تابناک جوان : ۱- یک روز در هفته که قرار بود تیم محمد_قوچانی ضمیمه روزنامه همشهری را از تنور بیرون بکشند. لحظه شماری میکردیم تا مطلب های جدید این تیم که بعدها به روزنامه شرق و جاهای دیگر رفت را بخوانیم.
قوچانی نویسنده با استعدادی بود.خیلی زیاد تاریخ خوانده بود و قلم سحرانگیزی دارد. آسمون و ریسمون گذشته و حال و آیندهاش حرف نداشت.
نرم مینوشت و نرم جلو میرفت. شیخیه را به مشایی و مشایی را به حلقه باب و بهای روزگار متصل میکرد و میخواست غلط مصطلح روزگار ما که حاصل چرخش چپهای اول انقلاب به اردوی بازار آزاد و سرمایهداری بود ؛ توضیح دهد.
ابایی نداشت از این که بگوید به معنای آکادمیک خود راستگرا و طرفدار لیبرال دموکراسی است.
اما بدشانسی قوچانی و همکاران این بود که در روزگار افول اصلاحات ، باید دربارهی آسیبشناسی شکستهای اصلاحطلبی و تئوری پردازی برای راست نو شده یعنی دو چیزی که خیلی بیربط از سر بیسوادی سیاستمداران و غفلت مردم سرنوشت آن به هم گره خورده بود ؛ حرف بزنند.
۲- اصلاحات از آزادترین انتخابات تاریخ ایران (انتخابات شورای شهر دوم) رای عدم اعتماد گرفت و رفته رفته سنگرهایش را در همهی ارکان حاکمیت واگذار کرد.
در همان روزهای نخست افول سعید حجاریان نیای اول این سبک روزنامهنگاری مقالهای بنام سوء دموکراسی نوشت و در آن توضیح داد که اصلاحات در انتخابات شوراها که خودش زاییده بود، چگونه باخت؟ این مهمترین سندی بود که یک راست (به زعم قوچانی) در آن انواع و اقسام راههای نابودی در فضای دموکراتیک برای طرفداران آزادی و جامعه مدنی و در واقع همان راستگرایان توضیح داده شده بود.همانجا هم میشد، از نگرانی حجاریان درباره ظهور یک ترامپ از ته بزرگترین دموکراسیهای جهان خبر دار شد.
۳- قوچانی و حجاریان و جریانی که اول چپ تقلیدی بود و بعد از درس خواندن تبدیل به راست غربگرای تحقیقی شدند ، در یک چیز مشترک بودند و هستند.اینکه در دانشگاهها به آنها گفته بودند: راه توسعه همین است و جز این نیست. این مرام هنوز هم در دانشگاهها به دلایل مختلف فراتر از ایدئولوژی یک قانون و بلکه یک اصل موضوعه است.
زیباکلام که بدون هیچ منطقی مطلقا از غرب و همه خطاهایش دفاع میکند و هر بدبختی را حاصل غربستیزی میداند نیز با همهی سادگی و شوخ طبعی اش باطن همان نگاهی است که جریان قوچانی و پیش از آن #دوم_خرداد حتی گاهی با ادبیات دینی آن را پیش میبردند و آن تعریف خاص لیبرالیسم از خرد و تفسیر دنیا با آن عقلانیت بود.
۴- ترامپ بدترین چیزی است که در تاریخ برای راست اتفاق افتاده است.
او باطن راست جهانی و دقیقا همان چیزی است که غرب از همان شروع شکلگیری و دوره استعماری و کشتار بومیان قاره آمریکا آن را در دل الفاظ و تکنولوژی و رسالههای پر زرق و برق خودش پنهان کرده بود.
امروز اگر حتی غربگراها از سر استیصال از ترامپ آمریکا دفاع کنند و یا بین امریکا و ترامپ فاصلهای بگذارند ، خود غرب چارهای جز پذیرفتن ترامپ و ترامپ هایی که در پیش است ندارند.
برخلاف آنچه گفته اند و تبلیغ هم شده ؛ ترامپ یعنی آمریکا و آمریکا یعنی ترامپ!
تنها کشوری که بشر را بمباران اتمی کرده ، امروز شببه خودش جلوه میکند.
۵- بغرنج ترین بخش ماجراهای غربگرایی حالا همین بخش است. غربگرایی حالا شبیه درختی که ریشه اش آتش گرفته باشد ، به در و دیوار میزند که زنده بماند.
علنی دروغ میگوید و خنده دار تفسیر میسازد و حتی ممکن است علم سیاست را هم تغییر بدهد تا بماند.
۶- غربگرایی امروز با وحشت از مذاکره با آمریکایی حرف میزند که نه دموکرات خندانش قانونی محکم دربارهی معاهدات وضع کرده و نه جمهوری خواهش چیزی به نام قانون را بر میتابد.
هیچ کس هیچ مذاکره منطقی و موفقی با وی نداشته و هیچ توافق و قانونی را محترم نمیشمارد.
غربگرایی با افسانه سرایی دربارهی تفاوت اروپا و آمریکا و برخی محاسبات که در پارادایم ترامپی که افشای دروغ مدیریت سیستمی و غیر شخص مدار غرب است؛ سعی دارد به ریشه هویتی خودش تنفس مصنوعی بدهد اما در نهایت موفق هم نخواهد شد.
۷- نباید تعجب کرد اگر راستگرایی به معنای غربی اش اینچنین دیوانه وار افسانه سرایی کند و معرکه اش را جمع نماید اما با حسرت میتوان به ۳۰ سال تحصیل و تکاپوی نسلی از درس خواندههای این مرز و بوم نگریست که این روزها رویای ناتمامش این گونه بر باد رفته میبیند.
۸- خوش خیال نیستم که تصور کنم ترامپ میتواند پردهی سالها تزویر آمریکا و تفکر ریشهدار آن در فضای تکنولوژی و علومانسانی را پاره کند.
آمریکایی فکر کردن هویت غربگراهاست و شاید روزی که دوباره در ورای دست چدنی آمریکا روکش مخملی مثل اوباما و الگور قرار بگیرند؛ اما امروز شاید بهترین زمان برای گفتگو با نسل درسخواندهای باشد که مسحور غرب بوده و هست.
محمد صادق دهنادی