واقعیت این است که تصمیم ها، انتخابها و گرایشات هرکسی چه بخواهد و چه نخواهد تأثیر مستقیمی در سرنوشت او دارد. از انتخابهای کوچک تا تصمیم گیریهای بزرگ، به همین انتخابهای ما بستگی دارد. نمیتوان گفت که من کاری به سرنوشت کشورم ندارم و در گوشهای مثل یک تماشاچی مینشینم و بعد از یک اتفاق مهم هم، چون انتخابات، اگر باب طبعم نبود یا فرد منتخبی که رأی آورد، گزارش کار قابل قبولی نداشت، دیگران را سرزنش کنم. نمیتوان کنار کشید و از آسیبهای کم و بیش این انتخاب بزرگ در امان ماند. نمیتوان پس از این مشارکت همگانی، فقط به نق زدن و اعتراضهای گاه و بی گاه بسنده کرد. بلکه ما باید در موض. ع انتخابات کنشگری فعال داشته باشیم. شهروند آگاه کسی است که در هنگامه نیاز و در زمان مناسب به مداخله مؤثر و مثبت اقدام نماید. وگرنه گوشه نشینی، کنار کشیدن و عدم دخالت کردن، از همه بر میآید و آسانترین کاری است که هر انسان بی مسؤولیتی میتواند انجام دهد. یا حتی قهر کردن با صندوق یا تنبیه حاکمان اجرایی، راهی غیر معقول برای بیان اعتراض است.
به هرحال ما با مردم و در کنارشان زندگی میکنیم. ما با شادی آنها شاد و با غمهای شان غمگین میشویم. ما با یک انتخاب درست، در آینده کشورمان سهم داریم و با تصمیم نادرست مان به انحطاط و توقف کشور یاری رسانده ایم. حتی عدم رأی دادن، نوعی انتخاب است. ما باید برای این انتخاب نکردن نیز دلیل موجهی داشته باشیم. این آزمونی برای همگی ماست که ببینیم میتوانیم از این فرصت، استفاده درستی داشته باشیم یا این انتخاب را به دیگران واگذار میکنیم؟
همه میدانیم سرنوشت یک کشور در این انتخابات رقم میخورد و چهار سال سکان اجرایی به دست کسی سپرده میشود که میتواند در حوزههای گوناگون اداری، مالی و معیشتی تأثیر گذار باشد. وضعیت مردم با او میتواند بهبود یابد، یا برعکس تنگی و تنگنای معیشتی گریبانگیر مردم شود. میتواند اشتغال جوانان در دستور کار قرار گیرد و یا برعکس آمار بیکاری سر به فلک زند. میتواند این زمان – که برای پیشرفت و آبادانی کشور زمانی کافی است- به روزمرگی بگذرد و یا میتواند بهترین بازدهی را برای کشور داشته باشد. میتواند مردم را به روزهای آینده امیدوار کند و یا میتواند مردم را از زمین و زمان ناراضی کند.
میتوان بر اساس شایستگی و لیاقت، بهترینها را برای خدمت به مردم به کار گرفت و یا میتوان این فرصت را برای رانت و ویژه خواری نزدیکان و هم حزبیها صرف کرد. میتوان این جریان رکود و بی ثباتی را تداوم بخشید یا فضای سرمایه گذاری و پیشرفت اقتصادی را برای همه فراهم کرد. میتوان به دستهای توانای مردم، کشور را به سوی آبادانی سوق داد و یا میتوان به دستهای آلوده بیگانگان خیره شد تا ویرانی به ارمغان آورد. میتوان برای کشور عزت و آبرو خرید و یا با سرافکندگی حقوق شهروندی اتباع ایرانی را زیر پا گذاشت. میتوان فرصتهای گرانبهای مردم را در مذاکرات بیهوده و فرسایشی تلف کرد و یا میتوان با همسایگان روابط حسن همجواری برقرار کرد تا عایدی اش به مردم برسد. میتوان با عوام فریبی و شعارهای غیرواقعی بر آتش اوهام دامن زد و یا با تشریح واقعیتهای اجتماعی، مشارکت مردم را در سازندگی به کار گرفت. میتوان زمینههای قاچاق و فساد را در گستره وسیعی فراهم نمود و کمر تولید داخلی را شکست و یا میتوان با تمام قوا، منافذ مفسدههای غیرقانونی را مسدود نمود تا به سرعت جهش تولید را مشاهده کنیم. یعنی فراز و نشیبهای این کشتی پرتلاطم، ناخدایی میخواهد که هریک از آرای ما پشتوانهای برای طی مسیر او خواهد بود. او میخواهد مردم را تکیه گاه تصمیمات آینده خویش قرار دهد و این ما هستیم که این دلگرمی را به او میدهیم.
پس علاج واقعه را قبل وقوع آن باید کرد. یا پس از انتخاب دیگران، افسوس بیهوده بخوریم و بر طبل انزوا بکوبیم و یا از انتخاب آگاهانه خویش خشنود باشیم و راه روشن آینده را تسهیل نماییم. چاره کار رأی دادن است. یک رأی هم یک رأی است.