۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۷:۰۷

دو قدم مانده به صبح تابه حیاط خانه ات بیایم

دو قدم مانده به صبح تابه حیاط خانه ات بیایم
دو قدم مانده به صبح تابه حیاط خانه ات بیایم و دو رکعت نماز صبح را در درگاهت اقامه کنم. نزدیک حرمت که رسیدم در راه بازمانده ای دیدم حیران و سرگردان دست بر شانه اش گذاشتم و دعوتش کردم به زیارت حضورت
کد خبر: ۳۸۳۹۳

نماز صبح یک روز از روز‌های رمضان را در صحن حرمت خواندن چه مسرتی به روح می‌بخشد.
آن هم بدانی شب این صبح شب قدر است.
مسافر همراه با من ماند تا نیمه‌های شب تا شب دل تکانی.
شب قدر بود شب رسیدن به اوج دل سپردن به ربِّ شمس الشموس.
از تکان دادن دل که فارغ شدم، دیگر مسافر در کنار من نبود. اما پهلوی چپم کبوتری سپیدبال گشود و به سمت حریر مهربانیت، گنبد طلایت پر گرفت و در افق‌ها محو شد.
امامم شب قدر است و قدری بی هوایم
هوایت را به دل دارم، به سر سودای عشقت
امامم شب قدرم به امید تو و یاریِ تو رو به درگاه خداوندم.
خداوندا شب قدرت بگشا در به رویم، منم زائر امام رضایم.
به قلم:فروغ پیمانی

به در خانه ات امده ام

بشنوید 
دو قدم مانده به صبح به قلم فروغ پیمانی و اجرا ومیکس خانم بابایی  

 
برهنه ‏ام؛ برهنه از تمام نیکی‏ها و بی‏گناهی‏ ها. زیر سقف بلندِ این شب، این شبِ آرزومندی، نشسته ‏ام و سجاده ساکتم را فرمانروای دلم کرده‏ ام....
اشک‏هایم آن‏قدر بی‏قرارند که دست بردارِ سجده‏‌های طولانی نیستند.
باید امشب خود را از این بغض‏های تلنبار قدیمی رها کنم! باید تکلیف تقدیرم را با اشک‏های پشیمان و عذرخواه، به زلالی رقم بزنم.
از آن بالا به این «العفوِ» قرآن به سر، به این «الغوث» نفس‏بریده، مهربان‏تر نگاه کن تا سرنوشت پیش رویم به یُمن عنایت امشبت سربلند شود.
خداوند غفور رحیم
امشب، شبِ میهمانی راز‌ها است. چگونه خواب، سرزمین چشم‏هایم را فتح کند، وقتی که به استقبالِ واژگانِ نور می ‏روند؟! امشب پنجره‏‌ها ستاره می‏ چینند تا جوشن‏ کبیر، با تمام عظمتش آغاز شود، باران خواهد گرفت.
امشب، شب یلدایِ روح است؛ یلدایی که مقیاسش زمینی نیست. یلدایی که هیچ یلدایی به ارزش یک ساعت آن هم نمی‏رسد حال آنکه هم‏وزن هزار ماه است.
امشب، تمام فرشتگان آسمان، با کسی که قرارِ زمین است وعده دیدار دارند. چه بزمی است در زمین و چه شوری است در آسمان و نردبان دعا چقدر شلوغ است!
دست‏ها چونان مزارع آفتابگردان، بلند شده ‏اند و کهکشان‏ها را می‏کاوند. خاک، به شدت به افلاک نزدیک است و الغوث الغوث، پروانه پروانه از رویِ انگشت‏ها به سوی دوست پر می‏زند. دهان‏ها بویِ ذکر می‏ دهند و «کلیدهایِ بهشت» همه جا پخشند. «مفاتیح الجنان» قدر دانستنِ زمان را آسان می‏کند!
و در این میان، نام علی علیه ‏السلام چونان خورشید، بر دریایِ سرخِ اندوهِ جانماز‌ها و شبستان‏ها می ‏تابد. غروب است یا شب؟ چه زود سحر در راه است
نوشته خانم اصغری اجرای خانم یکتا میکس خانم ابراهیم زاده 


پردهء پندار دریدیم تا بدانیم چه شنیدیم.
اما شنیدن کجا و دیدن کجا...
رهروی بودیم در پسِ خیالاتِ فریاد هایِ خاکی.
تا تو را دیدیم...
تا تو را شنیدیم...
تاتو را شناختیم...
به عقل آمدیم، که دل در گرو تو باشد.
به امیدِ لطفت، نازل آمدیم به حضورت، در شبِ روشنِ قدر.
اماما!
رئوفا!
الغوث الغوث که مرا فریاد رسی جز تو در این تاریکی و بی پناهی نیست.
پناهم باش در این خالصانه‌های طلبِ خلوص
در این شب‌های طوفان زده ء دل،
شب‌های پر باران.

بشنوید 


یاضامن آهو...
من همان آهوی راه گم کرده ام که به پناهت آمده ام.
اماما!: مرا به نزد پروردگارمان، ضمانت کن که تویی ضامن دل‌های پر از اندوه.
«الهی به حرمت آن نام که تو دانی» و به حرمت ارادتی که به ایشان داریم و تو دانی:
الهی خَلِّصنا مِنَ النّار...
امامم! رضایم! راضی ام به رضای حق...
امامم! دستم بگیر و از این گذر گاه پر ترددِ عابرینِ زخم گستر، بگذاران،
و عبورم ده از این جادهء تاریک و سیاه زندگی...
الهی به رضا به رضا به رضا
خَلِّصنا مِنَ النّار، در این شب‌های دلِ پر باران...
به قلم:فروغ پیمانی.
چشم‏هایم که به اشک می‏نشینند، لبخندهایم را فرشته‏ها می‏نویسند. دعاهایم، پرنده‏هایی می‏شوند و تا آسمان هفتم پرواز می‏کنند.
دلم می‏لرزد؛ اما پاهایم را استوار بر پلکان توبه می‏گذارم و تا آستانه بخشش بی‏کران خداوند می‏آیم و از پله‏های لغزنده غرور و گناه رو می‏گردانم.
شب‏های قدر، تمام دنیایم را سراسر در آبشار‌های شفاعت می‏شویند تا لحظه‏های معصوم را بتوانم لمس کنم.
در این شب‏هاست که می‏توانم روشن‏تر از همه ماه‏های کامل، دست بر آستان الهی بسایم. اشک‏هایم را در این شب‏ها نخشکان، الهی!





خدا پیش رویم نشسته و بغض‏های یتیمم را به دامن گرفته است. آه، محبوبِ ازل تا ابدِ من! از تو جز خودت هیچ نمی‏خواهم. نزدیکِ من بمان؛ نگذار که در بیراهه‏ها، دست‏هایم از دستِ هدایت تو رها شود.
مثل همین امشبِ استجابت، مثل همین لیله ‏القدر وصال، همیشه دعاهایم را به آغوش قبول خویش بگیر و مرا پذیرا باش.
«وَافعَل بِی مَا أَنتَ أَهلُه وَ لا تَفعَل بِی ما أنا أهلُهُ»
محمدعلی کعبی
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا
تازه ها