فارس نوشت: سریال "
جیران" به کارگردانی حسن فتحی و نویسندگی مشترک احسان جوانمرد و حسن فتحی و تهیه کنندگی اسماعیل عفیفه، بعد از حواشی بسیار بالاخره وارد پلتفرم شبکه نمایش خانگی شد. حسن فتحی نامی آشنا برای مخاطبان سریالهای تلویزیونی میباشد؛ «پهلوانان هرگز نمیمیرند» «شب دهم»، «مدار صفر درجه»، «میوه ممنوعه»، «در مسیر زایندهرود» و «زمانه» هنوز هم جزو سریالهای جذاب و پرطرفدار هستند که دیدن چندباره آنها بازهم لذت بخش است.
مجموعه "شهرزاد" هم در زمان خودش بین سریالهای شبکه
نمایش خانگی بسیار پربیننده بود. با این سابقه انتظار مخاطب از تازهترین اثر این فیلمساز بسیار بالا بود، اما "جیران" برخلاف انتظار سریالی با ضعفهای مفرط در فیلمنامه و کارگردانی است و از آنجا که داستان "جیران " به "شهرزاد"شباهت زیادی دارد این ضعفها بسیار آشکار و عیان است.
حسن فتحی گویی نمیتواند از مثلث عشقی دل بکند و هنوز هم به موفقیت آن باور دارد. پس از مثلث قباد و شهرزاد و فرهاد اینبار شاهد مثلث عشقی ناصر الدین شاه و خدیجه و سیاوش هستیم و همانند شهرزاد باز هم قدرت سبب جدایی بین دوعشاق میشود و دختر داستان که به اجبار تن به ازدواجی مصلحتی داده بتدریج عاشق شوهر قدرتمند خود شده و تلاش میکند تا او را اصلاح کند. تنها تفاوت دو داستان اینجاست که برخلاف فرهاد در "شهرزاد" در این سریال نفر سوم یعنی سیاوش تن به تقدیر نداده و بدنبال انتقام است. انتقام سیاوش از شاه میتوانست اتفاقات جذابی را در داستان رقم بزند، اما به مسخرهترین شکل ممکن انجام شد؛ مخاطب نمیفهمد براساس چه منطقی سلمان خان سیاوش را به خدمت قراولان در آورده و در بدو ورود او را راهی اردوی شکار شاه میکند و اینگونه جان شاه مملکت را به خطر میاندازد؟!
در واقع «جیران» به لحاظ سیر اتفاقات و گره افکنی و گره گشایی در هر قسمت ضعف مفرط دارد و فیلمنامه ملات لازم برای بالا بردن جذابیت را ندارد و از همین رو فیلمساز سعی کرده این کمبود را با نوشتن دیالوگهای زیبا پر کند، در حالیکه دیالوگها هم قدرت جذب زیادی ندارند. جیران» بیش از هر چیزی از آن رنج میبرد، نبود یک طرح داستانی قوی برای سریال است. «جیران» به لحاظ سیر اتفاقات و گره افکنی و گره گشایی در هر قسمت ضعف دارد و فیلمنامه ملات لازم برای بالا بردن جذابیت را ندارد. از این رو فیلمساز سعی کرده تا این کمبود را با نوشتن دیالوگهای زیبا پر کند، اما دیالوگها هم الکن و فاقد جذابیت هستند. بخصوص صحنههای دو نفره دیالوگ گوییهای ضعیف و خسته کننده دارند. چه دیالوگهای عاشقانهی خدیجه و سیاوش و چه دیالوگهای شاه و مهدعلیا.
"جیران" نمیتواند بازتابی از یک دوره تاریخی مهم باشد و فیلمساز و نویسنده کار نیز چنین ادعایی ندارند و از انتقادات تاریخی سریال با بیان اینکه جیران تنها یک عاشقانه در دل تاریخ است، فرار میکنند، اما حتی اگر جیران را تنها یک عاشقانه در زمان گذشته بدانیم نه دیالوگها و نه گریم بازیگران زن سریال شبیه به دوران گذشته نیست گویی «جیران» یک سریال روستایی است که در هر زمان و مکانی میتواند اتفاق بیفتد.
آنچه در داستان جیران جالب توجه است، نقش پررنگ زنان و سلطه آنان بر مردان جامعه است که البته با توجه به تاریخ مردسالاری در ایران، باور آن کمی دشوار است. زنان سریال با اینکه ظاهرا در پستوهای حرم محبوساند، سیاس و دسیسهگر هستند و زمام امور را پنهانی در دست دارند؛ از مهدعلیا که سرآمد آنهاست گرفته تا هووی او و زنان عقدی شاه و حتی ندیمه هایی، چون نقره خاتون همگی در پی توطئه و دسیسه برای کسب قدرت در دربار هستند و این میان شاه مملکت بسیار مفلوک، چون مومی در دستان زنان دور و اطرافش است، گاه تحت تأثیر مادرش یعنی مهدعلیا کارهای زشتی، چون قتل امیرکبیر را مرتکب میشود و گاه تحت تأثیر عشق جدیدش یعنی جیران به فکر کمک به مردم بدبخت و بیچاره مملکت میافتد. در کل سریال، مخاطب با شاه عیاشِ بی مسئلهی بی وطنِ هرزه رو به رو است تا ببیند چشمش کدام زن را میگیرد و به کامیابی میرسد. در واقع کل فیلم همان صف سلام است و بس و چنین تصویر مضحکی از ناصرالدین شاه قاجار زاییده فیلمنامه الکن است و هر چقدر هم بهرام رادان تلاش کند تا از نقشهای کلیشهای دور شود و بدرخشد بیهوده است؛ چراکه شخصیت پردازی ناصرالدین شاه از پای بست ویران است.
علاوه بر زنان دربار در فضای دوران قاجار شخصیت آزاد و مستقل خدیجه هم قابل باور نیست، دختری که هم در خانه پدری براحتی هرکاری انجام میداد؛ یادمان بیاید دیدارهای عاشقانه او با سیاوش و هم در دربار یکه تازی میکند، مثلا برخلاف رسوم آن زمان با شاه به شکار رفته و با فرمانده قشون شاهی مسابقه اسب سواری میگذارد! و اینگونه شخصیت اصلی داستان یعنی خدیجه تجریشی ملقب به جیران هیچ شباهتی به یک دختر روستایی در زمام سلطنت قاجار ندارد چه به لحاظ رفتار و چه به لحاظ ظاهر با آن میکاپ امروزی!
در پایان باید گفت" جیران" سریالی پرزرق و برق با حضور بازیگران مشهور و متعدد است که روایتهای تودرتو و متعدد آن نه تنها گیجکننده به نظر میرسند بلکه روایت اصلی سریال را هم تحت تاثیر قرار میدهند و اینگونه مخاطب نه شاهد یک سریال تاریخی قوی است و نه یک عاشقانه لذت بخش.