هر چند با عنوان شدن
خشونت خانگی، ذهن به سمت چهره کبود زنانه متبادر میشود، اما گاه تازیانه این خشونت بر پیکر مردان نیز فرود میآید؛ مردانی که به دلیل کلیشههای جنسیتی، لب به سکوت میگزند و چهره در گریبان فرو میبرند. رفتارهای آزاردهنده زنان در قالب کلامی، رفتاری، جنسی، اقتصادی و در مواردی جسمی از جمله خشونتهای خانگی علیه مردان است که به باور کارشناسان از دگرگونیهای زندگی، بنبستهای خانوادگی و اجتماعی و ناکارآمدی برخی قوانین نشات میگیرد و در مواردی به جنایت هم کشیده میشود.
مواردی از آسیبهای روحی و روانی که مرد به دلیل سرشکستگی و احساس شرم یا ترس از تمسخر دوستان و اطرافیان از طرح این خشونتها طفره میرود؛ موضوعی که طبقه اجتماعی و جغرافیایی نمیشناسد که شاهد مدعا اتفاقی است که برای هنرپیشه هالیوودی پیش آمد و پرده آزار و خشونت خانگی علیه وی برداشته شد یا گزارش تارنمای اسپانیایی «ال پاییس» که خشونت خانگی علیه مردان را چالشی نوپدید برای سلامت اجتماعی عنوان میکند به گونهای که در اسپانیا، هشت درصد
مردان از خشونت و آزارهای خانگی اعم از فیزیکی، کلامی، عاطفی و سو استفاده جنسی شکایت دارند.
بنا به نوشته ال پاییس، اکنون ۹۲ درصد قربانیان خشونتهای خانگی را زنان و هشت درصد را مردان تشکیل میدهند که ۷۵ درصد از این افراد، شهروندان اسپانیایی و ۲۵ درصد مهاجران هستند.
آلمان برای اولینبار طرحی را برای کمک به مردان قربانی خشونت خانگی ارائه داده است. مقامات ایالتهای بایرن و نوردراین-وستفالن میگویند که قصد آنها از اجرای این برنامه، شکستن کلیشههای ذهنی و اجتماعی درباره این موضوع است. بیشتر موارد، زن و فرزند قربانی
پرخاشگری همسران و پدران هستند تا آنجا که بر اساس آمارهای پزشکی قانونی و بررسیهای میدانی، خشونت مرد نسبت به زن حدود ۱۰ برابر خشونت زن نسبت به مرد است، اما به میزان کمتری، مرد نیز ممکن است آماج پرخاشگری همسر یا فرزندان قرار گیرد.
خشونت عاطفی نسبت به همسر در زنان شایعتر است؛ زنان با بیتوجهی به همسر، تحقیر شوهر، انجام ندادن امور خانه، برجسته کردن ویژگیهای خوب شوهران خویشاوندان و دوستان، همسر خود را مورد خشونت عاطفی قرار میدهند.
تهدید به رها کردن خانه و جدایی و طلاق نیز از موارد خشونت عاطفی است که از سوی زن و شوهر هر دو به کار میرود. ضمن اینکه بسیاری اوقات درون منظومه خانواده، مادر به اتفاق فرزندان یک زیر منظومه تشکیل میدهند که پدر در آن جایی ندارد به نحوی که از همه روابط عاطفی بین افراد خانواده کنار گذاشته شده و نقش او به نانآور خانه محدود میشود.زمانی که تفاهم بین زن و شوهر حاکم نباشد، بودن آنان در کنار هم بر اصطکاک میان آنها میافزاید و پرخاشگری چه به صورت جسمی و چه به صورت عاطفی افزایش مییابد.
پرخاشگری زنان و کودکان علیه مرد خانواده گاهی جنبه انفعالی به خود میگیرد یعنی ظاهرا قصد پرخاشگرانهای وجود ندارد، اما در عمل، باعث آزار شوهر یا پدر میشود. برای نمونه خانم خانه زمانی که شوهر در روز تعطیل میخواهد استراحت کند با جاروبرقی مشغول نظافت خانه میشود یا فرزند به جای مطالعه درسها، وقت خود را با تلفن همراه میگذراند و به این نحو باعث آزار پدر میشود.به طور کلی، خشونت در جامعه عبارت است از عدم آموزش احترام به انسانها و به طور کلی به همه موجودات که شامل زیست و جانوار هم میشود، زیرا در سابقه افراد پرخاشگر و مهاجم، آزار جانواران هم به وفور قابل ملاحظه است.به کودکان باید آموخت که همه افراد مانند هم فکر نمیکنند و باید به عقاید دیگران حتی اگر آنها را نپذیریم، احترام گذاشت. باید به آنان آموخت که اختلافات را با گفتگو و نه با خشونت حل کنند ضمن اینکه رسانههای گروهی هم با نمایش رفتارهای شایسته و مهرآمیز به جای مجموعههای پلیسی و جنگی میتوانند نقش مهمی در این آموزش داشته باشند.
بیشتر بخوانید
منبع : ایرنا