این عرصه اثرگذار و نامحسوس به راحتی گذشت. اما به راستی منشا اثر کجاست؟ این اثر از کدام سرچشمه بیرون میزند که به یکباره تاثیر شگرفی بر بدنه سیاسی و فرهنگی اجتماعی جامعه میگذارد. قطعا پاسخ به این سوال به یک منشا محصور و محدود نیست. اما یکی از مهمترین عناصر تاثیرگذار در این صحنه کنشگران حاضر، اما غایباند. آواتارهایی که لزوما به هویت حقیقی خود اتصال ندارند، اما به جنگ همدیگر رفتهاند تا در این عرصه بتوانند اراده خود را دیگری تحمیل کنند. در
فضای مجازی، مردی که زن است. زنی که مرد است. کودکی که بزرگ است و بزرگی که کودک است همگی نشان از عدم اتصال هویت حقیقی آنها به هویت مجازیشان دارند. همه دور هم جمع شدهاند و بر مناسبات اجتماعی تاثیرگذارند. بی آنکه بدانیم اینها چه کسانی هستند. آزادی نامحدود و نامحسوس فضای مجازی حیاط خلوت مناسبی برای آنهایی شده که از بروز منویات خود در فضای حقیقی عاجزند یا علاقهای به بروز آرا و نظرات خود در
فضای حقیقی ندارند. به این محیط مجازی پناه میآورند، گاهی زن میشوند، گاهی مرد، گاهی کودک و گاهی کهنسال. گاهی سیاستمدار، گاهی فعال فرهنگی و گاهی در نقش یک آشپز! اما رد بزنگاههای سیاسی و اجتماعی به یکباره از روی نیمکت ذخیره بلند میشوند و به کنشگری در فضای مجازی میپردازند. فضای مجازی مناسبات اجتماعی را به همین شکل دستخوش تغییر میکند. زمانی که بسیاری از رباتهای در خدمت ترامپ به عرصه آمدند و فهم جامعه را از محیط انتخابات تغییر دادند و باعث پیروزی او شدند میتوان کنشگری این آواتارهای بی هویت را پذیرفت. هویتهای واقعی در فضای مجازی متاثر از جو غالب هستند. اما هویتهای غیر واقعی، ولی هوشیار در فضای مجازی میدانند که نباید مغلوب جو غالب شوند. به عبارتی هویت غیر واقعی انتخاب کردهاند تا بتوانند کنشگری غیر محسوس و ناشناس داشته باشند. اما او که با همان هویت واقعیاش در فضای مجازی فعالیت میکند میداند که اگر کنشی داشته باشد کنش او در نسبت با هویت واقعی او قضاوت میشود. چرا که ممکن است این جو غالب توسط هویتهای مجازی غیر واقعی بوجود آمده باشد. در هم تنیدگی روزافزون زندگی بشر با فضای وب و
رسانهها سبب گشته اندیشمندان به طور مداوم به دنبال کسب راههای ارتباط هر چه بیشتر واقعیت زندگی انسان با جنبه مجازی زندگی او شوند؛ لذا سامانههای پیچیده تلفیق زندگی واقعی بشر با زندگی مجازی (cyber physical systems) او هر روز پیشرفتهتر میشوند. نتیجهای که تا کنون بشر به آن رسیده همگرایی تصاعدی مجاز و واقعیت است. شبکههای اجتماعی نوعی از این تلفیق است. تلفیق آنچه بشر از جمع و اجتماع به دنبال آنست با آن چیزی که بشر در اجتماعهای بشری از آن فراری است. هم میخواهد لذتِ بودن در جمعهای واقعی را تجربه کند و هم میخواهد از محدودیتها و ناملایمات آن فرار کند. بشر امروزی هم میخواهد در اجتماع باشد و هم نباشد. بشر، اجتماع را میخواست، اما محدودیتهای انسانی، قانونی و اخلاقی آن را نمیپسندید. چرا که دست و پاگیرش بود. شبکههای اجتماعی فرصتِ گریز از هویت واقعی را برای بشری فراهم کرد که به دنبال ارتباطات واقعی بدون هویت بود. فضای وب با در هم تنیدن دنیای دیجیتال، دنیای سایبر و دنیای واقعی برای بشر امروزین دنیایی را فراهم آورد که در آن میتواند بدون هیچ هویت واقعی، هویتمند باشد! یعنی هویت واقعی خود را کنار بگذارد و با در برگیری یک آواتار مجازی به دنبال ارضای نیاز ارتباطی خود باشد. زندگی دوم (Second Life) ادامهی زندگی اول ما نیست؛ موازی آن است. زندگی دوم، جهانی است که خدای آن بشر است. بایدها و نبایدهای آن را بشر تعیین میکند. زاییدهی تخیل بشر است که در صدد فرار از خدای زندگی اولش میباشد. جایی که برای خوب و بد زندگیاش مسئولیتی را نمیپذیرد.
* دکتری علوم ارتباطات اجتماعی