مقام فرهنگ و تربیت چیزی نیست که ارزش آن بر کسی پوشیده باشد. هر جامعهای که بخواهد در عرصههای گوناگون علمی، اجتماعی رشد نماید و قلههای دانش و معرفت را طی کند، باید زیربنای اصلی آن را که توجه به فرهنگ است، در دستور کار خود قرار دهد. هرگونه سهل انگاری در امر فرهنگ میتواند خسارت جبران ناپذیری بر پیکره جامعه زده و مصیبت بار باشد. تجربه نشان داده است کشورهایی که در روند توسعه و تعالی گامهای مؤثر و سازندهای برداشته اند، از سرمایه گذاری در مسئله آموزش و پرورش آغاز کرده اند و تغییرات مثبت خود را معطوف به نظام تعلیم و تربیت کرده اند و نتایج درخشان آن را در حوزههای اقتصادی، اجتماعی به وضوح مشاهده کرده اند. برعکس کشورهایی که برای شان فرهنگ نقش فرعی و روبنایی داشته است، با نتایج اسف بار آن در افزایش جرم و بزهکاریهای اجتماعی و هم چنین مشکلات و معضلات روزافزون خانوادگی و اقتصادی روبرو شده اند. به طوری که همه تلاش کشورهای شان، سالهای سال به جبران کمبودهایی که از این سهل انگاری دچار آن شده اند، صرف شده است که عمدتاً بدون نتیجه یا با هزینههای گزاف همراه بوده است.
نکته حائز اهمیت این است که با توجه به مبانی معرفتی و سیاستهای کلان کشور، آموزش و پرورش جایگاه برجستهای دارد و همه باید سیاست گذاری در این امر را مقدم بر همه ابعاد پیشرفت کشور قرار دهند. چنان که نظرات مدیران ارشد نظام و مطالبه مقام معظم رهبری ارزش والای جامعه تعلیم و تربیت و اثرگذاری آن را نشان میدهد.
از سوی دیگر اکنون در زمانهای هستیم که آموزش و پرورش با معضلات پیچیدهای روبرو است و از حق و حقوق معلمان تا آموزش در دوره کرونا گرفته تا ساماندهی نیروی انسانی و کمبود حق التدریس و استخدام معلمان جدیدالورود، همه و همه بر زمین مانده است. در عین حال آموزش و پرورش به سیاست بلندپروازانه سند تحول میاندیشد و اجرای آن را در دستور کار قرار داده است. سندی که به زیرساختها و برنامه ریزیهای دقیقی نیامند است.
اما مسأله عجیب این است که متأسفانه پس از دو ماه از آغاز دولت، و استقرار همه وزرای دولت و تشکیل کابینه، با بی مهری نسبت به آموزش و پرورش مواجه هستیم و هنوز این وزارت خانه بی وزیر است. وزارتخانهای که اسماً و رسماً باید پیشتاز سایر وزارتخانهها باشد و برای بازسازی و سیاست گذاری بی وقفه نقش ایفا کند که حتی یک لحظه عقب ماندگی از دیگر ارکان دولت، قابل اغماض نیست.
ولی با این وجود این بی تفاوتی و غفلت از انتخاب وزیر برای تنها وزارتخانه کابینه دولت، نشان دهنده چیست؟ آیا سکانداری این وزارت خانه از وزارت خانههای دیگر اهمیت کمتری دارد؟ آیا این وزارت خانه با مسئولیتهای مهمی که بر عهده دارد، فرعی محسوب میشود که به اندازه انتخاب یک مسؤول، ارزش تصمیم گیری ندارد؟ آیا در آغاز سال تحصیلی که آموزش و پرورش با معضلات متعددی روبرواست، نباید دارای یک وزیر توانمند و کارآمد باشد؟ و آیا این موضوع تداعی گر تضعیف و تحقیر مجموعه تعلیم و تربیت نیست؟ آیا این امر نشان دهنده این نیست که وزرارت آموزش و پرورش ارگانی مصرفی، دستورپذیر و منفعل است و باید در سیر روزمرگی خود دست و پا زند؟ و آیا میتوان انتظار داشت که این سازمان بتواند به اهداف خویش دست یافته و امیدوارانه و مستحکم گام بردارد؟
چنین به نظر میرسد که در آیند و روندهای سیاسی، نظام تعلیم و تربیت مانند گذشته هم چنان مهجور باقی مانده و نتوانسته است به جایگاه واقعی خویش بازگردد. البته جامعه نیز هیچ حساسیتی نسبت به این موضوع ندارد. وگرنه در کنار آب و نان و اقتصاد و معیشت، باید به تعلیم و تربیت فرزندانش اهتمام جدی بورزد. هم چنین در انتخاب کابینه نیز، باید اولویت اصلی با آموزش و پرورش بوده و همه اهتمام دولت و مجلس برای استقرار و تقویت آن صرف شود. در حالی که این وزارت خانه هنوز در انتظار برای تغییر ساختار مدیریتی و اجرایی معطل مانده است!
و در نهایت مجموعه تعلیم و تربیت کماکان در انتظار تصمیم عاجل و متقن در مدیریت این نهاد بنیادین است. انتظاری که بر مظلومیت و مهجوریت آموزش و پرورش تأیید دارد و نشان میدهد هرچه در شعار پیشرو هستیم، در عمل تعلیم و تربیت آخرین سازمانی است که سامان یافته و نظام مییابد.
به امید روزی که این وزارتخانه سترگ که سرنوشت آینده سازان کشور را برعهده دارد، در عمل اولین و مهمترین رکن کابینه در تصمیم گیری و کارآمدی باشد