این روزها همه جا صحبت از سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین است که با واکنش های متفاوتی در محافل مختلف و به ویژه میان عامه مردم مواجه شد. بعضی ها خیلی بدبینانه به آن نگریسته و از لفظ فروش کشور ممنوع، ترکمانچای ایران، نه به قرارداد ۲۵ ساله و ....استفاده می کنند. این برداشت به سرعت در فضای مجازی دست بدست می شود. بعضی دیگر به ویژه با دیدکارشناسی به آن می نگرند، و آنرا منافی منافع و استقلال ملی نمی دانند.
موج تبلیغات منفی علیه توافقنامه ایران و چین شدت گرفته است. از زمان اعلام توافق تا کنون، بعضی هنرپیشههای ایرانی مقیم خارج، رسانههای فارسیزبان و حتی برخی مقامات ارشد سابق - بعضاً بدون کوچکترین اطلاع از کلیات توافق - برای ایجاد بدبینی نسبت به آن به تکاپو افتادهاند.محور اصلی حملات هم «محرمانه» بودن توافق است.
توضیح سخنگوی دولت مبنی بر اینکه توافق به درخواست چین محرمانه مانده نیز بهانهای شده برای اینکه طرف چینی را طرف مسلط قرارداد جلوه دهند. برخی در فضای مجازی این نکته را مطرح میکنند که قرارداد چنان استعماری است و چین را بر ایران مسلط کرده که از هماکنون به ایران اجازه انتشار متن را هم نمیدهد.
در ادامه مرور چند یاداشت در زمینه بایدها و نبایدهای توافقات بین المللی از دیدگاه چند کارشناس سیاست خارجی و حقوق بین الملل میپردازیم .
رضا نصری کارشناس ارشد سیاست خارجی و امور بین الملل در یاداشتی عنوان کرد : اول اینکه در هر توافق بینالمللی اصل بر این است که هر اقدام در مورد توافق با رضایت طرفین اتخاذ شود. این یک عُرف و اصل مهم و جا افتاده است که در مورد توافقات دوجانبه (Bilateral agreement) موضوعیتی بیشتری دارد. علاوه بر این، رعایت این اصل آزمونی هم برای سنجش استحکام و پایداری رابطهٔ پدید آمده است. در واقع، اگر از همان ابتدای امر دو طرف نتوانند بر سر بدیهیترین و رایجترین مسائل شکلی (مانند انتشار یا عدم انتشار متن) با یکدیگر توافق و همکاری کنند، طبیعتاً بحث از همکاریهای بلندمدت راهبردی و محتوایی بحث عبث و بلاموضوعی خواهد بود! در مورد این توافق ۲۵ ساله نیز دولت چین - طبق الگوی قراردادهای مشابهی که با چندین کشور دیگر منعقد کرده - براساس دلایل محکم و قابل تأملی که مطرح نموده خواستار عدم انتشار متن شده و دولت ایران نیز درخواست چین را با ملاحظاتی پذیرفته است.
۲) دوم اینکه عدم انتشار متن توافقنامههای کلان و راهبردی دوجانبه - دستکم تا زمان به بار نشستن ثمرهٔ نقشه راه - یک رسم بسیار رایج درعرصهٔ بینالمللی است. برای راستیآزمایی این ادعا منتقدین میتوانند تلاش کنند متن قراردادهای همسطح مشابه میان چین و برخی دیگر از کشورها را جستجو کنند تا خود ببینند چند متن از این جنس کشف و استخراج خواهند کرد! حساسیت بر سر «محرمانه بودن متن تا حصول نتیجه» هم به هیچ عنوان منحصر به دولت چین نیست. مذاکرات «معاهده تجاری و سرمایهگذاری فرا آتلانیک» میان آمریکا و اتحادیه اروپا (TTIP) عملاً از دهه ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۸ در جریان بود بی آنکه حتی یک شهروند یا سیاستمدار آمریکایی یا اروپایی - خارج از دایرهٔ محرمان - از محتوای آن مطلع باشد. در این مورد خاص، نه تنها فقط «مذاکرهکنندگان برگزیده» کمیسیون اروپا (و نه حتی تمام اعضای کمیسیون) مجاز به کسب اطلاع از متن بودند، بلکه انتقال متن به صورت الکترونیکی یا حتی چاپ آن به روی کاغذ از سوی طرف آمریکایی منع شده بود و مذاکرهکنندگان صرفاً مجاز بودند در اتاقهای امن در برخی سفارتخانههای آمریکا در اروپا به محتوای متن مذاکرات دسترسی داشته باشند! حقیقت این است که برخی قراردادهای همکاری - چه میان دولتها، چه میان دولتها و سازمانهای بینالمللی، و چه میان بخش خصوصی و برخی دولتها - نه فقط در حین مذاکرات که حتی سالها بعد از انعقاد و اجرا محرمانه مانده است. پس استثنا جلوده دادن مورد چین و ایران - یا نسبت دادن محرمانگی قرارداد به شایعات عامیانه از قبیل «فروش ایران» و «فروش کیش» و «واگذاری نفت» و «استقرار نیروهای نظامی چین در ایران» - قطعاً اقدامی مغرضانه و خلاف منافع ملی است.
اما باز، با توجه به حساسیت افکار عمومی در ایران و با عنایت به التهابی که کارگزاران جنگ روانی همواره با تبلیغات منفی در اذهان مردم پدید میآورند، در مورد قرارداد ۲۵ ساله میان ایران و چین - با پافشاری و اصرار دکتر ظریف - فعلاً دولت چین با انتشار «فکت شیت» از جانب طرفین موافقت کرده و توافق بر سر انتشار جزئیات بیشتری از متن - تا آنجا که به مصلحت ملی باشد - نیز کماکان تابع مذاکره است.
بیشتر بخوانید :
واکنش بایدن به توافق ایران و چین
سند جامع همکاریهای ایران و چین امضا شد + فیلم
۳) سوم اینکه اصولاً انتشار متن کامل یک توافق راهبردی و کلان اینچنینی به نفع هیچیک از دو کشور نیست. اینکه رقبای ایران - به ویژه ایالات متحده آمریکا - در مورد عمق و گستردگی و دامنهٔ همکاریها میان ایران و چین در بُهت و ابهام بمانند، قطعاً نکته مثبتی است و دست ایران را در مذاکرات احتمالی آتی با آنها بازتر کرده و طرف مقابل را بیش از پیش مستعد امتیازدهی خواهد ساخت. در واقع، برای رفع همین ابهام و سردرگمی و به تبع برای تقویت موضع مذاکراتی خودشان است که دولتهای غربی رقیب - به کمک برخی اشخاص، برخی سلبریتیها و رسانههای فارسیزبان وابسته به خود - به این شدت تلاش دارند افکار عمومی ایران را نسبت به این توافق بدبین و دولت ایران را برای افشای متن آن تحت فشار قرار دهند.
متاسفانه، در هفت سال اخیر، رقبای دولت در داخل کشور و جریانهایی که از آیندهٔ سیاسی جواد ظریف هراس دارند نیز چنان عامدانه مردم را نسبت به سیاست خارجه و دستگاه دیپلماسی بدبین کردهاند که بهرهٔ ایران همواره از این «محرمانگی» یک بهرهٔ «حداقلی» است و دولت بعضاً ناچار است برای تسکین نگرانیها و آرام کردن اذهان عمومی یا مشتاش را نزد رقیبِ نامحرم باز کند یا برای فرونشاندن تئوریهای توطئه، در اظهارات خود از اهمیت قرارداد فرو بکاهد! هر چقدر هم بیشتر مقامات کشور ناگزیر شوند بر گزارههایی از قبیل اینکه «این قرارداد صرفاً یک نقشه راه است» یا «صرفاً با چین بر سر یک سری کلیات توافق کردهایم» تاکید کنند، کشور ایران از این محرمانگی بهرهٔ کمتری خواهد برد؛ چرا که دولتهای غربی در امتیازدهی به ایران ضرورت کمتری احساس خواهند کرد.
این در حالی است که دولت چین - که دیپلماتهای آن در کمال آسایش ایفای وظیفه میکنند و دولتش مانند ایران دغدغهٔ تسکین افکار عمومی خود را ندارد - میتواند از این قرارداد راهبردی بیشترین نفع را از آن خود سازد!
۴) چهارم اینکه تجربهٔ هر دو کشور ایران و چین در سالهای اخیر نشان داده هرچه جزئیات یک پروژه برای دولت آمریکا آشکارتر باشد، در کارشکنی و ممانعت از تحقق آن پروژه توفیق بیشتری خواهد داشت. فراموش نکردهایم که سالها پیش وقتی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) در روند بازرسیشان اسم برخی سازندگان رایانههای سازمان انرژی اتمی ایران را از روی دستگاهها خوانده بودند، آن شرکتها - علیرغم اینکه روابطشان با ایران حتی در چارچوب تحریمها هم غیرقانونی نبود - بلافاصله تحت فشار دولت آمریکا برای قطع همکاری با ایران قرار گرفتند! از آن پس، سازمان انرژی اتمی مجبور شد روی اسم سازندگان جدید برچسب بگذارد تا آنها را از گزند فشارهای رسمی و غیر رسمی وزارت دارایی آمریکا و گروههای فشار - مانند موسسه FDD و UANI - مصون بدارد! دولت چین نیز در مواجه با آمریکا تجربیات مشابهی دارد. در گیر و دار جنگ تجاری با آمریکا، مقامات چینی همچنان درگیر تلاش برای آزادی فرزند یکی از مدیران ارشد شرکت «هوآوی» هستند که سالها پیش طی سفری به کانادا به حکم دادگاهی در آمریکا بازداشت شد و همچنان منتظر استرداد مانده است. به بیان دیگر، حساسیت هر دو کشور بر سر محرمانه ماندن توافق - به ویژه چین که در کانون یک جنگ تجاری تمام عیار با آمریکا قرار گرفته - کاملاً قابل درک است.
دکتر شمس اردکانی به عنوان یکی دیگر از کارشناسان حقوق بین الملل در نوشته ای می گوید:
بدوا باید توجه داشت که برای تنظیم سندهای مهم و حساسی چون برنامه جامع حاضر، ده ها جلسه مذاکره با حضور کارشناسان امر بخصوص حقوقدانان صورت می گیرد و تک تک الفاظ بکار رفته با دقت انتخاب و بکار می روند چرا که در حقوق بین الملل هر کلمه و جمله ای دارای اثرات و تبعات حقوقی و فنی است که ایجاب می نماید، حساب شده بكار گرفته شوند:
۱. پیشنویس سند ۹ بند دارد، که دران هرگز از کلمه قرارداد و یا توافقنامه استفاده نشده است. الفاظ بکار رفته عبارتند از "تفاهم"، "برنامه" و مخصوصا "سند". این امر نشاندهنده این نکته ظریف و مهم است که هر دو طرف ایرانی و چینی می دانند که این یک قرارداد و توافقنامه در الفاظ معمول حقوق بین الملل نیست.
۲. این سند صرفا یک برنامه و چارچوب "Frame work" است. چیزی تقریبا شبیه سند وضعیت حقوقی دریای خزر که مرداد ماه سال ۱۳۹۷ میان روسای جمهور کشورهای حاشیه دریای خزر امضا شد. اجرا شدن این سند خود نیازمند انعقاد حدود ۲۰ توافقنامه دو یا چند جانبه می باشد. سند ایران و چین نیز همینطور است و بلکه کلی تر. بدین معنا که هر یک از بندهای آن و ضمایم بخودی خود قابلیت اجرایی ندارند و هر کدام نیازمند مذاکره و نیل به یک توافقنامه و قرارداد اعم از دولتی و خصوصی می باشد. البته ذکر این نکته ضروری است که در تنظیم این قراردادها و توافق نامه ها در آینده، حسب مورد طی تشریفات قانون اساسی از جمله تصویب مجلس شورای اسلامی ضروری خواهد بود. قطعا در آن زمان مجلس منافع ملی را در توافقات و قراردادها لحاظ خواهد کرد و شورای نگهبان نیز بر آن نظارت و تایید خواهد نمود.
۳. چنانچه به مفاد مقدمه و بندهای ۱ الی ۳ سند توجه شود، همه چیز بر اساس منافع مشترک و سیاست برد برد با رعایت اصل حاکمیت و استقلال دو کشور تنظیم شد. بر این اساس، هیچ نگرانی وجود ندارد. لازم است، این بندها که به دقت نگارش شدند و رد پای اصول حقوق بین الملل و منشور سازمانملل متحد در آن قابل ملاحظه است، دقیقا مطالعه شوند.
۴. یک بند بسیار مهم در این سند آورده شد که حکایت از هوشمندی طرفین به ویژه طرف ایرانی دارد و آن بند هشتم با عنوان "نفی فشارهای خارجی" می باشد. در این بند به منظور حمایت از اصل چندجانبه گرایی، طرفین در مقابل فشارهای غیر قانونی شخص ثالث از اجرای مفاد این سند حفاظتخواهند کرد. دقت شود که در اینجا از لفظ حمایت "support" استفاده نشد بلکه از کلمه حفاظت "Protection" استفاده گردید. حفاظت بار معنا و اثر حقوقی بالاتر و بیشتری نسبت به حمایت دارد. در حفاظت باید مکانیزم های اجرایی آن پیش بینی شود و این یک الزام است اما در حمایت شاید بشود و شاید هم نشود.
۵. می توانگفت بند هشتم سند برای دولت ایالات متحده امریکا کابوس است. برای امریکا همه بندهای این برنامه جامع یک طرف و این بند یک طرف دارای اهمیت است، چه اینکه محاسبات دولت امریکا در اعمال سیاست فشار حداکثری علیه ایران را بهم خواهد ریخت. توجه داشته باشیم که این چین است و نه ونزوئلا.
۶. در هیچ کجای این سند واگذاری مالکیت زمینی و یا جزیره ای نیامده یا قراری برای آنگذاشته نشده است . بله ممکن است که دولت کشوری زمینی را به موجب قراردادی برای سرمایه گذاری بلند مدت اما مدت دار به دولت یا بخش خصوصی کشور دیگر واگذار کند که این در دنیا بسیار عادی و مرسوم است.
اتفاقا کشورهایی که دنبال توسعه هستند، باید قوانین جذب سرمایه گذاری شفاف و آسانی را تصویب و اجرا کنند. چیزی که متاسفانه در ایران با بوروکراسی شدید مواجه است.
فلسفه ایجاد مناطق آزاد تجاری هم جذب سرمایه گذاران خارجی و تسهیل تجارت خارجی است و قطعا سرمایه گذاری که می خواهد میلیون ها و بلکه میلیاردها دلار هزینه کند، دغدغه تامین و تضمین منافع و سرمایه خود را دارد. دولت میزبان هم منافع خود را خواهد داشت و دنبال تامین آن خواهد بود. به همین خاطر است که باید از سیاست برد برد صحبت کرد که در بند ۱ این سند هم به آن تصریحگردید.
نتیجه اینکه ، چنانچه همه بندها و ضمایم این سند بر اساس همان اصول آمده در مقدمه و بندهای اول تا سوم آن و اصل تشریک منافع و احترام به تمامیت ارضی و استقلال کشور اجرایی شود، می توان انتظار یک تحول بزرگ اقتصادی و توسعه کشور را داشت. در این صورت تحریم های یکجانبه امریکا ولو اینکه با اتحادیه اروپا همراه شود، راه بجایی نخواهد برد.
۷. فراموش نکنیم که ما راجع به برنامه جامع با کشوری صحبت می کنیم که نزدیک به یک و نیم میلیارد نفر جمعیت دارد. چین تبدیل به یک ابرقدرت اقتصادی و بازیگر اصلی در دنیا شد و با سرعت در حال جلو زدن امریکاست، با این تفاوت که هم وسعت و هم جمعیت آن به مراتب بیشتر از امریکاست.
۸. در دنیای امروزی کشورهایی موفق خواهند بود که منافع راهبردی خود را از جنبه های مختلف با کشورهای بزرگ و پیشرفته و صاحب نفوذ و البته محترم و نافی سلطه گری گره بزنند و از طرف دیگر با اتکای به اعتماد به نفس و عرق ملی به جلو حرکت کنند و این دو یعنی تعامل راهبردی با یک دولت مقتدر و بازیگر اصلی در روابط بین الملل و دیگری تکیه بر ظرفیت های درون کشوری هرگز در تضاد هم نیستند بلکه مکمل خواهند بود.
۹. راجع به توسعه یافتگی مناطق آزاد تجاری ، سوالی که همه ما را بفکر فرو خواهد برد این است که چرا علی رغم گذشت بیش از ۱۵ سال از تاسیس منطقه آزاد اروند شاهد پیشرفت و توسعه قابل توجه و ارزشمندی دراین منطقه نبودیم و چرا مناطق آزاد چابهار و قشم و حتی کیش از چندتا مغازه و ساختمان شیک و جاذبه گردشگری محدود فراتر نرفته و به قطب های تجاری منطقه خلیج فارس تبدیل نشدند؟ چونکه در جذب سرمایه گذاران خارجی موفق نبودیم و شاید اراده و به دنبال آن پشتکار قوی وجود نداشت. برنامه جامع همکاری ایران و چین را از اینمنظر باید یک فرصت طلایی بدانیم. آن طرفش چین است با قدرت سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی بزرگ در جهان و این طرفش ایرانی است مقتدر، با ثبات در منطقه و بازیگر اصلی در معادلات منطقه ای و البته دارنده منابع نفتی و غیر نفتی سرشار. ما هرگز قابل قیاس با کشورهای کوچکی چون قطر، بحرین و امارات نیستیم که در تامین امنیت خود چاره ای جز پذیرش سلطه خارجی ندارند. ما ایران هستیم با همه ویژگی های منحصر بفردش.
عبدالرحیم انصاری در یاداشتی اذعان دارد: وافق راهبردی ۲۵ ساله ی جمهوری اسلامی ایران با جمهوری چین که در واقع یک نقشه راه بلند مدت به حساب می آید، زمینه دوستی و همکاری کشورمان با دومین اقتصاد بزرگ دنیا را فراهم میکند. آنچه دیروز توسط وزرای خارجه ایران و چین امضا شد موافقت بر سر کلیاتی است که قرار است در طول ۲۵ سال ارتقاء مناسبات سیاسی و اقتصادی دو کشور، و افزایش استقلال مالی، کاستن از فشار تحریمها و از بین بردن آقایی دلار در اقتصاد دو کشور را در پی داشته باشد. بر خلاف آنچه معاندین و آمریکا پرستان میگویند در این توافق هیچ قراردادی به امضا نرسیده و حتی یک وجب از خاک ایران در اختیار چین قرار داده نشده است. ایران به شدت کشوری مستعد برای سرمایه گذاری اقتصادهای بزرگ دنیاست که تا امروز با کارشکنی آمریکا این ظرفیت مهم مغفول مانده بود. از این ظرفیتها در خاور میانه فراوانند، و برای مثال عراق تشنه چنین توافقاتی است، اما چرا هیچ اقتصاد بزرگی آنجا را انتخاب نمیکند؟ زیرا فقدان امنیت سرمایه ها را به آتش میکشد و آمریکا عامدانه چنین محیط هایی را برای سرمایه گذاری دیگران نا امن میسازد تا خودش بتواند چپاول کند. آنچه چین را برای سرمایه گذاری در ایران متقاعد کرد بیش از ظرفیتها و جذابیت های اقتصادی؛ ثبات، امنیت، قدرت سازی و توان بازدارندگی جمهوری اسلامی است. چین امروز به این نتیجه رسیده است که ایران یک وزنه قابل اتکا در منطقه به حساب می آید واگر سرمایه هایش را به ایران سرازیر کندهیچ کشور ثالثی[ازجمله آمریکا] قادر نیست امنیت سرمایه گذاری اش را به هم بریزد!
همکاری استراتژیک بین چین و ایران، شاهدی بر شکست رویکرد سیاست خارجی آمریکا و اسرائیل
روزنامه «هاآرتص» شامگاه سهشنبه در یادداشتی به قلم «آلون پینکاس» به بررسی امضای سند راهبردی بین ایران و چین پرداخته و نوشت این توافق نشانه دیگری از «شکست ملالانگیز» استراتژی «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا و «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی علیه تهران بود.
در ابتدای این یادداشت ضمن اشاره به اهمیت و پتانسیل ژئوپلتیکی که سند راهبری ایران و چین دارد، آمده است: «همکاری استراتژیک جامع بین چین و ایران، شاهدی بر شکست رویکرد سیاست خارجی آمریکا و اسرائیل است».
هاآرتص با بیان اینکه نتانیاهو یکی از کسانی بود که قویاََ از سیاست فشار حداکثری ترامپ بر ایران استقبال و حمایت کرد، نوشت: «اما ایران اکنون ۱۲ برابر از چیزی که در توافق هستهای بود، اورانیوم غنیشده ذخیره کرده است. توافق راهبری جامعی با چین امضا کرده است. حضور نظامی نیابتی در جنوب بلندیهای جولان و نزدیک مرز اسرائیل دارد».
نویسنده این یادداشت، نتایج سیاست فشار حداکثری ترامپ و نتانیاهو را به طرز «خجالتآوری حداقلی» توصیف کرده و افزود: «بعلاوه، ایالات متحده اکنون در حال پایهگذاری اصول و فرمولی برای بازگشت به توافق هستهای است».
این روزنامه صهیونیستی با ابراز نگرانی سند راهبردی تهران و پکن، تحلیل کرد: «از یک دیدگاه، توافق ۲۵ سالهی ۴۰۰ میلیارد دلاری بین چین و ایران که شامل بندهای مربوط به حوزههای انرژی و نظامی نیز هست، نباید هرگز از سوی آمریکا و اسرائیل ساده انگاشته شده یا نادیده گرفته شود؛ حتی اگر تا دو سال دیگر هم اجرایی نشود. این توافق نشان داد که ایران از فروپاشی بر اثر تحریمهای سخت اعمال شده توسط آمریکا بعد از خروج یکجانبه ترامپ از توافق هستهای، بسیار فاصله دارد».
در این یادداشت آمده است: «این [توافق] همچنین پیامی به آمریکا، اروپا و اسرائیل بود که ایران متحدی قدرتمند دارد که هر نقشهای که نتانیاهو و ترامپ برای منزوی کردن ایران داشتند را نقش بر آب میکند. چین و ایران هر دو منفعت شخصی برای تضعیف ایالات متحده دارند... ایران یکی از ۱۴۰ کشوری است که تفاهمنامه دوجانبه طرح یک کمربند و جاده چین را امضا کرده است».
پیش از بلومبرگ، نشریه «والاستریت ژورنال» نیز با بیان اینکه امضای سند راهبردی بین ایران و چین باعث نقش بر آب شدن نقشههای آمریکا برای منزوی کردن تهران شد، نوشت پکن در سالهای اخیر یک شریک تجاری مهم برای ایران بوده است.
اگر این توافق با آمریکا بود نیز اینگونه فریاد وا ایرانا سرمیدادند؟
داود گودرزی، دبیر قرارگاه ملی مبارزه با مفاسد اقتصادی در یادداشتی نوشت: پیرامون توافق منعقد شده میان ایران و چین و حواشی آن در شبکههای اجتماعی چند نکته ذیل لازم به ذکر مینماید:
۱. متنی که به امضای وزاری خارجه طرفین رسیده، اصول و نقشه راه کلی همکاریهای طرفین است و آنطور که برخی سیاستبازان فرصتطلب مدعی هستند هیچ توافق موردی یا واگذاری خاک و امتیازی ویژه در آن نیست. لذا کسانی که دم از ترکمنچای و واگذاری کیش و امثالهم میزنند، به جای هیاهو آدرس دقیق و اسناد خود را منتشر کنند.
۲. امام خمینی(ره) جهت تشخیص حق از باطل و سره از ناسره شاخصی کاربردی به ما دادهاند. از ایشان آموختهایم هر زمان دشمن و عوامل او از اقدامی عصبی شدند و توان خود را برای بدگویی از آن بسیج نمودند، بدانیم که از قضا حق و پیروزی آنجاست و بلعکس. با این شاخص اگر نگاهی به موافقان و مخالفان توافق بیندازیم در پس غبارپراکنیهای رسانهای حقیقت را درمییابیم. البته اگر در دشمنی رسانههای مقیم آلبانی و وابستههای آمریکا، انگلیس، رژیم صهیونسیتی و آلسعود تردید ندارید!
۳. مدعیان وطن پرستی و مخالفان این توافق در شبکههای اجتماعی به این سوال جواب دهند که اگر این توافق با آمریکا بود نیز اینگونه فریاد وا ایرانا سرمیدادند؟ در قبال برجام و امتیازات یکطرفهای که داده شد چه عکسالعملی نشان دادید؟
۴. علت اصلی هجمه سنگین رسانهای در خصوص این توافق، زمینهسازی آن برای شکست فشار حداکثری آمریکا و بیاثر کردن تحریمهاست که به اعتراف بسیاری از کارشناسان غربی آغازی برای دوران پساآمریکاست. این نکته آنقدر مهم و راهبردی است که اگر دشمن تا ده برابر این نیز آتش عملیات رسانهای را برای فریب افکار عمومی افزایش دهد، جای تعجب نیست.
۵. همه آنچه که بیان شد منافاتی با دقت و نقادی دلسوزان و کار کارشناسی قوای سهگانه در جزئیات قراردادهای مرتبط با این توافق و تضمین منفعت حداکثری ملت ایران ندارد. ظرفیتها و توانمندیهای بالقوه اقتصادی و فرهنگی ایران و ظرفیتها و نیازهای اقتصاد بزرگ چین، بستری بینظیر و گسترده برای قراردادهای برد برد فی مابین است به شرطی که دقتهای لازم صورت گیرد
در سال ١٣٩۴ جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین بیانیه مشترک جامع راهبردی دو کشور را صادر کرده و دو طرف برای انعقاد یک برنامه همکاری جامع توافق کردند. بعد از رایزنیها و مذاکرات روز ٧ فروردین ١۴٠٠ محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و وانگ یی، عضو شورای دولتی و وزیر امور خارجه جمهوری خلق چین «برنامه همکاری جامع فیمابین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین» را در تهران امضا کرد.
در حقیقت، هر چند حساسیت افکار عمومی نسبت به منافع ملی حساسیتی مقدس و قابل تقدیر است، اما لازم است مردم ما نسبت به جوسازیها و تلاشهای مغرضانه برای بی اعتبارسازی دستگاه دیپلماسی کشور نیز مطلع و هشیار باشند. در واقع، اینکه با ارج نهادن به تبلیغات مغرضانهٔ جریانهای متخاصم و گوش فرادادن به تحلیلهای جهتدار - آن هم از جانب افراد غیرمتخصص یا وابسته - مدام دستگاه دیپلماسی کشور را مجبور کنیم میان مصلحت کشور و آبروی خود یکی را انتخاب کند، بزرگترین لطمه را به منافع ملی زدهایم.
بی اعتمادی عمومی مزمن نسبت به تصمیمات و برخی اقدامات دولتها از چهل سال پیش تا کنون دلایل متعددی دارد و بازسازی این اعتماد یک ضرورت ملی و امنیتی است. اما لازم است بدانیم جو منفی کنونی علیه قرارداد با چین با استناد به «عدم شفافیت و فقدان اطلاعرسانی» در مورد جزئیات آن از جانب دولت فعلی توجیهپذیر نیست. همانطور که ذکر شد، دولت در اطلاعرسانی در مورد توافق - علیرغم تمام هزینهها - مطابق اصول توافقات دوجانبه، عُرف محرمانگی، استراتژی مذاکراتی و مصالح امنیتی عمل کرده است. حتی تا آنجا که به مصلحت کشور بوده، وزارت امور خارجه تلاش کرده با انتشار «فکت شیت» نگرانیها و دغدغهٔ افراد دلسوز و خیرخواه را تسکین بخشد. ولی این را هم به یاد داریم که سال گذشته بند بند «کنوانسیون خزر» با تمام جزئیات منتشر شد اما باز رسانههای مغرض کموبیش موفق شدند بخشی از جامعه را متقاعد کنند دولت ایران «دریای خزر را فروخته» و «ایران دیگر در دریا سهمی ندارد»! پس در کنار این بی اعتمادی مزمن، بدبینی مفرط بخشی از جامعه نسبت به اقدامات دولت در حوزه سیاست خارجه علل دیگری هم دارد. باید مردم بدانند یکی از علل اصلی منفینگریها، جاری بودن یک «جنگ روانی» تمام عیار علیه ایران از خارج از کشور و یک رقابت جناحی غیرمسئولانه در داخل کشور است؛ و جا دارد افکار عمومی نسبت به این عوامل نیز بیش از این حساس و آگاه باشد(رضا نصری،کارشناس سیاست خارجی و امور بین الملل)
منبع تابناک جوان