خواستگاری سنتی است که از قدیم توسط مردان انجام میگرفته، اما هستند زنانی که پایشان را فراتر گذاشته اند و برای زندگی با مرد مورد علاقه شان، پیش قدم شدند. از میان آنها پیشنهاد هنرمندان زن مشهور ایران و جهان را که به خواستگاری مرد رویاهای خود رفته اند، برایتان آورده ایم.
۱-ویشکا آسایش
ویشکا آسایش از علت بازگشت خود به ایران گفت: عاشق شده بودم. باید بر میگشتم تا با رضا قبادی ازدواج کنم من او را دوست داشتم. در آخر هم خودم رفتم و بهش اعتراف کرد، در رفت و آمدهایی که به ایران داشتم من با رضا قبادی اشنا شدم و از همان ابتدا با خودم فکر کردم که او همان کسی است که من برای زندگی مشترک تو رویاهام دارم با همهی ویژه گیهایی که در نظر داشتم: جنتلمن، جدی و قد بلند، برای این که رضا رو بیشتر بشناسم وقت زیادی رو صرف کردم و هر روز علاقه من بیشتر میشد یک روز با خودم فکر کردم که نباید بیشتر از این وقت رو هدر بدهم و موضوع را با رضا در میون گذاشتم و علاقه ام رو بهش گفتم و گفتم دوست دارم با هم ازدواج کنیم که خوشبختانه پیشنهاد من از طرف رضا با استقبال مواجه شد. بعد از اون هم من قید زندگی در خارج از کشور رو زدمو به ایران اومدم تا با رضا زندگی خوبی رو تجربه کنم و الان هم از زندگیم کاملا راضیم. حاصل ازدواج ویشکا آسایش و همسرش پسری به نام گیو است.
۲- ویدا جوان
آیلا تهرانی همسر ویدا جوان درباره خواستگاری ویدا گفت: راستش را بخواهید در
ازدواج ما بسیاری از چیزها از جمله مراسم خواستگاری و عقد و عروسی به شیوههای رایج برگزار نشد و سعی کردیم ضمن احترام به سنت آن طور که خودمان دوست داریم این مراسم را برگزار کنیم، اتفاقی که در خواستگاری ما رخ داد و شاید به نظر برخیها حتی نامتعارف به نظر برسد این بود که ویدا از من خواستگاری کرد و من هم آنقدر از این حرکت او شگفت زده شدم که بدون درنگ به او پاسخ مثبت دادم.
۳-فاطمه معتمدآریا
معتمدآریا ماجرای جالبی را درباره چگونگی ازدواجش با احمد حامد بیان کرد: خانه یکی از دوستانم بودم و دیدم شوهرم دارد با یکی پابرهنه توی حیاط بازی میکند. پرسیدم کیه؟ گفتند این تازه از سوئد اومده و باسواده…من هم گفتم ببینم چقدر سواد دارد و مقداری راجع به سینما و ادبیات حرف زدیم و چند روز بعد مادرم گفت یکی از دوستانت زنگ زده که صدایش مثل آلن دلون است.
بازیگر «همسر» و «ناصرالدین شاه آکتور سینما» درباره چگونگی خواستگاری بیان داشته است: چند دفعهای همدیگر را دیدیم و بعد از دو ماه به احمد گفتم با من ازدواج میکنی؟ گفت من باید برگردم سوئد. گفتم ولش کن حالا بیا یک سال با هم زندگی کنیم لااقل کمیته ما را نمیگیرد. اگر نخواستی بعد از یک سال جدا میشویم.
وی ادامه داد: احمد گفت فکر خوبیست. باید چه کنم؟ الان برویم پیش پدرت؟
گفتم:برویم. یک موتور هوندا داشت؛ سوارش شدیم و آمدیم نیاوران. پدر من آدم منظمی بود. ناگهان دید یک آدم ژولیده آمده جلوی در.
گفتم:دوست من میخواهد با شما حرف بزند.
گفت:بفرمایید. احمد گفت:من آمدم خواستگاری دخترتان. پدرم گفت:شما پدر و مادر ندارید؟
احمد گفت:پدر نه، اما مادر دارم.
پدرم گفت:پس تشریف ببرید و با مادر بیایید!
و بالاخره با احمد ازدواج کردم و الان ۳۵ سال است با هم زندگی میکنیم.
فاطمه معتمدآریا با اشاره به دوام ازدواجش اظهار داشته است: من تمایلم به وابستگی و یکی شدن بود، اما احمد مدام مرا تشویق میکرد که باید مستقل باشی. در طول ۳۹ سال شاید ۱۵ سال هم خانه نبودم و این شاید دلیلی است بر استحکام خانواده ما. این زوج صاحب یک پسر به نام نریمان هستند که به تازگی با یک خانم آمریکایی ازدواج کرده است.
بیشتر بخوانید
منبع : برخط پلاس