۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۸:۴۵

راز دوچرخه قدیمی که بر زبان ها افتاد + عکس

استاد حسن نعلچگر هر روز صبح پس از باز کردن مغازه‌اش دوچرخه‌ای را جلوی مغازه می‌گذاشت و عصر موقع بستن دوباره دوچرخه را به داخل می‌برد، ۴۵ سال امانتداری وی هنوز هم بر سر زبان‌هاست.
کد خبر: ۵۴۳۰۷
تعداد نظرات: ۶ نظر

دوچرخه قدیمی

در زمانه‌ای که پر از خبر‌های بد است و انسانیت در خیلی جا‌ها زیر پا له می‌شود گاهی مرور رفتار‌های انسان‌دوستانه و اخلاقی برخی آدم‌ها بسیار لذت‌بخش است. یکی از همین‌ها استاد حسن نعلچگر است که به خاطر کاری که انجام داده، حتی بعد از مرگش از خاطر زنجانی‌ها نرفته است. به‌ویژه آن‌هایی که گذرشان به راسته مسگران پایین بازار سنتی زنجان می‌خورد.
استاد حسن که سال‌ها دود کوره چلنگری را خورده بود با این همه نان بازویش را هرچند اندک می‌خورد و چشم به مال مردم نداشت. نشان به آن نشانی که امانتداری‌اش سبب شد تا کم‌کم به جز مردم زنجان، نامش به واسطه رسانه‌ها در ایران هم شنیده شود.
اما امانتی که نزد استاد حسن نزدیک به نیم قرن باقی مانده بود، یک دوچرخه بود. سال‌های دورتر مردی این دوچرخه را پیش استاد حسن گذاشته و رفته بود، فردا و فردا‌های بسیار دیگری آمدند و سال‌ها گذشتند، اما آن مرد نیامد.
سپیدی بر رنگ مو‌های استاد حسن نشست، ولی هرگز ناامید نشد و همیشه منتظر ماند تا شاید آن مرد بیاید و دوچرخه‌اش را ببرد. دوچرخه‌ای که با گذر سال‌ها کم‌کم کهنه هم شده بود. چون حدود ۴۵ سال جلوی دکان نعل‌سازی استاد حسن قرار داشت آنقدر که زنجیرهایش زنگ زدند، چون کسی نیامد تا برآن سوار شود و دوباره آن را به حرکت درآورد.
پیرمرد نعلچی سال‌ها در دکان سیاه و دودگرفته‌اش روی سندان کوبید و نعل ساخت، اما یک‌بار هم هوس فروش این دوچرخه به سرش نیفتاد، چون معتقد بود نباید به مال مردم دست زد.
زمان زیادی از امانتداری استاد حسن گذشته است؛ مردی که نعلبندی می‌کرد؛ از زمانی که اسب‌ها در زمان اجداد نعلبندش کاربرد بیشتری داشتند تا زمانی که ماشین‌ها آمدند و از رونق کار در زمان خودش کم کردند، اما به روزی حلال اعتقاد داشت و همین باعث شد که آن دوچرخه سال‌ها از جلوی دکانش تکان نخورد. آنقدر که کم‌کم سبب کنجکاوی مردم شد که چرا این دوچرخه همیشه جلوی دکان استاد حسن قرار دارد و پرسش‌ها درباره آن شروع شد.
تا اینکه استاد حسن به آن‌ها گفت که «حدود ۴۵ سال پیش جلوی مغازه من مرد دستفروشی بود که میوه‌های فصلی می‌فروخت. هنوز یادم هست فصل آلبالو بود. پاسبانی هم بود که چندان با مردم خوش‌رفتاری نمی‌کرد. پست ماموریت روزانه‌اش هم راسته مسگران پایین بود. یک روز به میوه‌فروش گفت که ۴ کیلو آلبالو برایش کنار بگذارد. آن مرد هم آلبالو را جدا کرد و، چون دید پاسبان نیامده میوه‌ها را آورد مغازه من و رفت. بعد پاسبان آمد و من امانتی‌اش را به او دادم. پس از مدتی مرد میوه‌فروش به من گفت که آن پاسبان پول میوه را به من نداده است. به او گفتم که نگران نباش من از او می‌گیرم.
 
مرد امانت دار
محل پست پاسبان عوض شده بود، خلاصه او را در خیابان دیگری دیدم و توانستم ۴ تومان از ۶ تومان میوه فروش را زنده کنم. در جای دیگر و در زمانی دیگر هم باز او را دیدم و باقی پول میوه‌فروش را از او خواستم. وقتی دید خیلی اصرار می‌کنم به من گفت که تو چقدر آدم نانجیبی هستی. به او گفتم آلبالو را فروخت یکی و خورد دیگری، چه چیزی به من می‌رسد؟! من فقط می‌خواهم حق او را بگیرم که می‌گیرم و این شد که آن پاسبان نتوانست از دستم بگریزد و ناچار شد باقی پول را بدهد.
نمی‌دانستم که آن پاسبان از دستم دلگیر می‌شود و کینه می‌کند و روزی به بهانه سد معبر می‌آید جلوی دکان ما و دوچرخه‌ام را می‌شکند. من هم به خاطر این کارش از او شکایت می‌کنم که در نتیجه به شکایت من رسیدگی و حق به من داده می‌شود. این ماجرا با پا در میانی پدرم و رئیس شهربانی آن وقت به پایان می‌رسد و من به او رضایت می‌دهم.
چند روزی که از آن ماجرا می‌گذرد، آن پاسبان این دوچرخه را که همیشه جلوی دکان است می‌آورد و همین جا بدون هیچ حرفی می‌گذارد و می‌رود. دوچرخه‌ای که سال‌هاست زنجیر و چرخش نچرخیده است. به نظر من این دوچرخه امانت است و باید امانتداری کنم.»
صدای چکش استاد حسن و صدای چکش بسیاری از مسگر‌های بازار زنجان دیگر در راسته مسگران نمی‌پیچد و حاج حسن نعلچگر دیگر نیست تا هر روز صبح هنگام باز کردن دکان دوچرخه را جلوی آن بگذارد و عصر موقع بستن دوباره دوچرخه را به داخل برگرداند، اما این کار او که ۴۵ سال هر روز تکرار می‌شد، هرگز از یاد‌ها نخواهد رفت.
استاد حسن در ۸۱ سالگی دارفانی را وداع گفت و برای همین شهرداری استان زنجان بعد از مرگ وی تندیسی از این امانتدار معروف زنجانی در خیابان نصب و دوچرخه را کنار آن تندیس جانمایی کرد.

راز دوچرخه قدیمی که بر زبان ها افتاد
 
منبع: همشهری آنلاین
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۲۹ - ۱۴۰۱/۰۲/۳۱
پارسال دوچرخه رو دزدیدن
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۵۱ - ۱۴۰۱/۰۳/۰۱
از پلیس شکایت کرد و حق را بهش دادند؟! مگه میشه؟ مگه داریم؟ اگر الآن بود و شما از پلیس شکایت میکردید خودت که هیچ خانواده و جمع بستگانت را می ترکوندند اولا که خودت محکوم بودی دوماً حتی اگر برنده هم میشدی تا رضایت نمی دادی زندگیت را نابود می کردند
اسماعیل
حالا چه ربطی داره . درست بخون همون پلیس هم ظلم کرده ولی طرفش جگر داشته شکایت کنه تو اگر جگر نداری هر برای سرت میاد بکش که حقته
مجید مقدم
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۱۳ - ۱۴۰۱/۰۳/۰۱
ماهم مسئولین امانت داری داریم که به مال مردم دست درازی نمی‌کنند ...
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۵۲ - ۱۴۰۱/۰۳/۰۳
روحش شاد
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۳:۳۴ - ۱۴۰۱/۰۳/۰۶
امانت نگه داری را مردم بسیار خوب از برخی مسولان نانجیب مملکت یاد گرفته اند
گزارش خطا
تازه ها