بیشتر ما چنان به خودمان و انتخابهای مان ایمان داریم که نمیتوانیم بپذیریم اشتباهاتی داشته و داریم؛ برای همین ترجیح میدهیم چشم مان را روی حقیقت ببندیم و به خودمان هم
دروغ بگوییم و حتی آن را باور کنیم تا واقعیت را نادیده بگیریم. سه دروغ بزرگی که بیشترین تکرار را دارد با هم مرور میکنیم:
۱- من قربانی گذشته ام
هر چند نقش
خانواده، محیط و خیلی چیزهای دیگر را نمیشود صفر دانست و نادیده گرفت، اما در حقیقت ما با بهانه کردن گذشته تمرکزمان را روی امروز از دست میدهیم. با هر تلاش خوب و هدفمندی میشود بخش زیادی از ناکامیهای تحمیلی گذشته را جبران کرد؛ به شرط این که گذشته را فقط در حد درسی برای آینده به خاطر بسپاریم.
۲- اگر فلان چیز را داشتم خوشحال بودم
اشتهای ما در داشتن خانه، ماشین، گوشی خوب و... سیری ناپذیر است و هیچ وقت خوشی و
خوشبختی را نباید به طور مطلق به این چیزها گره زد. خوشحالی بابت داشتن هر چیزی گذراست، اما خوشحال زندگی کردن یک انتخاب است و بیشتر از هر چیزی بستگی دارد به معنایی که ما به زندگی میدهیم و رفتارهای مان را به آن گره میزنیم. زندگی اگر معنا داشته باشد کاستی هایش هم قابل تحمل است.
۳- فلان کار را بعداً انجام میدهم
هیچ زمانی بهتر از امروز نیست. اگر هر بار با بهانههای واهی کارها را عقب بیندازیم کلی کار عقب مانده خواهیم داشت که نمیدانیم از کدامش و به چه شکلی شروع کنیم. کارهای عقب مانده احساس بدی را در ما ایجاد میکنند و باعث میشوند منفعل باشیم، چون نمیتوانیم بین آن همه کار اولویت بندی کنیم و در نهایت هیچ کدام را انجام نمیدهیم.
بیشتر بخوانید:
منبع: زندگی سلام