صبح شده دلبر چای بریزعطر لبخند بریز. ناززچشمان شرر بار بریزکه هوا پر شده از عطر گل یاس سفید وبرآمد ز سر کوه بلند نازخاتون پر از مهر آن خورشید پر از سلسلهی خوبیها چقدر روز قشنگی است کنارت ونسیمی که از آن طرهی عطر افشان شور و شوقُ مستی این صبح شده.
امیر آزاد
خنده هایم را با هیچ چیز معامله نمیکنم. آنها بازماندگان رویای شیرینی هستند به نام تو. رویایی که از راه دور آمده و میخواست ماندگار شود. رویای تو وقتی مهربان بودی، تویی که از هر کس به من شبیهتر بودی و هستی. من هیچ وقت بی تو نخندیدم. بهانهای نداشتم. عاشقانهای نداشتم. فقط چشم به عقربههای ساعت دوختم تا برسد آن لحظه که منتظرش بودم. خنده هایم را نگه داشتم برای همان موقع. برای همان ثانیهای که هر شب موعد دیدارمان میشد پس به خاطر حرفهای من هم که شده، به خاطر لبخندهایم وبه خاطر تمام رویاهای شیرینی که حسابی هوایشان را داشته ام، بخند. لبخندهای تو را از سر عادت که هم، دوست دارم!.
چه زیبا گفت
حسین پناهی؛ ماهیها گریه هایشان دیده نمیشود، گرگها خوابیدنشان، عقابها سقوطشان، و انسانها درونشان.
عشق را از ماهی بیاموز. چه بی پایان آب را پر از بوسههای بی پاسخ میکند.
امشب ازهمون شبای لعنتی که دلم نبودنت رو به رخم میکشه. امشب ازاون شبای شومیه که قراره باخیالت. تاصبح رفع دلتنگی کنم. امشب برام بوی شبی رومیده که رفتی. دلم آه داره چشمام اشک درد واما گلویی پرازبغض. بغضی که مدتهاست درپس خندههای یخ زدم اب شده. کاش میشد، کاش میشد امشب توهم دلتنگ میشدی. کاشمیشد امشب روی این صفحه لنتی شمارهای عجیب آشنا.
بشنوید
بغض نویسنده خانم گودرزی، اجرا اقای بهنام ومیکس وادیت خانم اقا حسنی
یاد من باش شاعر جمال ثریا اجرا پیمان محمدی میکس خانم اقا حسنی
یه روزی خار بیابون واسه من شاخهی گل بود
ماه و خورشید، توی دستم تیلهی یه قل دو قل بود
یه روزی که خوب میدونم تو هم اون روزا رو داشتی
روزای همیشه شیرین، روزای همیشه آشتی
روزایی که بوده و هست همیشه
کی میگه اون روزا پیدا نمیشه؟
کی میگه نمیشه مثل اون روزا من و تو همدیگه رو پیدا کنیم
بشینیم با همهی حوصله مون گرههای روحمونُ وا کنیم
کی میگه نمیشه؟ میشه به خدا، بیا از بچهها بچهتر بشیم
مث خورشید نمیشه، مث شهاب بیا رو تاریکیا خط بکشیم
کی میگه نمیشه؟ میشه همیشه
نمیشه اونه که پیدا نمیشه
«محمد علی بهمنی»
بشنوید
چیدن سپیده دم با صدای احمد شاملو
یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت
خانهی دل بتکانم از غم
و به دستمالی از جنس گذشت.
بزدایم دیگر، تار کدورت از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش نگردد فردا
زندگی شیرین است زندگی باید کرد
گر چه دیر است، ولی کاسهی آب به پشت سر لبخند بریزم
شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم در دل
لحظهای را دریابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آن جا بخرم
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی دل همسایهی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق
بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری، ببرد این دل ما را با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دیگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم دیگر فرصتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم خفت
و شبی هست، که نیست
پس از آن فردایی
یاد من باشد
باز اگر فردا غفلت کردم
آخرین لحظهای از فردا شب.
من به خود باز بگویم این را
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت
فریدون مشیری
بشنوید
مقصری با اجرای عادله قدیمی ومیکس اقای ازادگان
هزاران شمع میتوانند با یک شمع روشن شوند وعمر شمع کوتاهتر نخواهد شد. خوشبختی را اگربا دیگران سهیم شویم هرگزکم نمیشود.
آن روز غروب
من از نور خالص آسمان بودم هی آوازت داده بودم بیا یک دَم انگار برگشتی، نگاهم کردی حسی غریب در بادِ نابَلَد پَرپَر میزد جز من کسی تُرا ندیده بود.
صالحی
مادر منشین چشم به ره برگذر امشب
بر خانه پر مهر تو زین بعد نیایم
آسوده بیارام و مکن فکر پسر را
بر حلقه این خانه دگر پنجه نسایم
نصرت رحمانی
بشنوید
شُرا با صدای رضا براهنی
بخند خندههای تو ترکیدن شاهوار کوهستانهای انار است
شمس لنگرودی
پادکستهای صوتی
سایه های سبز را در سایت تابناک جوان بشنوید .
عباسی