به مناسبت روز ملی سینما و در ادامه سلسله نشستهای تاریخ شفاهی، موزه سینمای ایران طی یک هفته هر روز گفتگوی تفضیلی با یکی از عوامل تاثیرگذار سینمای ایران را منتشر میکند. امروز ۱۸ شهریورماه در آستانه روز ملی سینما ناگفتههای «ابراهیم حقیقی» از پیشکسوتان و چهرههای ماندگار و نامدار طراحی، عکاسی و مدیر هنری سینمای ایران را میخوانید.
ابراهیم حقیقی در ابتدا با بیان اینکه عکس برخی هنرمندان را او گرفته است، گفت: عکس جوانی خوشچهره زندهیاد پرویز پورحسینی، رضا بابک، بهروزغریبپور، مرضیه برومند، راضیه برومند، بهرام شاه محمدلو و همه دوستانی که در آن زمان باهم هم دوره بودیم را من عکاسی کردهام.
وی با اشاره به فعالیتش در حوزه طراحی نیز ادامه داد: در سریال «افسانه سلطان و شبان» ساخته داریوش فرهنگ، طراح صحنه و لباس بودم که بعد از ۶ ماه متوقف شد. یادم میآید در ساختمان موزه سینما آنرا کار میکردیم. قصر سلطان را در قسمت گچبریهای موزه ساخته بودم که دکور زده بودیم، به پنجرهها پرده زده بودم و برای اینکه به ساختمان آسیبی وارد نشود تخته زدیم و روی آن کار میکردیم. البته بخشهایی که در ساختمان موزه سینما کار کرده بودیم پخش نشد و ادامه را در کاشان انجام دادیم.
حقیقی درباره همکاری خود با ناصر تقوایی نیز بیان داشت: تجربه «ای ایران» ساخته ناصر تقوایی برای من بسیار جذاب بود، زیرا ناصر تقوایی فیلمسازی بود که به جزئیات کارهایش از قبل فکر میکرد. در این فیلم حضور آیینهها در خانه استوار با دانستگی انجام شده بود و این ایده که اشیاء سیاه و سفید باشند، رنگ بگیرند تا ما پرچم ایران را درک کنیم، تقوایی در فکر خود آماده داشت و من درحقیقت دنبال تصاویر رفتم تا آن را خوب بسازم.
وی درباره همکاری با رخشان بنی اعتماد نیز توضیح داد: در مورد فیلمهای رخشان بنی اعتماد به عنوان مثال، «روسری آبی» خواستم یکپارچگی تیتراژ با آغاز را تجربه کنیم. فیلمبرداری تمام شده بود و همه گروه رفته بودند و کار درحال تدوین بود از خانم بنی اعتماد خواهش کردم تا تیتراژ را جدا در یک کاست ۸ دقیقهای فیلمبرداری کنیم و ایشان دوباره عوامل را جمع کردند و این کار در سینمای ایران برای من حیرت انگیز و زیبا بود، زیرا عزیز ساعتی (فیلمبردار) و بازیگرها دوباره دعوت شدند و حتی خود خانم بنی اعتماد چادر سرشان کردند و در محوطه مورد نظر گشتند تا این اتفاق بیافتد و چیزی که مد نظر من بود ساخته شد.
وی ادامه داد: در فیلم «نرگس» هم همین اتفاق افتاد من عروسکی که در ابتدای فیلم دست ابوالفضل پورعرب بود و آن را نگاه میکند را خواستم و آنرا پیدا کردند و من در تیتراژ از آن استفاده کردم. برای ساخت کارم برای تیتراژ این فیلم حسین جعفریان نیز سر کار آقای وحیدزاده بود و ایشان هم آمدند و باعث شد آنچه میخواستم به خوبی بوجود آید.
آشنایی با کیارستمی در کانون
وی با بیان اینکه آشنایی اش با زنده یاد «عباس کیارستمی» از زمان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال ۱۳۵۱ بود، گفت: کیارستمی تصمیم گرفت طراحی پوستر «مشق شب» را من انجام بدهم. او میخواست تلخی سختی مشق شب که برای بچه ها عذاب است را من به نوعی در این پوستر نشان دهم و من یک کاغذ را رنگ و مچاله کردم، از آن عکس گرفتم و نوشته ها را گذاشتم. کیارستمی وقتی دید گفت کمی شلوغ شده است و من مچاله بودن را حذف کردم، یک کاغذ خط دار که بالای آن شب است و پایینش مداد دندان خورده تراشیده شده را گذاشتم و آشغال تراشها را هم در زیر آن قرار دادم که در نهایت کیارستمی این طرح را پذیرفت.
وی درباره همکاری اش با مجید مجیدی نیز گفت: با مجیدی در فیلم حضرت محمد (ص) دبیر برگزاری مسابقه نشانه نوشته فیلم بودم. که نامواره فیلم به مسابقه گذاشته شد، شرکت کننده های زیادی داشت که مورد داوری قرار گرفت و نوشته آقای جلیل رسولی مورد پسند قرار گرفت.
وی خاطرنشان کرد: با رسول صدرعاملی از فیلم مشق شب آشنا شدم زیرا پخش این فیلم را (میلاد فیلم) بر عهده داشت و بعد از آن در فیلم های پاییزان، دختری با کفش های کتانی که تجربه خوبی بود و من تیتراژ آنرا من بر عهده داشتم و همچنین فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم». کار با صدرعاملی تجربه خوبی بود زیرا رسول صدرعاملی تبلیغات را به خوبی می شناسد.
چرا فیلم «هامون» پوستر فارسی ندارد
حقیقی با بیان اینکه «هامون» برای من تجربه بسیار جذابی بود، گفت: آقایان پرویز یشایائیان و داریوش مهرجویی به دفتر من برای طراحی پوستر فیلم آمدند و من پذیرفتم، اما به آنها گفتم ترجیح میدهم ابتدا فیلم را ببینم. فیلم درحال تدوین بود و من آن را روی میز موویلا دیدم، واقعا شیفته فیلم شدم و این درحالی بود که فیلم هنوز موسیقی هم نداشت.
وی ادامه داد: برای «هامون» پوستری که امروز همه آن را میشناسند را آماده کردم و بعد از یک هفته آقای یشایائیان تماس گرفت که پوستر پسندیده نشده است و من گفتم مشکلی نیست. بعد که فیلم به جشنوارههای خارجی رفت، بنیاد سینمایی فارابی دوباره به من سفارش طراحی پوستر فیلم را داد و من همان پوستر قبلی را نوشتههایش را لاتین کردم و در یک جشنواره پوسترهای سینمایی در پاریس برنده جایزه شد. این درحالیست که هامون هنوز پوستر فارسی ندارد.
وی درباره همکاری خود با مرضیه برومند نیز گفت: دوستی من با ایشان از زمان دانشکده آغاز میشود. پوستر «شهر موشها ۱» را طراحی کردم و «شهر موشها ۲» را هم به دعوت منیژه حکمت انجام دادم.
وی با اشاره به پوستر روز واقعه نیز توضیح داد: این فیلم سه پوستر داشت و دو پوستر توسط من طراحی شده است. یکی از آنها پوستری است که تصویر نشسته و ایستاده و کلوزاپ علیرضا شجاع نوری است.
حقیقی ادامه داد: نشان و درحقیقت پیدا شدن اهمیت آن به تلاشی که مرتضی ممیز در این زمینه داشت برمی گردد. نشان موزه سینما را وقتی در کوچه پیرنیا تاسیس شده بود انجام دادم. زمانیکه موزه تاسیس شد من هم در کنار امیر اثباتی، بهزاد رحیمیان، عزیز ساعتی و جمال امید بودم. یکی از کارهایی که تصمیم گرفته شد تا من انجام بدهم این بود که نشانههای تمام استودیوهای فیلمسازی ایران را جمع و بازسازی کردیم درواقع بازسازی همه نشانهها را من به همراه علی حقیقی انجام دادیم و به صورت یک کتاب منتشر شد. برخی از آنها بسیار کوچک و رنگ و رو رفته و چاپ شده در یک روزنامه قدیمی بود.
وی درباره نشان سیمرغ جشنواره فیلم فجر نیز توضیح داد: نشانه سیمرغ فجر به دلیل همگانی شدن آن برای کثرت مصرف است البته در سیمرغ فجر سعی کردم نشانه خارج از ساختار روال همیشگی هندسی رایج باشد. ما بیشتر نشانه هایمان به دلیل تربیت بصری و دانشکدهای که در ایران داشتیم، ساختار هندسی دارند و در آنجا من از چنین حالتی عمدا خارج شدم برای اینکه تداعی نگاری گری مان را کند.
خاطره طراحی سیمرغ و تندیس جشنواره فجر
وی ادامه داد: سیمرغ فجر را در سال ۶۴ طراحی کردم و تندیس از سال ۶۷ طراحی شده است. طرح قبلی نشانی بود که آقای بریرانی برای جشنواره طراحی کرده بود. پوستر جشنواره دوم و سوم را من زدم و تا آن زمان از همان نشان آقای بریرانی استفاده شده بود؛ دایرهای که از فریم فیلم ساخته شده بود و بعد از آن تصمیم گرفته میشود که جشنواره نشان خاصی داشته باشد تا در جهان مانند تمام جشنوارههای بین المللی دیگر شناخته شود. جلسات متعددی با حضور سید محمد بهشتی، علیرضا شجاع نوری، ایرج تقی پور، محمدمهدی دادگو و... برگزار میشد تا تصمیم بگیریم یک نشان خوب برای یک جشنواره ایرانی باید چگونه باشد. مباحث طولانی مطرح میشد و سیمرغ از درون این مباحث درآمد.
حقیقی خاطرنشان کرد: یادم میآید نامه نگاریهای جشنوارههای خارجی آغاز شده بود و ما نامههایی که ارسال میکردیم در بالای آن هیچ نشانی وجود نداشت. در نهایت ایده درخشانی درآمد و من فرصت خواستم تا آنرا پیدا کنم. کتابهای تصویری زیادی را در دانشگاه تهران و مجلس مرور کردم. سیمرغ در جاهای مختلف زیادی وجود داشت و من از همه آنها یادداشت برداشتم تا از ترکیب همه آنها به یک شکلی برسم که آنرا طراحی کنم. طراحی اول من را پسندیدند، اما در طرح اول بالهای سیمرغ به شکلی بود که درحال آغاز به پرواز بود و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که بالها را باز بگذاریم تا اوج آن بیشتر باشد.
وی ادامه داد: بعد از چند دوره تصمیم گرفته شد تا جایزه جشنواره نیز به شکل سیمرغ ساخته شود که ایده بسیار خوبی بود. قرار بود مانند موضوع رایج تمام جوایز دنیا به شکل برنز ساخته شود. ایده بلورین که از جلسات به آن رسیدیم و من هم به آن خیلی فکر کرده بودم و به دوستان گفته بودم نباید جنس داشته باشد و فلزی باشد، زیرا معتقد بودم که سیمرغ یک مرغ و یک حجم نیست بلکه یک مفهوم در ادبیات و عرفان است. سیمرغ به معنی نور است و چیزی جز بلور نمیتواند برای آن پاسخگو باشد و در این زمان پیچیدگیهای رفتاری ما آغاز شد که چگونه بلورین باشد. در نهایت به شیشه تخت ۲ سانتی رسیدم که روی آن را سندبلاست کنیم و ایده من این بود که از داخل یک سنگ سیاه درآید. در حوالی جاده قم به سنگ فروشیها رفتم پیدا کردم، سفارش دادیم و شیشه هم سفارش دادیم و ساخته شد، اما در اولین تجربه در جشنواره فیلم فجر جایزهای که دادیم یکی از بازیگران کهنسال به دلیل سنگینی جایزه داشت از دستش میافتاد که از او گرفتند به همین دلیل خوشبختانه سال بعد سنگ را عوض کردیم و من آن را به برنز توخالی تبدیل و شکل آنرا هم عوض کردم.
حقیقی در ادامه بیان داشت: همیشه دلم میخواست سیمرغ جشنواره یکپارچه باشد که بعد از مدتها موفق شدیم تا یکپارچه بودن را توسط یک سازندهای که در دبی پیدا شد و در هندوستان میساخت انجام دهیم تا اینکه دو سال پیش خوشبختانه یک سازنده ایرانی کار درخشان تری انجام داد که درست همان چیزی بود که از ابتدا مد نظر من بود.
وی درباره لوگوی بنیاد سینمایی فارابی نیز توضیح داد: در نشان فارابی سعی کردم سراغ خط نستعلیق بروم در حقیقت ب و ف که تقارن پیدا میکند و این تقارن در هنر ایرانی رایج است مانند تمام گنبدها، سردرها و ورودی ها، من معتقدم هنر ایران بر تقارن استوار است تا اینکه یک اسلیمی استیلیزه شده هم به آن افزودم.
حقیق درباره ساخت آنونس برای فیلم «جادههای سرد» ساخته جعفری جوزانی گفت: آقای جوزانی اولین فیلمش بود که بعد از آمدنش به ایران ساخت و همه جوانان خوشذوق کنار او بودند. به یاد دارم محمود کلاری فیلمبردار فیلم بود که کارش درخشان بود و من هم تازه با او آشنا شده بودم. تیتراژ فیلم را آقای دشتبان ساخت که خیلی خوب بود و من ساخت آنونس را برعهده داشتم که آنونس را از خود فیلم و تیتراژ درآوردم. به یاد دارم که نریشن آنرا امین تارخ گفت (با او از زمان دانشکده دوست بودم.) آنونس خوبی شد، اما وقتی پخش شد و در جشنواره جایزه گرفتم در همان جا متوجه شدم که نریشن را عوض کردند با یک صدای رایجی که برای این نوع نریشنها رایج بود مانند صدای آقای باغی درحالیکه من مخصوصا صدای امین تارخ را گذاشته بودم تا صدای متفاوتی باشد.
وی در پاسخ به سوال مسعود نجفی مبنی بر اینکه شروع کارتان با فیلمسازی بود، اما به یکباره در این حوزه کم رنگ شدید، پاسخ داد: چند فیلمنامه نوشتم که به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم دادم (زمانیکه ابراهیم فروزش آنجا بود) حتی به پای تولید هم رسید و حتی چند فیلمنامه هم برای من نوشتند و انتخاب هم کردم، اما مناسبتهای ساخت تولید کمی اذیتم میکرد و نمیتوانستم با آنها کنار بیایم. نمیدانم آقای کیارستمی و یا عیاری چگونه موفق میشدند و مبارزه میکردند تا به خواسته هایشان برسند، من این جنگیدن را بلد نبودم.
حقیقی در پایان یادآور شد: من کار صنفی انجام دادن را از مرتضی ممیز آموختم. اینکه ما تا نتوانیم همجواری را باهم تمرین کنیم و یاد بگیریم، نمیتوانیم برای حرفهمان بجنگیم و این جزء اساس جامعه مدنی است.
منبع: فارس