کتاب «این جا هیچ کس نگاهم نمیکند» اثر رکسانا ایور در نشر سیب سرخ منتش رشد. کتاب ۱۵ داستان کوتاه را با موضوع اجتماعی دربرمی گیرد. داستانهای متنوعی در کتاب دیده میشود که در عین تنوع، یکدستیهایی دارند. فضا و موقعیتهای متفاوتی در داستانهای این کتاب وجود دارد، در نتیجه کتاب میتواند برای طیف وسیعی از مخاطبان جذابیت داشته باشد.
نویسنده در کتاب با نثری روان و پرکشش موقعیتهای داستانی و واکنش شخصیتها را در هر موقعیت شرح میدهد. علاوه بر آن به وجوه روانشناسانه در شخصیت پردازی توجه میکند. از لحاظ فرم هم میتوان به کتاب توجه کرد. نویسنده از ابتدای کتابش نشان میدهد که به تکنیکهای داستان نویسی تسلط دارد.نام رکسانا ایور، نویسنده کتاب «اینجا هیچکس نگاهم نمیکند» را پیش از این در چند مجموعه داستان گروهی و چند مجله و روزنامه دیدهایم. برخی از داستانهایش در چند جایزهی ادبی معتبر، منتخب و شایستهی تقدیر شناخته شدهاند.
بخشی از کتاب
«کشان کشان، پتوی لولهای شکل را میآورم توی کوچه. صندوق عقب ماشین را باز میکنم، امّا سنگینی برف باعث میشود درش بسته شود. با دستهایم برف روی ماشین را تمیز میکنم، دوباره کلید میاندازم و تکیه میدهم به صندوق تا درش باز بماند. خم میشوم تا پتو را بکشم سمت ماشین، نمیتوانم. بیشتر خم میشوم و پتو را بغل میکنم. سعی میکنم بلندش کنم و بگذارمش توی صندوق، اما سکندری میخورم و پتو باز میشود. پاهای برهنه و ناخنهای زرد و بلند پیرمرد نمایان میشود. داغ میشوم. به سرعت پتو را میکشم و در را میبندم. دور وبرم را نگاه میکنم، این وقت شب هیچکس توی کوچه نیست. تا چیتگر ده دقیقه هم فاصله ندارم. باید همانجا نوار تسمه را از گردنش باز کنم. اینجا جایش نیست.»