شبنم مقدمی در صفحه اجتماعی اش نوشت:
کشتن ِیه آدم لزوماً همیشه چاقو فروکردن در قلب و گلوله خالی کردن تو مغز اون آدم نیست... گاهی جراحت و دردی که کلام ِناروا و ناحق و زهرآگین به دل ِ آدما وارد میکنه به مراتب میتونه کاریتر از زخم ِخونآلود ِ کارد ِسلاخی باشه ... تیرهای نفرت و کینه و حسد و حسرت وقتی بیمهابا و پرقدرت دل و جون ِ آدما رو نشونه میرن حتما و حتما ً هزار بار کاریتر از هرجور گلولهی گرم و کشندهایان... جالب اینه که همهمون اینارو میدونیم... یعنی اصلا مگه میشه که ندونیم؟! اما بی تفاوتیم بهش... با همهی اهمیتش بی تفاوتیم بهش! کاش حواسمون باشه... کاش به سنگ ِ عقده و کینه دل ِ آدما رو نشکنیم... مگه آدم اصلا چنین اجازهای داره؟! مگه ما کیایم؟! قاتلهایی که ظاهرشون شبیه قاتلها نیست و با یه لبخند مزورانهی پت و پهن روی صورت یه قدارهی بزرگ توی آستین شون قایم کردن؟! اگه اینجوریه... وای! چه ترسناکیم!
عکس، مال قسمتی از سریال «مردم معمولی» هستش. اون چاقو هم واقعیه توی قلب ِ عکس ِ من. تصویر، من رو یاد چیزایی انداخت که گفتم.