«گونتر گراس» از وقتی نویسنده شد یک آینه بزرگ و شفاف گذاشت جلوی چشمهای مردم آلمان که بتوانند خودشان و گذشتهشان را ببینند؛ و البته این گذشته با جنایات حزب نازی آلمان و آن فجایع که درست کرد، پیوندی قوی داشت. وی عضو «گروه ۴۷» بود که یک انجمن مشهور از نویسندگان آلمانی است و بر ادبیات قرن بیستم تأثیری عمیق داشت.کتابهای مشهور و پرشمار گونتر گراس نظیر «طبل حلبی»، «موش و گربه»، «کفچه ماهی»، «شهر فرنگ»، «سالهای سگی» و «پوستکندن پیاز» برایش جایزههای مشهور و پرشمار در پیآورد و در سال ۱۹۹۹ میلادی هم جایزه نوبل ادبیات گرفت؛ بهخاطر آنکه «داستانهایش تصویرگر چهره فراموششده تاریخ» بودند.
وی که در سالهای پایانی عمر بهعنوان «روشنفکر شماره یک آلمانیزبان» شناخته میشد، بعد از ۸۵ سال زندگی، بالاخره یکروز خودش هم واقعا به این نتیجه رسید که حقایق را نباید ناگفته گذاشت و در سال ۲۰۱۲ میلادی یک شعر منثور با لحنی صریح به زبان آلمانی سرود که هشداری بزرگ داشت برای آلمانیها و مردم دنیا؛ «اسراییل اتمی برای صلح جهانی، که خود صلحی است شکننده، خطرناک است/ امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است».
شعر گونتر گراس در روزهایی منتشر شد که قرار بود آلمان یک زیردریایی به رژیم اسراییل بدهد؛ زیردریایی کلاس «دلفین» که توانایی حمل و شلیک موشکهای کروزِ مسلح به کلاهک هستهای را دارد؛ و بالاخره یک نفر پیدا شده بود که بهقول خودش: «نباید با عذر و بهانه در سنگینی این گناه شرکت کنیم/ اعتراف میکنم من: دیگر ساکت نخواهم ماند/، زیرا تزویر و سالوس غرب دیگر برایم قابلتحمل نیست». دلیلش هم اینکه: «همه خاموشند، حقیقتی را ناگفته میگذارند/ من نیز به پیروی از این سکوت فراگیر لب فروبستهام/ احساس میکنم این دروغی است سنگین که بر من تحمیل شده است»؛ و البته همراه با این عذرطلبی از ساحت اندیشه و قلم که: «ولی چرا تاکنون سکوت کرده بودم؟ چون فکر میکردم زاده سرزمینی هستم که لکهای نازدودنی بر دامن دارد/ و همین بود که مرا از گفتن حقیقت باز میداشت/ و نمیخواستم نام اسرائیل را بر زبان برانم».
خبر انتشار این شعر جسورانه که مستقیم به رژیم اسراییل و دولت آلمان میتاخت و هشدار میداد که آلمانیها نباید در جنایاتی دیگر شریک باشند در جهان مثل توپ ترکید و دیگر کسی نبود که درباره آن صحبت نکند و موضع نگیرد. فهرستی بلندبالا از موضعگیریهای رسمی و غیررسمی در برابر این شعر رقم خورد و در اروپا و آمریکا اغلب مقامات رسمی از این شعر و حتی شاعرش انتقاد کردند. یکعده هم رسما روی این شعر و شاعرش شمشیر کشیدند و «دیتر گراومن» رئیس شورای مرکزی یهودیان آلمان این شعر را «جزوه نفرت» نامید و بسیاری از روزنامههای اروپا نوشتند که گونتر گراس «بهتر میبود که سکوت میکرد» و یک روزنامه هلندی جمله مضحکی نوشت به این شرح که «آیا او صلاحیت دارد که چنین شعری بسراید؟» و «آندریا نالس» از مقامات حزب سوسیال دموکرات آلمان این شعر را «تحریککننده و نامناسب» خواند و روزنامه اسراییلی «معاریو» از انتقاد هم فراتر رفت و خواستار مجازات شاعر شد. پس از آن خیلیها دیگر گونتر گراس را تحویل نگرفتند؛ این «خیلیها» یعنی افراد و محافل ادبی و نشریات و آکادمیهای ادبیات.
پاسخ گونتر گراس به این انتقادها صریح و روشن بود و تکرار واضح بخش مهم همان شعر بود؛ «آلمان بهخاطر تامین بخشی از سلاحهای اسراییلی، به جنایتی از پیش تعیینشده دست زده است. حالا که سنم بالا رفته، با آخرین قطره جوهر خود مینویسم که اسراییلِ مسلح به سلاح هستهای، صلح جهان را به خطر میاندازد. چون میخواهم چیزی بگویم که شاید فردا برای گفتنش دیر باشد».
گونتر گراس ۳ سال پساز انتشار شعر «آنچه باید گفته شود» در سال ۲۰۱۵ میلادی درگذشت و دوباره خبرساز شد؛ خبر درگذشت وی نیز مثل توپ در دنیا ترکید و احتمالا دوباره خیلیها خوششان نیامد که بهمناسبت مرگش از وی و آثار و اندیشههایش و البته آن شعر معروفش سخن گفته شود.
منبع : فارس