شما جزو کسانی هستید که تهِ تهِ فعالیت بدنیشان به تماشای فوتبال از تلویزیون ختم میشود و از کل ورزشهای جهان سه، چهارتا رشته معروف را میشناسند؟ یا جزو خورههای
ورزشی هستید که از هر رشتهای سررشتهای دارند، هیچ مسابقه تلویزیونی ورزشی را از دست نمیدهند و قوانین مسابقات سوارکاری و شمشیربازی و تنیس را بهخوبی والیبال و فوتبال میشناسند؟ جزو هر گروهی که باشید، باید برایتان جالب باشد که بدانید دنیای ورزش خیلی وسیعتر از چیزی است که ما فکر میکنیم. وقتی میگوییم ورزش، منظورمان فعالیتهای بدنی مندرآوردی نیست که هر کشور و محله و منطقهای برای سرگرمی و متناسب با فرهنگ خودش دستوپا کردهاست بلکه داریم از رشتههای ورزشی رسمی دارای فدراسیون و مسابقات بینالمللی حرف میزنیم که با اینحال، اسم خیلیهایشان به گوشمان هم نخوردهاست. مثل چی؟
لوژسواری (Luge) / سورتمهرانی مرگبار
اگر هیچ تصویری از ورزش لوژسواری ندارید، به تیوبسواری خودمان فکر کنید و خطرش را ضرب در ۱۰۰ کنید تا دستتان بیاید راجع به چی داریم حرف میزنیم.
ورزشکار لوژسوار روی سورتمه به پشت دراز میکشد، سنگینی بدنش را به عقب متمایل میکند و در یک پیست مارپیچ یخی هزارمتری، سُر میخورد. سورتمه تکنفره که سرعتش به حدود ۱۴۰ کیلومتر در ساعت میرسد، هیچ ترمز و ابزاری برای هدایت ندارد. تنها امکان ورزشکار برای کنترل کردن سورتمه و ترمز گرفتن، دو قطعه فولادی است که زیر کفشهایش تعبیه شدهاست. ورزشکار با پایین نگه داشتن سر خود، مقاومت هوا را به حداقل میرساند و حرکات سورتمه را با وزنش کنترل میکند؛ با فشار آوردن به سمت راست بدن به سمت چپ میچرخد و برای چرخیدن به سمت راست هم به بخش مخالف بدن، فشار وارد میکند. تسلط پیدا کردن بر بدن در این ورزش، سالها زمان میبرد، برای همین ورزشکارانی در رشته لوژ سواری موفق میشوند که از سنین پایین شروع کردهباشند. لوژسوارها از حیث فشاری که بر بدنشان وارد میشود، شرایطی شبیه به رانندگان
فرمول یک دارند. نیروی جی (واحد اندازهگیری میزان فشار وارد شده بر جسمی که شتاب آن درحال افزایش است) واردآمده بر گردن بهویژه آنقدر زیاد است که تمرینات مخصوصی برای گردن لازم است. لوژسواری از سال ۱۹۶۴ به بازیهای المپیک زمستانی راه پیدا کرد، بهرغم اینکه ورزش واقعا پرخطری بهشمار میرود. نه سورتمه بیترمز و فرمان، وسیله امنی است و نه ورزشکار به پوشش محافظ خاصی (بهجز کلاه ایمنی) مجهز است؛ کبودی، شکستگی استخوانها، ضربه مغزی و مرگ از حوادث رایج این رشته است. «سوئیس» و «کانادا» بیشترین تعداد ورزشکار را در این رشته دارند و مسابقات جهانی هم عمدتا در این کشورها برگزار میشود.
کرلینگ (curling) / جاروبرقی روی یخ
چندنفر وسیلهای کروی شبیه به جاروبرقی روباتیک را روی سطحی یخی سُر میدهند؛ این خلاصه ورزش کرلینگ است البته خلاصهای یخ و بیحسوحال. کرلینگ را اگر توی تلویزیون دیدهباشید، احتمالا حسی شبیه به این تعریف بهتان دست داده، اما این ورزش زمستانی آنقدرها هم که بهنظر میرسد، لوس و بیمزه نیست. بازیکنان کرلینگ در دو تیم چهارنفره (با یک ذخیره)، باید سنگ گرانیتی تقریبا ۲۰ کیلویی را بهسمت خانه هدایت کنند. یک نفر مسئول ضربه زدن به سنگ است. سنگ، حین حرکت آثاری میکروسکوپی روی یخ بهجا میگذارد که باعث اصطکاک و حرکت انحنادار آن روی پیست میشود. دو نفر دیگر از بازیکنان با جارو کردن مسیر پیش روی سنگ، آن را صیقلی میکنند تا اصطکاک کاهش یابد و سنگ در مسیر مدنظرشان بهطرف خانه حرکت کند و در نزدیکترین دایره به آن، جا بگیرد. آنها همچنین وظیفه کنترل کردن سرعت سنگ را برعهده دارند. پرتابکننده هم باید حواسش باشد سنگ را طوری نشانهگیری کند که راه سنگ تیم حریف را مسدود یا آن را از مسیر خارج کند. همه این کارها به محاسبات دقیق ریاضی و فیزیک نیاز دارد. کرلینگ، خلاف آنچه بهنظر میرسد نه روی شانس و اقبال میچرخد و نه ورزش تنبلهاست. بابت محاسبات دقیق اش به شطرنج یخی معروف شده و بازیکنانش بهدلیل صرف نیروی زیاد طی یک تمرین، ممکن است تا حدود دوکیلو وزن کم کنند. بازی در هشت دور انجام میشود و گروهی که بیشترین امتیاز را براساس میزان نزدیکی سنگها به خانه بهدست بیاورد، برنده است. شاید فکر کنید کرلینگِ ناشنیده و نادیده، جزو ورزشهای تازه است که نمیشناسیدش، اما قدمت این رشته به قرن چهاردهم میلادی میرسد و از سال ۱۹۹۸ بهصورت رسمی وارد رقابتهای المپیک زمستانی شدهاست.
بولس (Bowls) / بولینگ خاکی و فروتن
اگر همین الان چندتا گوی بردارید و به زمین خاکی، ماسهای یا چمن نزدیک خانهتان بروید، میتوانید ورزش بولس (بولز) را تجربه کنید. البته به همین سادگی که ما گفتیم هم نیست، ولی اصولا بولس را میشود جزو ورزشهای خاکی و متواضع و بدون دنگوفنگ بهشمار آورد. چند گوی فلزی توخالی و یک توپ کوچک عمدتا چوبی بهنام «جک»، همه ابزار موردنیاز برای این ورزش است. بازیکنان جک را در فاصله بیش از شش و کمتر از ۱۰ متر و بعد توپهای فلزی را به سمت جک پرتاب میکنند. تیمی که توپش به جک نزدیکتر باشد، برنده بازی است. برای تقریب به ذهن شاید بتوانیم با اغماض بگوییم که بولس ترکیبی است از بولینگ و تیلهبازی خودمان و بهرغم اسم و رسم عجیب اش، باید بگوییم که ورزش جدیدی نیست و ریشهاش به حدود قرن ششم پیش از میلاد در یونان باستان برمیگردد. بعدها شکلِ بهروزشدهاش سر از فرانسه درآورد و از آنجا به دیگر کشورها معرفی شد. فدراسیون جهانی بولس در «مارسیِ» فرانسه است و هرسال مسابقات آن بهصورت رسمی برگزار میشود. بولس ۱۲ سالی است که در ایران هم جای خود را باز کردهاست. مدتی، زیرمجموعه فدراسیون بولینگ و بیلیارد بود، بعد به فدراسیون ورزش روستایی و بازیهای بومی محلی واگذار شد و چندین دوره مسابقات قهرمانی کشوری هم به خود دید. درباره ورود این ورزش به ایران گفته میشود که حدود ۲۰ سال پیش فردی اصالتا شیرازی بهنام آقای قربانپور که در یکی از کشورهای آسیای شرقی باشگاه ورزشی داشت، با بولس آشنا شد. ماجرا از این قرار است که گویهای این رشته ورزشی عمدتا در کشورهای آسیای شرقی تولید و همین موضوع زمینهساز آشنایی آقای قربان پور با بولس و ورود این ورزش به ایران میشود.
فریزبی (Frisbee) / پرتاب بشقاب
فریزبی را توی فیلمهای خارجی و پارک و سیزدهبهدرهای خودمان زیاد دیدهاید، اما میدانستید این بازی سرگرمکننده، یک رشته ورزشی رسمی است؟ فریزبی درواقع اسم ابزار موردنیاز این ورزش یعنی صفحه پلاستیکی مدوری است که بهدلیل وزن و طراحیاش میتواند تا مدتی روی هوا معلق بماند و مسافتی را طی کند. از آنجاییکه حدود ۴۰ نوع سبک بازی مختلف در این ورزش وجود دارد، توضیح دادن چگونگی انجامش ساده نیست. تعجب کردید؟ فکر میکردید فریزبی یعنی پرتاب کردن دیسک بهطرف همدیگر، بدون هیچ قاعدهوقانونی؟ البته که اینطور نیست. بهطور کلی هفت سبک فریزبی ازسوی فدراسیون جهانی بهرسمیت شناخته میشود، ازجمله «آلتیمیت» که در آن دو تیم ۵ تا ۷ نفره با هم رقابت میکنند. به اینترتیب که کاپیتانها فریزبی میاندازند و گروه مهاجمان و مدافعان را مشخص میکنند. بعد مدافعان در ناحیه گل مستقر میشوند و مهاجمها درحالیکه یک پایشان روی خط ابتدایی ناحیه گل است و پای دیگرشان در زمین بازی، آماده دریافت میشوند. بازی با پاسکاری و گل و تعویض زمین ادامه پیدا میکند و با رسیدن یکی از تیمها به امتیاز ۱۷ تمام میشود. نکته جالب آنکه مسابقات آلتیمیت، داور ندارد و همهچیز به روحیه ورزشی و انصاف بازیکنان متکی است. ایده اولیه این ورزش، دهه ۵۰ میلادی به ذهن یک آمریکایی بهنام «والتر فردریک موریسون» رسید که در یک دورهمی خانوادگی با پرتاب بشقابی کوچک سعی داشت سر خودش و دیگران را گرم کند. موریسون بعدها حق امتیاز این دیسک را به یک شرکت اسباببازیفروشی فروخت و کمکم توجهات به فریزبی جلب شد. سال ۱۹۸۵ فدراسیون جهانی این رشته در سوئد تأسیس شد و اواخر دهه هشتاد بود که با تأسیس انجمن فریزبی بهعنوان یک رشته ورزشی رسمی در ایران هم شناخته شد.
سپکتَکرا (Sepak takraw) / والیبال در هوا
سپکتکرا در این فهرست جزو خوششانسها بهشمار میرود، چون دستکم بعضیهایتان اسمش را شنیدهاید، اما اگر قرار باشد چندتا ورزش با توپ و تور نام ببرید، بعید است جزو اولین گزینههایتان باشد؛ والیبال و بسکتبال و هندبال و فوتبال، بازار را قبضه کردهاند! سپکتکرا گرچه از این رشتهها شهرت کمتری دارد، اما ورزش تازهای نیست. گفته میشود ریشهاش به قرن پانزدهم در مالزی میرسد و بعد از جنگجهانی دوم به دیگر کشورها راه پیدا میکند. والیبال با پا، لقبی است که به این ورزش دادهاند، چون در آن، توپ بهجای دست با پا (درواقع هر عضوی از بدن، غیر از دست) از تور عبور داده میشود. سپکتکرا در زمینی با ابعاد زمین بدمینتون و توری به همان ارتفاع بازی میشود و قوانین امتیازگیریاش شباهت زیادی به والیبال دارد. هر تیم سه بازیکن (و یک ذخیره) دارد که در سه ستِ ۲۱ امتیازی با هم رقابت میکنند. در سالهای اولیه معرفی و شهرت این رشته، بیشتر بازیکنانش را فوتبالیستها تشکیل میدادند که بهدلیل مهارت داشتن در انجام حرکات ورزشی با پا، از عهده شوتهای ارتفاعدار برمیآمدند. با اینحساب میتوان گفت سپکتکرا در شکل امروزیاش –که در آن توپ فایبرگلاس، جای خیزران و بامبو را گرفته و قانون بر آن حاکم شده- وامدار والیبال، فوتبال و بدمینتون است. البته بیشباهت و ارتباط با آکروبات هم نیست؛ بالا پریدن و ضربه زدن به توپ در هوا، وجهی نمایشی و جذاب به این ورزش میدهد. سپکتکرا در کشورهای آسیای شرقی، حسابی طرفدار دارد؛ فدراسیون جهانیاش در بانکوک است و تایلند و مالزی و اندونزی و ویتنام و فیلیپین از مدعیان قهرمانی جهان هستند. در ایران هم حدود ۲۰ سالی است که انجمن سپکتکرا و مقامهای آسیایی و جهانی داریم.
منبع: زندگی سلام