دستکاریشدن پیچ و مُهرههای کلیدِ «فرهاد قفلزنِ» پرویز تناولی در شامگاه دوشنبه، ۱۳ اردیبهشت، ظاهرا گامی برای سرقت بخشی از این مجسمه قرارگرفته در محوطه تئاتر شهر بوده است. اتفاقی که پس از انتقال کلید، به داخل این مجموعه تا زمان نصب مجدد، «گذشتن خطر از بیخ گوش فرهاد قفلزن» خوانده شد.
خبری تلخ که نه اولین بار است پخش میشود و نه در وضعیت فعلی، قطعا آخرین بار. ۱۱ سال پیش بود که در بازه زمانی کوتاهی خبر سرقت ۱۲ مجسمه از سطح شهر تهران از جمله؛ «ستارخان» و «باقرخانِ» شهریار ضرابی، «صنیعخاتمِ» حمید شانس، «زندگیِ» فاطمه امدادیان، «شهریارِ» علی قهاریکرمانی، «مادر و فرزندِ» هژیر ابراهیمی، «ابن سینا»ی عذرا عبدالنبی و... منتشر شد. رویدادی هولآور که از آن با عنوان «سرقت سریالی مجسمهها در بهار ۸۹» یاد میکنند.
اما این پایان ماجرا نبود. تیر ۱۳۹۴ «صندوقِ» ابراهیم اسکندری و شهریور ۹۸ «قیصر امینپورِ» حسین علیعسگری ناپدید شدند تا «سرقت سریالی مجسمهها» ناتمام نماند.
از جمله هنرمندان مجسمهسازی که آسیبدیدن، دزدیده یا برداشتهشدن مجسمههایش را به کرات تجربه کرده است، احمد نادعلیان، چهره شناختهشده بینالمللی و متمرکز بر هنرهای محیطی است. هنرمندی که مجتبی میرطهماسب، «رودخانه هنوز ماهی دارد» را با موضوع فعالیتهای هنری و زیستمحیطی او ساخت و زندهیاد خسرو سینایی «جزیره رنگین» را با عنوان اقتباسی آزاد از زندگیاش نوشت و کارگردانی کرد.
آنچه در ادامه میخوانید گفتوگویی است با احمد نادعلیان، هنرمندی که «زمین» و «موزه» برایش همسان است و بسیاری از حجاریهایش را که اغلب نقش حیوانات، ماهی و دستوپای انسان را نشان میدهند در گوشهوکنار جهان دفن کرده است و در توصیفش میگویند: «او به سنگها و آبها عشق میورزد و مانند یک ماهی، مرزها را میشکند.»
اگر موافقید با دلیل این اتفاق از منظر شما شروع کنیم. دلیل آسیبدیدن، دزدیده یا برداشتهشدن یک مجسمه شهری به عنوان اثری هنری.
تجربه من میگوید این موضوع را باید در سه لایه طبقهبندی کرد. از دید من، آسیبدیدن، دزدیده یا برداشتهشدن یک مجسمه حداقل میتواند به یکی از این سه علت باشد.
در مورد مجسمههای سرقتشده، دلیل اول که دلیل سادهای هم هست، این است که مجسمه اگر از آلیاژ یا فلزی گرانبها ساخته شده باشد از دید دزد، مادهای ارزشمند است. او آن مجسمه را نه از جایگاهی فکری و به عنوان اثری هنری با ارزش مضاعف که «کیلویی» برانداز میکند؛ بنابراین در کشور ما، هر کجا که مواد تشکیلدهنده مجسمه مادهای ارزشمند است، باید مکان و نحوه نصب با دقت بیشتری نسبت به دیگر مجسمهها، انتخاب شود.
«فقر»، «مخالفت اعتقادی» و «ناهنجاری رفتاری» از دید من سه دلیل عمده آسیبدیدن، دزدیده یا برداشتهشدن مجسمههای شهری است
همینجا و پیش از پرداختن به دلیل دوم باید اشاره کنم که در کشورمان اگر در حوزههای امنیتی کوچکترین مسئلهای پیش بیاید، همهچیز تحت نظر گرفته و هویدا میشود. در صورتی که ما شاهد ناپدیدشدن مجسمههای بزرگی بودیم که برای حملونقلشان باید از جرثقیل استفاده میشد و قاعدتا با توجه به دوربینهای موجود در سطح شهر حرکت این جرثقیل میبایست رصد شده باشد و من به خاطر ندارم کسی به صورت جدی به این موضوع فکر کرده باشد که اگر اجازه میدهیم مجسمهای در جایی نصب شود چهطور باید از آن به عنوان اثری فرهنگی- هنری و دارای ارزش اقتصادی صیانت کنیم.