هویت ملی، مجموعهای از گرایشها و نگرشهای مثبت نسبت به عوامل و عناصر و الگوهای هویتبخش و یکپارچهکننده در سطح یک کشور، به عنوان به واحد سیاسی، است. هویت ملی دارای عناصر سازندهی گوناگونی، چون ارزشهای ملی، دینی، فرهنگی، جامعهای، انسانی، و در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، تاریخی جغرافیایی، سیاسی، زبانی و ... است. هویت ملی ایرانی نیز به انحای مختلف، دارای ابعاد و عناصر فوق هستند؛ امام مهمترین مسایل آن، وجود دو عنصر اسلامیت و ایرانیت و تأثیرپذیری آن از فرهنگ غربی است. لذا، در تاریخ معاصر ایران، چالش و بحران در عناصر هویت ملی ایرانی در این دو مؤلفهی اساسی و رابطهی آن با فرهنگ غربی بود. استاد مطهری، به عنوان یک روشنفکر دینی و آسیبشناس مذهبی، که دردهای جامعه را از زاویهی دینی مورد شناسایی و ارزیابی قرار میداد، به طرح دیدگاههایی دربارهی هویت ایرانی پرداخته و از میان عناصر متفاوتی که به هویت ایرانی شکل داده است، به مذهب اولویت و اصالت بخشیده و عواملی، چون جغرافیا، نژاد، زبان، سنن، فرهنگ و سایر عناصر هویتی را در درجهی دوم اهمیت قرار داده است. از نظر ایشان مهمترین عامل هویتیابی ایرانیان، گرایش آنان به دین اسلام میباشد، چرا که اسلام به واسطه خصوصیات معنوی خود، توانست به ایرانیان هویت جدیدی اعطا کند و به ایرانی بودن نیز معنای جدیدی بدهد.
اول- به شهادت دانشمندان علوم اجتماعی ما و به خصوص هویت شناسانی از جمله شهید مطهری و مرحوم دکتر شریعتی، هویت ملی ایرانی با این که جذب و یا حتی شیفتۀ مظاهر تجدد غربی شده، اما هرگز از لحاظ هویتی با تجدد غربی کنار نیامده است. این مسأله منحصر به بعد از جمهوری اسلامی نیست بلکه از دویست سال پیش تاکنون این دعوا وجود داشته است.
دوم- یک فرهنگ مهاجم با یک هویت و فرهنگ مستقر چه میکند؟ اگر وجهۀ مثبت داشته باشد و این وجهۀ مثبتش در حیثیت فرهنگی و نه نظامی، غالب باشد، فرهنگ مستقر را تسخیر میکند: روحش را و جانش را.
سوم- اما اگر فرهنگ مهاجم، توان و ارزش غلبه در حیثیت فرهنگی نداشته باشد، هر چند از حیث تکنولوژی و یا نظامی، غالب باشد، به صورت مستمر در فرهنگ و هویت مستقر، حالت بحران ایجاد میکند: یک حالت عدم آرامش و عدم سکون.
چهارم- این حالت عدم آرامش و سکون اگر چه میتواند در جهت مبارزه و رشد و به روز شدن فرهنگ و هویت مستقر مفید باشد، ولی اگر به درستی مدیریت نشود موجب از هم گسیختگی اجتماعی و به هم خوردن انسجام ملی میگردد.
پنجم- بعد از انقلاب اسلامی در مقطع زمانی اندکی، کسانی که به غرب اعتقاد جدی داشتند و مسحور علوم انسانی و هژمونی غرب بودند، یعنی پیران نهضت آزادی، سکان هدایت اجرایی کشور را در دست گرفتند. اما به خاطر حوادث اول انقلاب و بعدتر ماجرای دفاع مقدس، ناگزیر به شکل موقت از دایرۀ هویت مردمی انقلاب حذف شدند.
ششم- اما بعد از جنگ و در سالهای سازندگی و اصلاحات، سکان اجرایی کشور در دستان برخی فن سالارانی قرار گرفت که علوم انسانی غرب از علوم سیاسی گرفته تا اقتصاد و علوم اجتماعی و... آنان را مسحور کرده بود. از عمق جان معتقد بودند و هستند که راه نجات کشور تکیه به آن مبانی است: حتی اگر نسلهایی فدا شوند!
هفتم- اینان هر وقت در مسند بودند، شکاف عمیق اجتماعی، بحرانهای عجیب هویت ملی و روح یأس و نا امیدی حاکم شده است بر این سرزمین و بر این هویت ریشه دار.
هشتم- این شکاف و این بحران موجب کاهش چشمگیر نقش مردم در ادارۀ کشور بوده است. هر چند که اینان بر خلاف مکتب حضرت امام اساسا به نقش مردم باور ندارند، اما رفتار عملی شان نیز علاوه بر اعتقادشان، باعث حذف نقش مردم از صحنه میشود. همان چیزی که امام ما به ما فرموده بود مظهر ارادۀ خدا هستند و تا باشند هیچ قدرتی حریف شان نیست.
نهم- بدون مشارکت حداکثری همۀ مردم در صحنههای مختلف ادارۀ کشور، مسیر پر طمطراق یک ایران قوی در سایۀ اسلام عزیز، محال است.
دهم- اعتماد و تکیه به جریان غربگرا و کسانی که راه توسعه را از تجدد میدانند و تکنوکراسی را بر مردم سالاری ترجیح میدهند، یعنی کاهش مشارکت یعنی ایجاد شکاف اجتماعی در بدنۀ منسجم یک هویت تاریخی ریشه دار تمدن ساز.
یازدهم- رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنهای حفظه الله تعالی در پاسخ یک رزمنده که برای دفاع وطن بیاییم جبهه یا برای اسلام؟ فرمود: امروز وطن و اسلام بر هم منطبق شده اند و نمیشود بین آنها دوئیت انداخت.
امروز برای یک ایران قوی نیازمند مشارکت حداکثری مردم هستیم. چیزی که یک ضرورت غیر قابل چشم پوشی است و به هیچ وجه نباید از آن دست برداشت؛ و آن چه باعث مشارکت حداکثری میشود این است که باید به کسانی اعتماد نکرد و سکان اجرایی را به ایشان نسپرد! چرا که اینان موجب تزلزل دائمی انسجام ملی هستند؛ و حضورشان موجب شکل نگرفتن یک ایران قوی است. به دلیل تقابل هویتی ذاتی ایران با نگاه توسعه و مسیری که اینان برای توسعه ترسیم کرده اند یعنی تجدد!
و این دو یک حقیقت اند در دو چهره.
نویسنده : مهدی قریب گرکانی