حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر محتشمیپور، وزیر کشور سالهای دفاع مقدس و عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز:
وقتی آمریکاییها آمدند پشت تنگهی هرمز در اواخر جنگ، مقامهای لشکری و کشوری رفتند خدمت امام که با امریکاییها چه باید کرد؟
امام فرمود «اولین ناو امریکایی که آمد در خلیج فارس بزنید». گفتند آقا این خطرناک است، امریکا موشکهای کروز دارد، بمباران میکند و ... امام فرمودند «آخرین کاری که امریکا میکند میآید جماران را میزند و مرا از بین میبرد، بگذار ببرد. اولین ناو را بزنید، بگذارید ما در دنیا سربلند باشیم».
گفتند آقا از محالات است، اگر مرکز از بین برود، شما از بین بروید، دیگر چیزی نمیماند به عنوان انقلاب و نظام ... امام فرمودند «نظر من این است. شما خودتان بروید با مقامات نظامی و ... مشورت کنید، به هر نتیجهای که رسیدید من قبول دارم». که آقایان آمدند مشورت کردند، بدین نتیجه رسیدند که نزنند. امام هم تابع جمع شدند، امام دیکتاتور نبود که هرچه خودش نظر میدهد همه مجبور باشند اطاعت کنند ...
من روز بعد از این ملاقات، نمیدانستم که اینها با امام ملاقات کردهاند، رفتم مجلس، آن موقع وزیر کشور بودم، با آقای هاشمی که رییس مجلس بود ملاقات کردم. با آقای هاشمی صحبت کردم، گفتم آقای هاشمی الان امریکاییها به شدت در داخل امریکا در تنگنا هستند. افکار عمومی امریکا به هیچ وجه اجازه نمیدهد که دولت امریکا قدم در باتلاقی مثل ویتنام بگذارد، اضافه بر اینکه امریکاییها به شدت از ایران و انقلاب میترسند، در لبنان و بیروت رفتند و شکست خورده بیرون آمدند. اعلام شکست کردند در جنگ 1982 وقتی حزبالله شکل گرفت و پایگاه نظامی «مارنیز» امریکا را منفجر کرد و ... گفتم وضعیت امریکا اینجوری است، الان هم که یک هفته است ناوگانش پشت تنگه خوابیده، جرات نمیکند بیاید داخل، و میترسد لذا تنها راه ما این است که اگر امریکا خواست بیاید داخل با آن برخورد کنیم. به مجرد اینکه برخورد کنیم، ولو برخورد ما موفق نباشد، ناوگان را نتوانیم غرق کنیم اما شلیک به طرف ناوگان بکنیم همان و بسیج افکار عمومی امریکا همان. امریکا دست برمیدارد.
آقای هاشمی گفت: «اِی بابا، تو هم که همان حرفهای امام را میزنی». به خدا قسم من اصلا نمیدانستم که چنین ملاقاتی صورت گرفته اما میخواهم بگویم امام این شکلی بودند و علی رغم اینکه نظری داشتند تابع جمع بودند».