یک واقعیت در
رسانه وجود دارد که شخصیتهای منفی محبوب ترند؛ بنابراین برخی رسانهها پیامهای شان را روی شخصیت منفی متمرکز میکنند، چون میدانند با وجود اینکه نقاط منفی دارد تاثیرگذاری بیشتری ایجاد میکنند.
گروهک منافقین منفورترین گروه
ضد انقلاب است، اما مراسم آنها روی آنتن رسانههای بیگانه پخش میشود. دیگر گروهها هم میدانند اینها طرفدارانی در ایران ندارند، اما چرا همه حرفها و مهمانها و تحلیلهای آنها پوشش وسیع داده میشود؟ اینجا دقیقا از همین شیوه استفاده میشود، به این شگرد اصطلاحا ”
شر محبوب “ میگویند. علیرضا داودی کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی، ضمن تشریح کارکرد رسانههای فارسی زبان بیگانه درخصوص تکنیک ” شر محبوب “ گفت: این تکنیک، عمدتا انتهای تکینک آسمان محدود شروع میشود و همزمان با هم پیش میروند.
داودی افزود: شما میدانید که اگر بروید وارد فلان
فرقه شوید، شری به همراه خواهد داشت، اما آنقدر محبوبیت دارد که به شر بودن آن اهمیتی نمیدهید.
کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی گفت: شر محبوب یعنی چه؟! یعنی القاء درست بودن این گزارهای که حاکمیت یا سیستمِ مستقر، نسبت به آن آلرژی دارد یا آن را بد میداند، یا نسبت به شر بودن آن اعلام موضع میکند، اما بر اساس تاثیری که روی ذهن شما و متغیرهای دیگر میگذارد آن شر را شما محبوب میبینید.
داودی ادامه داد: مانند
دراویش گنابادی. شر است، اما برای برخیها محبوبیت دارد، یا مانند یکی از روسای جمهور پیشین، شر بود، اما محبوبیت داشت چرا؟! چون دوگانه جنگ و صلح ایجاد کرد، دوگانه مذاکره، چرخش سانتریفیوژ، چرخش کارخانجات ایجاد کرد، مردم میدانند مذاکره شر دارد، اما رسیدن به آن هدف است پس آن را محبوب معرفی میکنند، لذا شر محبوب، بهتر از خوبِ غیر محبوب است.داودی تاکید کرد حالا مقابل ” شر محبوب “ از چه تکنیکی باید استفاده شود و دفعش کنیم؟! شر محبوب را باید برگردانیم و محبوبیت اش را از آن بگیریم.
شگردهای رسانههای بیگانه برای تغییر ذهن مخاطب فارسی زبان هر روز بیشتر میشود، شناختن و درک این جنگ شناختی قسمتی از
سواد رسانهای مورد نیاز امروز ایرانمان است؛ بنابراین رسانهها تلاش میکنند مطابق اهدافی که دارند در این فرآیند دخالت کنند. ایجاد، تغییر یا تقویت باورها، از کارکردهای رسانهها در همراه سازی مخاطبان است.
وقتی صحبت از علوم شناختی میکنیم از یکی از عالیترین، پیشرفتهترین و حساسترین علوم برای در اختیار گرفتن مدیریت تغییر با هر مکانیسمی که هست صحبت میکنیم، بنابراین علوم شناختی بسیار فراتر از مجموعه علوم منبعث از
عملیات روانی یا حتی منبعث از مفاهیم مدیریت تغییر برداشت، تلقی میشود.
عملیات روانی و علوم شناختی خیلی جاها مرزشان آنقدر باریک میشود که تعریف یا درک فرآیندها مقداری سخت میشود، حوزه علوم عملیات روانی عمدتاً نتیجهمحور است، یعنی میآیند بگونهای مهندسی میکنند که خودِ نتیجه اصالت پیدا میکند، اما در حوزه علوم شناختی خودِ نتیجه هدف نیست، مسیر رسیدن به آن هدف در واقع اهمیت پیدا میکند یا مسیر رسیدن به نتیجه، خودش هدف تلقی میشود.
در عملیات روانی یا در علوم منبعث از
عملیات روانی میگویند باید این نتیجه را حاصل کنیم، میروند روی نتیجه متمرکز میشوند، تمرکز روی نتیجه خیلی وقتها شما را از مهندسی سازههای فرآیند برای رسیدن به آن نتیجه باز میدارد؛ اما در علوم شناختی میگویند اصلاً نتیجه مهم نیست، چون مهندسی فرآیند را در اختیار دارم، نتیجه آنچه که میخواهم خواهد شد. پس زمانی که صحبت از
علوم شناختی میکنیم یعنی داریم از مهندسی سازههای مسیرِ رسیدن به یک نتیجه صحبت میکنیم.
در علوم شناختی میرویم سراغ تغییر ِژنُم باورها و دیدگاهها نه خودِ باورها و دیدگاهها؛ برای همین فرآیند علوم شناختی فرآیند صددرصد نتیجهبخش است، به همین علت در علوم شناختی همه تکنیکها بلااستثنا هم در کسوت تِز هستند و هم در نقش آنتیتز و هم در جایگاه سنتز تلقی میشوند، برخلاف عملیات روانی که تکنیک تز با آنتی تز با سنتز متفاوت است، بنابراین وقتی که صحبت از علوم شناختی میکنیم داریم صحبت از سازهسازیهایی میکنیم که همه فرآیند یک مفهوم یا یک پدیده را در اختیار دارد.
در عملیات روانی طراحی میکنید برای رسیدن، یک نتیجهای را هدف قرار میدهید، میآیید برای آن هدف چهار تا تکنیک هم بکار میبرید. در علوم شناختی خلاف این است یعنی مسیری را طراحی میکنید که آن مسیر منجر به نتایجی شود که آن نتایج در طولانی مدت، کوتاه مدت یا میان مدت بیاید خودش را نشان بدهد. پس ما داریم از یک حوزه بسیار پیچیده و ساحت بسیار تکنیکال استفاده میکنیم که قاعدتاً دو اتفاق هم در ایران راجع به آن افتاده است. عمدتاً یا ترجمه است یا برداشت از ترجمهها به اسم تألیف یا به اسم این فرآیند، تلقی میشود.
وقتی داریم صحبت از
علوم شناختی میکنیم در حوزه مفاهیم و مبانی داریم از حداقل ۹۰ تکنیک تز، ۸۰ تکنیک آنتیتز و ۱۰۰ تکنیک سنتز استفاده میکنیم. در حوزه علوم عملیات روانی ما خیلی وقتها باید این تکنیکهای عملیات روانی را در کنار هم استفاده کنیم، اما در حوزه علوم شناختی میتوانیم در هم استفاده کنیم.
در یک واقعه حوزه
عملیات روانی شما محال ممکن است بتوانید هم تکنیکهای تز، هم تکنیکهای آنتیتز، هم تکنیکهای سنتز را بجای هم استفاده کنید. هر کدام مقطعبندی خودش را دارد. اما شما در یک مسیر علوم شناختی میتوانید هر سه ساحت تکنیک را همزمان با هم استفاده کنید. قدرت علوم شناختی در تفهمیم مسئله برای چگونه نگاه کردن مطلوب شما به مسئله و پاسخ است.