در این مقاله که موضوع آن
عشق پنهانی در کودکان است به بررسی واکنش والدین به این تجربه میپردازیم که با فراگیر شدن شبکههای اجتماعی نظیر اینستاگرام و توییتر اصطلاح انگلیسی آن یعنی کراش (Crush) باب شده است. اصطلاح کراش داشتن به نوعی از رابطه اشاره دارد که دوست داشتن در آن یکطرفه است و طرف مقابل از این علاقه بیخبر است. میتوان عشق پنهانی (بدون آگاهی طرف مقابل)، عشق یکطرفه یا دلدادگی را معادلهای فارسی آن در نظر گرفت. اگر فکر میکنید پرسیدن دربارهی دلدادگی کودکان از آنها تجاوز به حریم شخصی آنهاست در اشتباهید، چون به عقیدهی کارشناسان این پرسشها ضروریست، اما به روش درست. احتمالاً برای تمام بزرگسالان کنجکاو این خبر بسیار خوبیست. دلدادگیهای دوران کودکی نقاط عطف مهمی در زندگیِ ارتباطی کودک قبل از نوجوانی است که معمولاً نادیده گرفته میشود، اما والدین باید در این خصوص با احترام با کودک وارد گفتگو شده و موضوع را با او تجزیه و تحلیل کنند. این شیفتگیها به کودکان اجازهی کشفِ احساسات عاشقانه را پیش از ورود به روابط عاشقانه در سنین بالاتر میدهد. آنها از طریق این تجربیات میآموزند با برخی از بخشهای چالشبرانگیزترِ خواستنِ دیگری کنار بیایند.
چرا کودکان عشق پنهانی را تجربه میکنند
عشق پنهانی در دستهبندی روابط از دوستی یا قرار عاشقانه مجزاست. گاهیاوقات ما دلدادهی کسانی میشویم که آنها را میشناسیم و اوقاتی دیگر دلدادهی شخصیتهای خیالی میشویم. اما حتی اگر مقصود خواستهمان را بشناسیم، عشق پنهانی سبب میشود او را ایدهآل ببینیم و این نسخهی ایدهآلِ آن شخص است که از سر ما بیرون نمیرود، نه خودِ زندهی او که مثل خود ماست و بیعیب نیست. تجربهی دلدادگی یا عشق پنهانی میتواند از دوران پیش دبستانی آغاز شود و ممکن است در طول زندگیِ فرد تجربهی تکرارشوندهای باشد. این تجربه معمولاً یکطرفه است، گرچه گاهی اوقات هر دو طرف نسبت به هم حس دلدادگی پیدا میکنند. دلدادگی به هر شکلی میان کودکان نابالغ متداول است و نیازهای مهمی را برآورده میکند.
جولی بوُکر، دانشیار روانشناسی میگوید: «این کودکان ایدهها و احساساتِ عاشقانهی نوظهور و در حالِ رشدی دارند، اما در عمل آمادهی تبدیل آنها به رفتارها یا روابط عاشقانه نیستند.» جولی میافزاید که دلدادگیها در دوران دبستان به طور کلی جنبهی جنسی یا قرار عاشقانه ندارند. توصیف نوظهوری و در حال رشد بودنِ این حس به معنای فاقد قدرت بودن آن نیست. این احساسات واقعیست و کودکان میتوانند از کمک والدینشان برای درک این حس و یادگیری اینکه چه کاری باید با آن بکنند کمک بگیرند. نخستین کمک شما به عنوان پدر یا مادر به فرزندتان اینست که حسِ دلدادگی او را جدی بگیرید.
کاترین بَگوِل استاد روانشناسی میگوید: «این یک مولفهی احساسی بسیار قویه و برای برخی بچهها سخته که بدونن با این احساس باید چکار کنن.
چگونه دربارهی عشق پنهانی صحبت کنیم
بچهها ممکن است تمام روز دربارهی عشق پنهانیشان با هم صحبت کنند و در عین حال آن را به سختی درک کنند. اینجاست که والدین میتوانند نقش خوبی را ایفا کنند حتی اگر هرگز از تمام جزئیاتِ شیرینی نظیر این که چه کسی به چه کسی دل داده باخبر نشوند. حضور والدین برای شفافسازی و اطمینان از اینست که کودک بداند تنها نیست و دیگران هم مانند او این حس را تجربه میکنند. هنگام صحبت دربارهی دلدادگی با کودک از او بپرسید چرا فرد مقابل را دوست دارد، دوست دارد با او چه تجربیات مشترکی داشته باشد و آیا دوست دارد روزی او را به خانه دعوت کند. همچنین این موضوع را مطرح کنید که اگر دو نفر احساس مشابهی به هم نداشته باشند چه اتفاقی میافتد. مثلاً ما چگونه با فردی که دوستمان دارد، اما ما او را دوست نداریم رفتار میکنیم؟ یا چگونه با این حقیقت که فردی که او را دوست داریم ما را دوست ندارد کنار میآییم؟
حتی در مواردی که مورد گفتگو یک عشق کاملاً محرمانه و یکطرفه است، مطرح کردن این نوع پرسشها به کودک کمک میکند تا بتواند مفاهیم باملاحظه بودن، باادب بودن و کنجکاو بودن را درک کند. شما به عنوان والدین باید این حقیقت را به کودک بیاموزید که دوستی بخشی از
روابط عاشقانه است. صحبت کردن با کودکان دربارهی دلدادگیهایشان به عادی شدن این حس کمک میکند و از حسِ شرمساری که ممکن است آنها در محیط بازی و میان همسالان خود احساس میکنند بکاهد. با این حال در تلاش برای عادی کردن این احساس، والدین باید محتاط باشند دلدادگی را به چیزی تبدیل نکنند که نیست.
اِیمی لانگ مربی فرزندپروری و مسائل جنسی میگوید: «گاهی اوقات والدین دوست دارن وجههی شبهجنسی به کودکان بدن و بگن: (آخی شما دو تا خیلی به هم میایین! شما دو تا بزرگ که شدین باید با هم ازدواج کنین.) در جهانیبینی من، این جور اظهارنظرها اشتباهه.» لانگ توضیح میدهد که چنین نظراتی چیزی نیست که بچهها به لحاظ رشدی به آن نیاز داشته باشند. در نتیجه شنیدنِ این قبیل جملات، روابط را از دید کودک گندهتر از چیزی که هستند جلوه میدهد و سبب ایجاد مجموعهای از انتظارات میشود که کودک به طور کامل نه آنها را درک میکند و نه میتواند آنها را برآورده کند. والدین باید مراقب باشند موضوع دلدادگی را کوچک و کماهمیت جلوه ندهند. بَگوِل عقیده دارد که این موضوع برای کودکان اهمیت دارد. نادیده گرفتن آنها یا جدی نگرفتنشان به طور بالقوه برای کودک مضر است و ممکن است سبب امتناع او از به اشتراک گذاشتن دوبارهی احساساتش شود. وقتی والدین احساسات فرزندشان را جدی بگیرند به فرزندشان هم میآموزند که احساساتش را جدی بگیرد که این خود نخستین گام در یادگیری پردازش احساسات است. اگر کودک شما تنها با آوردن نام عشق پنهانی سکوت میکند، از گفتگو دست نکشید و ادامه دهید. لانگ توصیه میکند دربارهی عشق پنهانی در مدرسه سوالات کلی بپرسید. به عبارت دیگر به جای این که از روی کنجکاوی بپرسید در مدرسه چه کسی عاشق چه کسی است، بپرسید آیا بچهها در مدرسه عشق پنهانی را تجربه میکنند؟ اگر این راهکار اثربخش نبود، میتوانید داستانهای عشق پنهانی خودتان را در کودکی با او به اشتراک بگذارید. «به اشتراک گذاشتن خاطرات خودتون به کودک اینو میگه که شما از این موضوع آگاهید پس صحبت کردن دربارهش اشکالی نداره.» شاید صحبت کردن دربارهی این موضوع به نظر شما حس عجیبی باشد یا شاید احساس کنید تجاوز به حریم شخصی اوست، اما لانگ عقیده دارد باید از این افکار عبور کنید و وارد گفتگو شوید: «این وظیفهی شماست که به فرزندتون کمک کنید رابطههای سالم داشته باشه! بچهی خودِ من تا به امروز به من نگفته عاشق پنهانی کی شده، پس منم فقط دربارهی کلیات باهاش حرف میزنم و بر همون اساس با هم به گفتگو ادامه میدیم. اجباری نیست که اونا همه چیز رو با جزئیات برای ما بگن یا دربارهش سوال بپرسن. این ما هستیم که باید به اونا آموزش بدیم.»
درسی که شاید بیشتر ما آرزو میکردیم ایکاش والدینمان در اولین تجربههای دلدادگی به ما میآموختند این بود که بیشترِ این دلدادگیها به رابطه ختم نمیشود. بوُکِر میگوید کمتر از ۲۰ درصدِ بچههای دبیرستانی روابط عاشقانهی دوطرفه دارند و ۲۰ درصد بچههای دبیرستانی بدون داشتن یک رابطهی جدی و پایدار فارغالتحصیل میشوند. اگر بچههای دبستانی بدانند که بیشترشان تا سن ۱۰-۱۴ سالگی آمادگیِ رابطه ندارد به نفعشان است. تا آن زمان و حتی بعد از آن، تجربهی عشق پنهانی یا یکطرفه هیچ اشکالی ندارد و عجیب و غریب نیست.
چه علائمی هشداردهنده هستند؟
عشق یکطرفه به طور طبیعی اندکی افراطیست و میتواند از کنترل خارج شود. به کودک کمک کنید تا درک کند برخی رفتارهای او ممکن است سبب ناراحتی فرد مورد علاقهش شود. راهِ محترمانهتری هم برای تحسین فرد مقابل وجود دارد. بوُکِر میگوید: «دو تا پسر تو مدرسهی دختر من بودن که هر دو عاشق اون شده بودن و تمام مدت به اون خیره نگاه میکردن و این رفتار باعث ناراحتی دختر من شده بود. اگه کودک شما هم در وضعیت مشابهی قرار داره، بهتره دربارهی موضوعاتی مثل رضایت، احترام و مرزها باهاش گفتگو کنید.» توجه ناخواسته میتواند به راحتی از مرز بگذرد و بچهها برای شناخت و درکِ این مرزها و نحوهی بیان آن به دیگران و دفاع از خود به کمک و راهنمایی والدین خود نیاز دارند. به نظر بوُکِر والدین باید از عادیسازی هرگونه رفتاری که در دوران کودکی خودشان عادی تلقی میشده اجتناب کنند، مثلاً اگر کشیدن موی دختر در کودکیِ شما راهی برای ابراز علاقه بوده حالا به فرزندتان نگویید: «ناراحت نشو، همه پسرا همینن!» به این توجه کنید که چه واکنشی بر اساس موقعیت فرزند شما درست و مناسب است. بَگوِل میگوید با بزرگتر شدن بچهها دقت کنید آیا فرد مورد علاقهاش او را از پرداختن به کارهایی که باید انجام بدهند بازمیدارد. اگر اینطور باشد احتمالاً این عشق یکطرفه از کنترل فرزند شما خارج شده است.
شالوده رابطههای سالم
عشقهای پنهانی دوران کودکی و گفتگوهای سازنده و آموزندهی بین والدین و فرزند دربارهی این موضوع، اجزای سازندهی روابط عاشقانهی سالم در بزرگسالی هستند. در این صورت تجربههای دوران کودکی فرصتی برای آشنایی با مرزها و طردشدنها و تقویت حس همدلی در این راه است.
لانگ میگوید: «وقتی از دور به این تجربه نگاه کنیم شبیه رابطه به نظر میاد و در درازمدت به بچهها یاد میده چجوری باید با روابط کناربیان و دربارشون صحبت کنن. وقتی شما راهِ صحبت کردن دربارهی مسئلهای عادی مانند عشق یکطرفه رو برای فرزندتون عادی میکنین، در واقع راه رو برای مطرح کردن مسائلی باز کردین که در درازمدت شاید از این موضوع هم مهمتر باشن، مسائلی از قبیل جنسیت، تمایلات جنسی و
روابط جنسی.»
در پایان یادآوری میکنیم که به عنوان والدین با احترام به حریم خصوصی فرزندتان برای صحبت کردن دربارهی مسائل مهم فضا ایجاد کنید تا بتوانید در موقع نیاز نصیحتهای لازم را ارائه کنید و به آنها این اطمینان را بدهید که تجربهی عشقهای یکطرفه و نافرجام اصلاً عجیب نیست و آنها در این تجربیات تنها نیستند.
بیشتر بخوانید
منبع : فرادید