انتخاب بهترین کتابهای رمان و داستان ایرانی کار چندان راحتی نیست. چرا که هر کسی سلیقه کتابخوانی منحصر به فردی دارد. بارها شده رمانی علی رغم اینکه تحسین منتقدین بسیاری را برانگیخته، برای خیلیها جذاب نباشد.
نوشتن از کتابها و به توصیف درآوردن کلماتی که از دل نویسندگان بزرگ برآمده، شاید در نگاه اول سخت و غیرممکن باشد، اما لذتی نهفته در دل کنکاش احساسات این نویسندگان وجود دارد که سختی و بزرگی کار را آسانتر میکند. نوشتن از کتابها و خواندن درباره کتابها همیشه جزو علایق هر عاشق کتابی بوده و هست. خواندن قصهها صرفنظر از اینکه به قلمِ کدام نویسنده است، همیشه تصویری ذهنی از شخصیتپردازی و فضای کلی داستان در اختیار ما میگذارد که بهنظرم به میزان خلاقیت و نوع درگیر شدن با داستان بستگی دارد. از این رو هر کس، برداشتی کاملا شخصی و تصویرسازیای ذهنی از کلیت هر قصهای در ذهن خود خواهد داشت.
به اشتراک گذاشتن این برداشتها از داستانها خودش دنیای شیرین دیگری است که هر عشق به کتابی را درگیر خواندن بیشتر میکند. از این رو، در این نوشته سعی کردهام به معرفی چند رمان برتر ایرانی بپردازم؛ رمانهای نامآشنایی که حتی اگر نخوانده باشیم، نامشان بارها به گوشمان خورده است. هرچند تعداد رمانهای ایرانی ارزشمند، بسیار بیشتر از این چند کتاب معرفیشده است، اما فهرست زیر تنها تعداد کمی از چند رمان ایرانی است که شاید معروفتر و همهپسندتر باشند.
کِلیدَر نام کوه زیبایی است که بین شهرهای سبزوار، نیشابور و قوچان در استان خراسان قرار دارد. جایی که تمام داستانِ بلند و البته واقعی دولتآبادی در آنجا روایت میشود. این رمان بلندترین اثر محمود دولتآبادی است که در حدود ۳۰۰۰ صفحه و ده جلد به چاپ رسیده و روایت زندگی یک خانواده کرد ایرانی است که به سبزوار خراسان کوچ کردهاند.
شخصیت اول این رمان شخصی به نام گلمحمد است که دولتآبادی بیش از ۱۵ سال عمرش را صرف نگارش آن کرده است. کلیدر سرنوشت رعیتهای ایرانی و قبایل چادرنشین را در دورهای که سیاست زور حاکم است، به تصویر میکشد. اما با این حال داستان حماسی و قهرمانپرور کلیدر آنچنان با روایتهای عاشقانه گره خورده که هرچند خواننده در بطن یک داستان واقعی قرار دارد، اما سراسر درگیر پیوند شاعرانه و البته تبحر ادبی دولتآبادی در به هم پیوستن خیال و واقعیت خواهد شد.
دولتآبادی در دستنوشتههای خود قبل از تمام کردن کلیدر اینچنین آورده است: «به پایان رساندن کلیدر، آنطور که مطلوب و موردپسند خودم باشد، برای من یک آرزوی مهم است… چون اطمینان دارم که رمان کلیدر یک یادگاری برای مردم آیندهٔ ما خواهد بود؛ که در عین حال من هم با این کار دِینم را به مردمی که در میانشان پرورشیافتهام تا حدی ادا کردهام.»
با این همه، اگر تا کنون شاهکار بلند کلیدر را نخواندهاید، آن را در فهرست خواندنیهای خود قرار دهید.
شما با یک داستان معمایی روبهرو هستید! داستانی ساده و روایتی روان به دور از توضیح و توصیف اضافی. کتاب چشمهایش معروفترین اثر بزرگ علوی است که در آغاز رمان، تهران و خفقان حاکم بر آن توصیف میشود. نقاش بزرگ، استاد ماکان، درحالیکه بیش از سه سال در تبعید بوده بهصورت مشکوکی میمیرد. از استاد ماکان تابلویی به نام چشمهایش بهجا مانده و داستان در پی کشف راز این تابلو به یک معما تبدیل شده است.
راوی این داستان، ناظم مدرسهای است که بعد از مرگ استاد ماکان مسئولیت آن را بر عهده گرفته است. او بهدنبال کشف راز تابلوی چشمهایش، با زنی به نام فرنگیس آشنا میشود که گویی مدل آن تابلوی نقاشی است. فرنگیس عشقی پنهان را روایت میکند. داستان این رمان موضوعی مشخص را روایت میکند و شاید نقطهٔ قوت آن در این باشد که فضای کلی داستان با شخصیتها و جزئیات زیاد پیچیده نشده است. بزرگ علوی، معصومیت عشق یک زن و فداکاری او برای نجات این عشق را بهخوبی توصیف میکند.
زویا پیرزاد از آن دسته نویسندگانی است که میشود کتابهایش را بدون وقفه و یکنفس خواند! جزئینگری، توصیف دقیق هر آنچه هست و قلمِ روایی پیرزاد بسیار خوشایند است. داستان رمان چراغها را من خاموش میکنم در دههٔ ۴۰ در محلهٔ بوارده آبادان رخ میدهد که راوی آن زنی ارمنی به نام کلاریس آیوازیان است. کلاریس نمونهٔ کامل زنی خانهدار است که در جریان زندگی، دچار روزمرگی، نارضایتی باطنی و در نتیجه فراموشی اهمیت خویشتن شده است.
نویسنده، عادی و یکنواخت بودن کلاریس برای اطرافیان ازجمله شوهرش را بهخوبی توصیف میکند؛ درحالیکه در تفکر کلاریس همواره اطرافیان و دیگرانی وجود دارند که از خود او مهمترند. اما داستان اصلی در واقع از نيمه و با ورود همسايهای جديد به زندگی کلاریس آغاز میشود و زندگی یکنواخت او با حضور خانواده سیمونیان در همسایگیشان دچار دگرگونی بزرگی میشود. وجود امیل سیمونیان، مرد جوانی که همسرش را از دست داده و دختری به نام امیل دارد، باعث اوجگرفتن تضادهای درونی کلاریس میشود. از اینجا به بعد خواننده با توصیف طرف دیگر احساسات، عواطف و حتی منطق رشدیافته در کلاریس روبهرو میشود.
جایزه ادبی یلدا، جایزه بهترین رمان سال بنیاد گلشیری و جایزه کتاب سال، تنها بخشی از افتخارات این اثر پیرزاد است.
بیشتربخوانید :
یک عاشقانهی آرام نادر ابراهیمی با آن نثر شاعرانهاش در همهی کتابفروشیها جایی در میان رمان های پرفروش ایرانی داشته است. داستان گیلهمردی مبارز و سیاسی که عاشق عسل، دختری آذری میشود. آنها با همهی مشکلات سعی میکنند در لحظه لحظهی با هم بودن عاشق هم باشند و نگذارند عشقشان دچار روزمرگی شود. همانجا که میگوید: مگذار عشق به عادت دوست داشتن تبدیل شود! هر سهشنبه به دیدار کودکهای بیمار میروند و اینگونه به قول خود، از بطالت رها میشوند. این کتاب پر از جملات و تعبیرات زیبایی است که مدام میخواهیم زیرشان خط بکشیم یا روی برگهی جداگانه بنویسیم و بهخاطر بسپاریم:
«ترک عشق کنیم، بهتر از آن است که عشق را به یک مُشت یاد بیرنگ و بو تبدیل کنیم؛ یادهای بیصدایی که صدا را در ذهنِ فرسودهی خویش ـو نه در روحـ به آن میافزاییم تا ریاکارانه باور کنیم که هنوز، فریادهای دوست داشتن را میشنویم.»
سمفونی مردگان کتابی بسیار تراژدیک و غمانگیز است! بله، غم انگیزترین کتابی که به زیباترین شکل ممکن در ذهن شما باقی خواهد ماند. سمفونی مردگان از آثار برگزیدهٔ عباس معروفی در دهه شصت است که یک حادثه را از دید چند ناظر روایت میکند.
شخصیت اصلی داستان شاعر جوانی است به نام آیدین که گرفتار خشم پدر سنتی خود میشود. آیدین، شخصیت دوستداشتنی، جذاب و متفاوت سمفونی مردگان، پسری روشنفکر، شاعر، بسیار فعال و رادیکال است که در خانوادهای بهشدت سنتی و پدرسالار زندگی میکند که نهتنها شخصیتهای داستان، قلباً او را دوست دارند و ستایش میکنند، بلکه خواننده هم جذب شخصیت متفاوت او خواهد شد. در مقابل لطافت چنین شخصیتی، برادر آیدین، اوراهان، فردی است که فضای سرد جامعه را پذیرفته و خودش را با شرایط آن روزگار وفق داده است. حسد و در نتیجه برادرکشی ندایی است که هر لحظه در وجود اورهان شنیده میشود.
راوی داستان در این رمان بارها عوض میشود و خواننده بارها در فضا و زمانی متفاوت از حال سیر میکند. فضای کلی داستان و بیشتر اتفاقهایی که در آن میافتد، در زمستان و در فضای يخزده و منجمد جامعه به تصویر کشیده میشود. با وجود غم جاری و روان در تمام داستان، سمفونی مردگان کتابی است که هر چقدر آن را بخوانید، جذابتر میشود، چراکه معروفی بهقدری شخصیتهای رمانش را خوب بهتصویر کشیده که میتوانید خودتان را جای تکتک آنها بگذارید و با درد و غم زندگی هر یک، زندگی کنید.
سَووشون یا سیاوشان به معنی سوگ سیاوش است و مدلی از عزاداری است که سالانه برای سیاوش، قهرمان اسطورهای ایران باستان، در بعضی از روستاهای کشور همچنان انجام میشود. سَووشون نام نخستین رمانِ سیمین دانشور است و علت نامگذاری این کتاب هم، تشابه سرنوشت یکی از شخصیتهای داستان با سرنوشت سیاوش بوده است
دانشور در این داستان پرحرکت و ماجرا، با نثری شاعرانه، دقیق و محکم، تصویری درونی و هنرمندانه از تحولات منطقه فارس در سالهای جنگ دوم جهانی خلق میکند. سووشون در واقع داستانی از زندگی یک خانواده در زمان جنگ دوم جهانی و سلطنت رضا شاه پهلوی در شیراز است. داستان سووشون را زری روایت میکند. زری، قهرمان رمان، در همه چالشهای داستان حضور دارد و وقایع را به ترتیب توالی زمان واقعی نقل میکند. او زنی تحصیلکرده، صلحجو و باعاطفه است که میخواهد به هر طریقی خانوادهاش را از خطر اتفاقات بیرون حفظ کند؛ زنی که پابهپای مردان، بار حوادث تلخ را به دوش میکشد. در مقابل زری، یوسف قرار دارد که علیرغم عشق و علاقه زیاد به زری، بهنوعی با هم در تضاد هستند. عقاید یوسف برای زری قابلفهم و حتی مورد ستایش است، اما رفتار او و ناسازگاری با شرایط و آدمهاست که زری را میترساند.
دانشور در این اثر خود تاریخ را از دریچه ادبیات به تصویر میکشد. همچنین شخصیتپردازی قوی از خصوصیت بارز قلم نویسنده در سووشون است؛ آنقدر که نامها را برای همیشه در ذهن خواننده ماندگار کند.
شاید بهتر باشد معرفی این کتاب را از زبان خود نویسنده بخوانیم: «هر کدام از شخصیتهای داستان درگیر مسائل متفاوتی هستند. یکی با مهاجرت درگیر است، بعدی با هویت شغلی و اجتماعی و دیگری با روابط عاطفی. بعد از بحرانهایی که چند سال پیش رخ داد و خیلیها را دچار سردرگمی کرد، دلم میخواست داستانی بنویسم که شخصیتهایش در کنار هم معرف و نمایندهی نسلی باشند که خودم جزء آن هستم. شخصیتها، داستانهایشان و فرم روایت را بر این اساس انتخاب کردم.»
این کتاب در دو بخش تابستان و پاییز و هر بخش به قول نویسنده در سه تکه نگاشته شده است. لیلا، شبانه و روجا زنان قصهی این کتاب هستند؛ سه دوست که از زمان دانشگاه با هم آشنا شدند و حالا راهشان کاملاً از هم جداست. مرعشی در این کتاب نهتنها به قضاوت شخصیتها نپرداخته، بلکه حتی پایانی هم برای داستان آنها مشخص نکرده است. شاید بتوان بهترین ویژگی این کتاب را واقعی بودن داستان و شخصیتها دانست؛ آنطور که همه ما بتوانیم هر سه شخصیت را درک کنیم و زندگی هر کدام را تداعیگر دغدغهها و خلقوخوی مشترک زنانهٔ خودمان بدانیم.
اولین دلیل جذابیت این کتاب برای خواندن، نام آن خواهد بود: روی ماه خداوند را ببوس!
اولین رمان مصطفی مستور، در حقیقت داستان شک به چیستی وجود انسان و خداست؛ داستان زندگی مردی که در مورد خودش و خدایی که تا چندی قبل میشناخته، دچار شک و تردید میشود. شخصیت اصلی این داستان، یونس، دانشجوی دکترای پژوهشگری اجتماعی است که برای تز دکترا در حال تحقیق و جستوجوی دلیل جامعهشناختی خودکشی دکتر جوانی به اسم پارسا است. تلاش انسان برای کشف خود و کشف خدای خود، هم بهعنوان دغدغه اصلی یونس و هم بهعنوان دغدغه اصلی هر یک از انسانهای جستوجوگر جامعه امروز، بهخوبی در این کتاب توصیف شده است.
گفتوگوی میان یونس و دوست خود، علیرضا، که معرفت و خداباوری عمیقی دارد، از بخشهای پرچالش و البته جذاب این کتاب است. نوع گفتوگو در بین شخصیتهای این کتاب بهگونهای است که هم مخاطب عام و هم مخاطب خاص خود را جذب کرده و به تفکر درباره حرفهای ردوبدلشده میان آنها مجبور میکند. روی ماه خداوند را ببوس شاید جوابی قطعی برای گذشتن از ایستگاه شک نباشد، اما سؤالهای مشترکی را درباره وجود خدا، عدم قطعیت و تنهایی انسانها از زبان شخصیتهایش بیان میکند.
این رمان در سال ۱۳۴۰ با هزینهی شخصی علیمحمد افغانی برای بار اول چاپ شد؛ در همان سال بهعنوان کتاب سال شناخته شد و تا کنون از پرفروش و پرخوانندهترین رمان های ایرانی بوده است.
داستان در سال ۱۳۱۳ در کرمانشاه رخ میدهد. آهوخانم زنی زحمتکش، بردبار و بزرگوار است. آدمها و ماجراها پیرامون آهوخانم شکل میگیرند و او آنچنان بر تمامی داستان تأثیر میگذارد که حتی در صحنههایی که حضور ندارد، وجودش محسوس است. شوهرش، سید میران سرابی، نانوا و رئیس صنف نانوایان کرمانشاه، پشت ترازوی مغازهاش نشسته است که زن زیبارویی وارد میشود. زنی بهنام هما که پس از چهار سال زندگی به دلیل ستمهای شوهرش، مهرش را حلال و جانش را آزاد کرده است.
هما میگوید سه ماه است که به خانهی مطربی بهنام حسین خان ضربی پناه برده. میران که مرد متدینی است تصمیم میگیرد هما را به عقد شاگردش درآورد. به بهانهی اینکه از طرف شوهر هما و برای بازگرداندنش به خانه آمده است پیش حسین خان میرود. صحنهای را میبیند که حسین خان میزند و هما هنرمندانه میرقصد؛ از آمدنش پشیمان میشود و میرود ولی نمیتواند هما و زیباییش را فراموش کند.
بیژن نجدی در این کتاب ۱۰ داستان کوتاه درباره مرگ نوشته است. داستانهایی که هر کدام با احساسی لطیف و کلماتی شعرگونه نوشته شداند و هر خواننده و البته شنوندهای را به وادی خیال میکشاند.
این ۱۰ داستان کوتاه مجزا و در عین حال در هم تنیدهاند. علاوه بر این در این کتاب بیژن نجدی با جملاتش به اشیا بیجان جان بخشیده و آنها را به عنصری پویا در داستانهایش تبدیل کرده است. این کتاب را پیام دهکردی با صدای شیرینش خوانده است. پویام دهکردی که با خوانش کتاب صوتی یک عاشقانه آرام ثابت کرده که در انتقال حس و حال شاعرانه داستانها استاد است، این کتاب را هم با همان کیفیت و شور خوانده است.
مجله اینترنتی تابناک جوان