مغفول ماندن موضوع ازدواج در تولیدات سینمایی و نمایش خانگی، اگرچه بارها مطرح شده اما نسخه قابل درمانی برای آن پیدا نشده است. موازی یا این مسئله محتوای برخی فیلمها و سریالهای شبکه نمایش خانگی در یکی دو سال اخیر مورد انتقاد اهالی رسانه قرار گرفته است. گذشته از ناتمام ماندن برخی از آنها، استفاده از کنایههای جنسی و تکرار موضوعاتی مانند عشقهای مثلثی و خیانتهای زن و شوهری در برخی از این آثار زیاد دیده میشود.
چندسالی است که تولیدات سینمای ایران روی دو ژانر طنز و اجتماعی درجا میزنند. دلیل این تکرر هرچه که باشد بی میلی مخاطب برای تماشای ژانرهای معمایی، علمی تخیلی، اکشن، وحشت و... نیست. زیرا بارها شاهد بودیم که حتی مردم عادی جامعه هم فیلمها و سریالهای خارجی را به تولیدات داخلی ترجیح داده اند.
البته ناگفته نماند که دست فیلمسازان و سینماگران ایرانی متاثر از اوضاع اقتصادی جامعه در تولید پروژههای بزرگ تا حد زیادی بسته است. یک تهیه کننده پیش از هرچیز به بازگشت سرمایه فکر میکند تا ساخت فیلمی که شاید تفاوت زیادی با زمینههای سلیقهای مخاطب داشته باشد. این تصمیم و اقدام در کشور ما ریسک نامیده میشود نه حمایت از فیلمنامه و فیلمسازی که سعی دارد مردم را با دریچههای جدیدی از سینما آشنا کند.
بی میلی سرمایه گذاران سینما برای ساخت فیلمنامههای اقتباسی ریشه در بسیاری از مسائل جامعه دارد که بررسی آنها در قالب این گزارش نمیگنجد. اما مسئلهای که صحبتهای ما در این گزارش را جهت دار میکند، موضوع کم رنگ شدن مقوله ازدواج در تولیدات سینمایی و سریالهای نمایش خانگی است.
در فیلمهای سینمایی، قبح روابط نامشروع شکسته شده و دیگر خبری از عشق و عاشقیهای پایدار که زمینه ازدواج دو نفر را فراهم میکند، نیست. اگر یک نگاه کلی بر فیلمهای پرفروش چندسال اخیر داشته باشیم متوجه میشویم که نویسندگان آن آثار، موضوع ازدواج را از ذهن و فیلمنامههای خود پاک کرده اند. اکثر روابط عاشقانه در این تولیدات یا به جدایی ختم میشود و یا اینکه پس از عقد رسمی، روابط زن و شوهر سرد میشود که در شکل دادن ذهن مخاطب نسبت به ازدواج نقش مهمی دارند.
آثار نمایش خانگی از این موضوع مستثنی نیست و به دلیل فضای بازتری که نسبت به تلویزیون دارد، وارد حیطههایی شده که تا حدودی مورد بحث منتقدان و اهالی رسانهها واقع شده است. به تصویر کشیدن خیانت مرد و زن، عشقهای مثلثی، روابط خارج از عرف و شرع و کنایههای جنسی در ژانر کمدی، مواد ضروری محتوای برخی از این آثار شده است که ناگفته پیداست برای فروش بیشتر و سود بیشتر طراحی و اجرا شدهاند.
حال این سوال مطرح است که چرا باید در کشور آمار فسادهای اجتماعی سر به فلک بکشد؟ چرا سینماگران که به مراتب تریبون قوی تری نسبت به سایر هنرها در دست دارند به داد این وضعیت نمیرسند؟ مگر نگارش فیلمنامهای که تحکیم ارکان خانواده را دنبال کند، از نگارش فیلمنامهای که به جز سیاهی، دورویی، اعتیاد و مشکلات اجتماعی چیزی از جامعه ارائه نمیدهد، سختتر است؟
درست است ما قبول داریم که هنر بازتاب عینی و زبان گویای جامعه است، اما مگر جامعه ما فقط به مشکل اعتیاد و نزاعهای خیابانی مبتلاست که فیلمسازان جوان به بهانه شناخت پهنههای جنوبی شهر، چنین خوراکی در فیلم هایشان به مردم ارائه میدهند؟
امانالله قرائیمقدم، جامعهشناس، در پاسخ به این پرسش که آیا ورود کارگردانان و به تصویر کشیدن چنین مسائلی باعث ترویج خیانت و روابط اینچنینی میشود یا موجب جلوگیری و کاهش این مشکلات میشود، به خبرنگار ایرناپلاس گفت: اگر این مسائل رواج پیدا کند جمع کردنش کار مشکلی است. رواج بیش از اندازه این مسائل که روز به روز در حال افزایش است، تنها به آسیبهای اجتماعی، بیبند و باری جنسی، بدحجابی یا موضوعاتی از این دست، محدود نخواهد شد. به تصویر کشیدن این موضوعات عاملی میشود که مخاطبان در مقابل نظام، ارزشها و هنجارهای فرهنگی، اعتقادی و باورهای مردم قرار بگیرند و تأثیر مخرب جدی بر جامعه خواهد داشت.
مگر در دنیا ثابت نشده که ایرانیان مردمان احساسی هستند، چرا این ویژگی ما دست مایه سینما قرار نمیگیرد؟این موضوع دقیقا نقطه ضعفی است که شبکههای خارجی به ویژه شبکه جم بر روی آن دست گذاشته اند. سریالهایی که فقط و فقط بر روی سکانسهای عاشقانه تکیه کرده و دیگر هیچ حرف و پیامی برای گفتن ندارند، با تحریک کردن احساسات مردم ایران، مخاطبان خود را تامین میکنند. در روزهایی که اهالی رسانه و سینماگران ما در خواب به سر میبرند، رقبا بر اسب نفوذ سوار شده و خوب میتازند. رنگ و لعابهایی که آنها به تولیدات خود میدهند، ذهن و چشم نیمی از مردم ایران را به خود جلب کرده است. البته مردم ما هم تقصیری ندارند، وقتی به تماشای آن سریالها مینشینند، میبینند که تا چه حد در احیای فرهنگهای خودشان موفق هستند، چقدر بر قوانین و ضوابط سرزمینشان پایدار بوده و ابدا تصویری از نازیباییهای شهرها و مسائل سیاه جامعه را نشان نمیدهند.
تأثیرگذاری سینما در جامعه از جمله مهمترین مسایل راهبردی و تعیین کننده است که با توجه به این مهم میتوان به رفع و اصلاح بسیاری از آسیبهای اجتماعی و فرهنگی در ابعاد مختلف پرداخت و اجتماع را از فروافتادن در گرداب های گوناگون بازداشت.
باید بگوییم که کسی منکر بیان انتقادها از زبان فیلم و هنر نیست، اما مسئله بر سر غفلت هنرمندان و سینماگران ما از اخلاق و فرهنگ اصیل ایرانی است. ازدواج موضوع و نیاز بسیار مهم جامعه امروزی است که متاسفانه بار سفر از تولیدات هنری ایران بسته است.این در حالی است سینمای توسعه یافته قادر است تا با آسیب شناسی بسیاری از چالش های اجتماعی و نهادینه کردن فرهنگهای اصیل و بومی هر جامعهای به کاهش بحران ها کمک کند و جامعه با اثرپذیری از الگوهای فیلمهای سینمایی محبوب خود میتواند به باورپذیری مفاهیم عمیقی چون «امید»، «عشق»، «نوع دوستی» و «وطن پرستی» دست یابد که دولتها با صرف هزینه های هنگفت نیز امکان رسیدن به چنین تأثیرگذاری را نداشته و نخواهند داشت بنابراین افزوده شدن سینما به سبد فرهنگی خانوارها از جمله مسایلی به شمار می رود که با بهبود کیفی فیلمها، پیشرفت و ارتقای فرهنگی جامعه را به دنبال خواهد.
احسان حجتی نویسنده رادیو و تلوزیون در گفتگو با باشگاه خبرنگاران گفت : سینما بعد از پیروزی انقلاب دچار تغییراتی شد، اما دچار تحول نه! سینمای ایران در ظاهر با اعمال ممیزیهای بعد از انقلاب تغییراتی را در بدنه و ساختار خود مشاهده کرد اما محتوای سینمای بدنه ما تقریبا در رگههای سینمای قبل از انقلاب باقی ماند. یکی بخش سینمای موج نو یا روشنفکری و دیگری بخش فیلمفارسی. این دو بخش همچنان از سینمای پیش از انقلاب به سینمای کنونی ما به ارث رسید. به همین دلیل فیلمهایی که در موضوعاتی همچون ازدواج کار میشوند، تقریبا از همان مدلهای قبل سرچشمه می گیرند. فیلمهایی که امروز درباره مقوله ازدواج تولید می شوند، عموما یا در دسته سینمای طنز قرار می گیرند یا در دسته سینمای اجتماعی که به نقد حواشی و متن ازدواج میپردازد. معدود فیلمهایی درسالهای بعد از انقلاب کار شد که سعی می کرد به مشکلات حقیقی جوانان بپردازد. معمولا فیلمهایی که در این حوزه کار می شود غالبا دچار تکرار و تیپ میشوند، در واقع توانست از کلیشه سازی خوب و بد، فقیر و غنی، ظالم و مظلوم فاصله بگیرد، اما نتوانست به یک جریان سینمایی تبدیل شود.
وی ادامه می دهد ،سینما و جامعه از هم تاثیرپذیر هستند و در عین حال روی یکدیگر تاثیر میگذارند. این واقعیت که برخی اتفاقات در جامعه رخ میدهد کتمان ناپذیر است. اما سوالی که مطرح می شود این است که آیا تمام جامعه، تصویریست که سینمای ایران ترسیم می کند؟ یعنی جامعه وجوه دیگری ندارد؟ یا تمام جامعه همین قدر تاریک و پر از ایراد است؟ مساله اینجاست که سینما به عنوان یک هنررسانه، وظیفه درمانگری دارد. مگر می شود یک پزشک با تکرار مکرر مشکلات بیمار، او را درمان کند؟ ما اگر سبد سینمای ایران را بررسی کنیم، باید توازن موضوعی و محتوایی را شاهد باشیم در صورتی که سینمای ایران به هیچ وجه متعادل نیست. یعنی به یکباره در یک دهه، میزان آثار با مضامین خاص بر تمام آثار غلبه دارد. راه نجات جامعه، راه رفتن روی اعصاب جامعه نیست. اگر امروز تلخ و تاریک است، سینما همان فردای روشنی که آرمانیست را تصویر کند. برای صعود به قله، کسی به دره نگاه نمی کند، چشمهایی که به قله معطوف باشند، به قله هم دست مییابند.
برخلاف نظر بسیاری که عقیده دارند سینما در سالهای اخیر آثار خاصی با مضامین خاصی تولید کرده است، باید یادآور شد که این موضوعات برای سینمای ایران، به هیچ وجه تازگی ندارد. با رجوع به پیشینه سینمای ایران و آثار تولیدی در گذشته آن می توان دریافت موضوعاتی که امروز تولید می شوند درواقع به نحوی بازتولید و بازخوانی آثار گذشته هستند. یعنی قصهها همان قصههای گذشته هستند که ظاهر متفاوت و امروزی به خود گرفته اند. البته این موضوع را هم باید در نظر داشت که نگاه بدنه سینمای ما به سینمای خارج از کشور معطوف است و به نوعی از آثار و فضای غالب بر تولیدات کشورهایی همچون آمریکا و فرانسه الهام و الگو برداری می کند. به تبع مضامین تولیدی در آن کشورها با اندکی تغییر و همگام سازی با ممیزیهای موجود در ایران، روی پردههای سینماهای ایران نقش می بندد.
عنصر گمشده و فراموش شده در سینمای ما ، اصالت است . فیلم های سینمای ما اصالت ایرانی ندارد . یعنی اگر بگذاریم کنار آثار فرهنگی ادبی تاریخ ایران ، تشابهات کمی را میتوان یافت . اگر در مقوله ازدواج ، منظور از سنت ها همان ازدواج های سنتی و کلیشه ای است که در آثار تصویری شاهد آن هستیم ، باید گفت خود این فیلم ها خارج از سنت و فرهنگ ماست .
آنچه امروز به عنوان سنت در سینمای ما تصویر میشود ، اساسا با فرهنگ اصیل این سرزمین در تضاد است . اگر جامعه درگیر مهریه و شیربها و جهیزیه های سنگین و ازدواج های گران قیمت هست ، دلیلی نمیشود که سینما این ها را بهانه ای قرار دهد تا به عنوان سنت روی پرده ها تصویر کند . اگر نگاهی به تاریخ گذشته این سرزمین بیاندازیم در می یابیم که شرایط و الزامات ازدواج با آنچه امروز مرسوم است تفاوت دارد . کلیشه های امروزی با گذشته اصیل این سرزمین در تضاد است و این اصالت را میتوان در ادبیات کهن و عاشقانه های این سرزمین مشاهده کنیم . لزوم اقتباس و بازخوانی قطعات ادبی عاشقانه ایرانی که سرامد جهانیان است بر کسی پوشیده نیست . اما اگر قرار باشد به بهانه اقتباس ، باز هم کلیشه های تکراری مرسوم و همان نگاه های دگم امروز را درون قصه های جای بدهیم که سراغ اقتباس نرویم سنگین تر است . اگر کسی پیدا میشود که قصه های ایرانی را با همان جوهره اصیل خود روایت کند ، مسولان و تولیدکنندگان آثار باید در خدمت تولید اینگونه آثار بسیج شوند
مینا حسنی پژوهشگر جامعه شناسی سینما و عضو انجمن جامعه شناسی ایران در گفتگو با ایرنا گفت :این مساله را از ۲ منظر میتوان بررسی کرد. بخش نخست به عوامل خارج از متن سینما مانند سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های کلان، تخصیص بودجه و حمایتهای دولتی یا نهادی مربوط میشود به عنوان مثال در آمریکا حدود پنج تا ۶ دهه موضوع از هم گسستگی خانوادهها و افزایش آمار طلاق به یک مساله اجتماعی تبدیل شده بود، بنابراین توجه رسانهها و از جمله سینما به احیای ارزشها و ترمیم الگوهای فرهنگی جلب شد و بسیاری از نهادهای این کشور بر روی این اولویت تاکید کردند.
اما جنبه دیگر مربوط به فضای درون متنی و چگونگی انتقال دادهها یا به عبارتی به درجه هنرمندانه و زیرکانه بودن آن بستگی دارد که شامل روشهای انتقال پیام میشود. درباره فیلم اصطلاحی به نام «زیر متن»؛ زیرپوستی وجود دارد که در میان حرکات، رفتار و الگوهای کنش گران فیلم رد و بدل میشود به طوری که هر قدر تاکید بر الگوهای رفتاری یا هنجارهای اخلاقی ظریفتر و نامحسوستر صورت گیرد، تأثیرگذاری آن عمیقتر خواهد بود.
مجله اینترنتی تابناک جوان