بیتوجهی به ممنوعیت مراسم سیزده بدر در بسیاری از تفریحگاهها و پارکها و جنگلها نشان داد که ممنوعیت سفر در ایام نوروز۱۴۰۰ اصلا عملی نبوده (که بخواهد اعمال و اجرا شود) و خیز چهارم و پنجم کرونا و گردش کرونای انگلیسی برای جامعهای که مرگ با کرونا را پذیرفته، عامل بازدارندهای برای خطر کردن نیست.
در کشورهای اروپایی و آمریکا نیز ظاهرا درگیریهای گاه خشونت آمیز پلیس و سایرین دربرابر مخالفین قرنطینه راه به جایی نبرده و حالا که علیرغم برخی موفقیتها در ۱۰ کشوری که ۷۰ درصد واکسن کرونا را مصرف کردهاند، به دلایل مختلف هیچ چشمانداز روشنی برای مهار کرونای در حال جهش (حتی بعضا در کشورهایی مانند ترکیه که وضع واکسیناسیون آنها خوب بود، اما به تازگی تماما قرمز شده و به دلیل راهاندازی مجدد گردشگری دستاوردهایش را بر باد داد.) وجود ندارد و حالا کرونا در حال ورود به شاکلههای اجتماعات و ارتباطات و حقوق و... است.
هنوز برای ارزیابی کرونا خیلی زود است، اما به نظر میرسد، بیتوجهی به ماهیت انسان در فاصله گذاری و تبدیل فاصله گذاری فیزیکی به فاصله گذاری اجتماعی علاوه بر آثار اقتصادی ویرانگر عمومی، در حال نابودی درونی جامعه انسانی و تمام چارجوبهایی است که برای سلامت در این شرایط اندیشیده شده بود و البته بیاعتبار کردن همهی قوانین.
پوچگرایی عمومی که در سراسر جهان و حالا در ایران، نه مانند گذشته به بهانه معیشت و ارتزاق یعنی دوگانه نان و جان، بلکه اینک برای بهانههای سطحی مانند خوشگذرانی و عروسی و ... جامعه را راضی به بازی گرفتن جان خود و عزیزترین عزیزانش قرار داده است.
قیامت توریست در اماکن گردشگری جهان نشان میدهد ظاهرا به غیر از ناچاران فقیر، متمولان طبقات بالا که عمدتا تحصیلات و اطلاعات دیگری هم دارند، نیز عصیان کردند
تفاوت سیزده به در امسال و پارسال، علاوه بر نشانهی خستگی، نشانههای فروپاشی روحی جامعهای که دهها هزار کشته در یکسال داده حاضر است برای مسائل غیرحیاتی، احمقانه ریسک کند.
یکی از مهمترین دلایل شکلگیری چنین جامعهی خطرناکی البته، آن است که در سیاستهای مبارزه با کرونا، روح و روان انسانها به اندازه صنف محترم قهوهخانه و زورخانهها مورد دفاع قرار نگرفت و تنظیماتی برای این مبارزه قرار داده شد که در آن هیچ برآورد و تدبیری برای روان در زنجیر جداسازی شده صورت نگرفته بود.
عصیان دیوانه وار در مقابل سلامتی که دیگر برای چیزهای غیر حیاتی از هر جریمه و منعی عبور میکند ناشی از بیتوجهی حکمرانیها از نظریهپردازی انسانشناسان و روانشناسان اجتماعی درباره انسان در پساکرونا است.
تاب آوری انسان اولین و مهمترین چیزی بود که باید به عنوان شاخص مبارزه با کرونا اندازه گیری و برآورد و مورد تجویز قرار میگرفت، اما مع الاسف انسان مکانیکی و فقیر هیچگاه مخاطب سیاستگذاری عمومی در این زمینه نبود و حالا در حال نافرمانی حتی در امور کم اهمیت با هزینههای بسیار بالاست.