۰۴ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۶:۰۵

چگونه در «عید دیدنی» خوش بگذرانیم؟

چگونه در «عید دیدنی» خوش بگذرانیم؟
نوروز دیگری از راه رسیده و قرار است با تغییر در طبیعت، حال دلمان نیز تغییر کرده و به سان رویش گیاهان، بذر امید و مهربانی افزونتر و پربارتر در نهادمان رشد کند. استاد روانشناسی سلامت مهمترین روش‌های تجدید آرامش در نوروز را بیان می کند.
کد خبر: ۳۶۵۸۷
نوروز دیگری از راه رسیده و قرار است با تغییر فصل و بروز دگرگونی در طبیعت و رویش مجدد گیاهان، حال دلمان نیز تغییر کرده و به سان رویش گیاهان، بذر امید و مهربانی افزونتر و پربارتر در نهادمان رشد کند. البته اینکه تصمیم گیریم در سال جدید حال خوشتری برای خود و اطرافیانمان رقم بزنیم و با همه مشکلات و فشار‌ها روز شب‌مان را با امید و توکل بیشتر به خالق مهربان سپری کنیم موضوع بسیار مهمی است.
برای آشنایی با نکات کاربردی کسب آرامش به ویژه در دید و بازدید و دورهمی‌های خانوادگی نوروزی، پای صحبت دکترحمید پور شریفی، دانشیار روانشناسی سلامت و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی نشستیم.

* آقای دکتر! با توجه به فرارسیدن نوروز و تعطیلات طولانی مدت وفرصت فراغت بیشتر؛ درباره اینکه در طول یکسال گذشته از نظر رفتاری ممکن است بین افراد مختلف کدورت‌هایی ایجاد شده و انگاره‌های ذهنی منفی باشد و بعضا کینه ورزی شکل گرفته باشد؛ برای زدون افکار و انگاره‌های منفی چه راهکاری ارائه می‌کنید؟

اینکه افراد یکسری موارد را تجربه کردند؛ یعنی هیجانات منفی داشتند و فراموش نکردن آنها، چیز عجیبی نیست. چون وقتی ما با هیجان منفی مواجه هستیم، این هیجانات منفی به این زودی‌ها از بین نمی‌رود؛ اما ادامه این هیجانات منفی در عین حال آسیب‌هایی به خود فرد و روابط با دیگران وارد می‌کند.
ما دنبال فرصت و زمان‌های خاصی هستیم که یک تاملی درباره این مسائل و روابط بین فردی داشته باشیم و به یک جمع بندی‌های جدیدی برسیم. اکنون در عید اگر ما از یک خانه تکانی صحبت می‌کنیم، به لحاظ روانشناختی هم زمان آن هست تا ما برگردیم و خاطرات منفی قبلی را یک بار مرور کنیم.
این خاطرات منفی مانند یک ذغال نیم گداخته است که هر از چند گاهی با یک یادآوری، شعله ور و داغ می‌شوند و به فرد و دیگران آسیب می‌زنند؛ به همین خاطر به جای اینکه به ایستیم و آن‌ها هر موقع دلشان خواست فعال شوند و به ما و دیگران آسیب بزنند، بهترین کار این است که عید را فرصتی در نظر بگیریم و برگدیم و آن‌ها را روی میز گذاریم و تکلیف خودمان را با آن‌ها روشن کنیم؛ به عبارتی فایل‌های ناتمام خودمان را ببندیم.

*با توجه به شیوع کرونا و یکسال و اندی که مردم با آن درگیر بوده‌اند، محدودیت‌های ارتباطی وجود داشته و یک نوع سبک زندگی جدید را پیش گرفته‌ایم؛ در نتیجه این تغییرات استرس‌های زیادی وارد می‌شود؛ اینکه نگران بیماری باشیم و یا نگران این موضوع که در دید و بازدید فردی از اقوام درگیر شود و در نهایت محدودیت‌های ارتباطی زیاد‌تر شده است؛ چه راهکاری برای مدیریت این شرایط و وضعیت دارید؟

بحث کرونا موارد زیادی را مطرح کرده است؛ یک هیجان‌های منفی مانند اضطراب و نگرانی را در ما ایجاد کرده و این اضطراب و نگرانی وقتی از سوی دیگران دیده نمی‌شود، تک تک این هیجانات منفی آسیب‌هایی را وارد می‌کند.
در نتیجه تنها ابزاری که در این ایام ما می‌توانیم داشته باشیم و اولین و مهمترین ابزار همدلی است؛ خود همدلی یک تمرین می‌خواهد؛ یعنی اینکه بتوانم از زاویه فرد مقابل موضوع را ببینیم.
اینکه بنده جهان را از زاویه فرد مقابل دریابم و بتوانم دریابم که آن نیز اکنون چه هیجانی دارد و چه چیزی باعث هیجان شده و بدون قضاوت به مسائل آن فرد رجوع کنم. اگر اکنون یک رفتار فردی مانند همسرم، همکارم، فرزندم یا یک عضوی از خانواده‌ام من را ناراحت می‌کند، هیجان منفی و خشم را تجربه می‌کنم و واکنش فوری نشان می‌دهم؛ این واکنش فوری، مانند میخی که مدت‌ها کوبیده می‌شود و حتی وقتی آن را درمی‌آوریم جای آن می‌ماند، آثار منفی آن ماندگار است.

به همین خاطر همدلی یک روشی است که هر لحظه دریابیم که دیگران چه هیجانی را دارند و از چه جهتی به مسئله نگاه می‌کنند. جدا از همدلی بحث خود آگاهی خیلی کمک کننده است؛ اینکه این روز‌ها بر خودمان تسلط بیشتری داشته باشیم و ببینیم چه چیز‌هایی من را بهم می‌ریزد و آنچه باعث این بهم ریختگیم می‌شود، آیا قبلا هم این طور بهم می‌ریخت؛ چه چیز‌هایی باعث شده این روز‌ها بیشتر بهم بریزم؟

پل ارتباطی یعنی من در تعامل با دیگران به نیاز‌های آن‌ها توجه کنم و موانع ارتباطی نیز یعنی از هرگونه قضاوت، توهین، تحقیر و زیر سئوال بردن رفتار دیگران خودداری کنم
اگر سئوالاتی این چنینی داشته باشم؛ خود آگاهی به ویژه خود آگاهی هیجانی به من کمک خواهد کرد تا بر رفتار‌ها، نگرانی و احساس خودم وقوف بیشتری داشته باشم.
البته این روز‌ها بیشتر بحث توجه به پل‌های ارتباطی و دوری گزینی از موانع ارتباطی بسیار مهم است. پل ارتباطی یعنی من در تعامل با دیگران به نیاز‌های آن‌ها توجه کنم و موانع ارتباطی نیز یعنی از هرگونه قضاوت، توهین، تحقیر و زیر سئوال بردن رفتار دیگران خودداری کنم.
به عبارتی همیشه مهارت‌های زندگی برای‌مان مهم است؛ اینکه همواره روی هیجانات خود کنترل داشته باشیم و روابط خوبی ایجاد کنیم، همدلی داشته و برخودمان کنترل داشته باشیم. البته باید این روز‌ها مهارت زندگی را به صورت جدی بکار گیریم و در غیر این صورت هم لحظات تلخی را برای خودمان و اطرافیان مان ایجاد خواهیم کرد.

*درباره تاکید شما بر کسب دانش مهارت‌های زندگی، به صورت مصداقی توضیح دهید که این مهارت‌های کاربردی شامل چیست؟ با توجه به اینکه اکنون به واسطه سال نو و تعطیلات نوروز ارتباطات بیشتر می‌شود.

مهارت‌های زندگی بحث وسیعی است. مثلا خود آگاهی؛ بخشی از آن، خود آگاهی هیجانی است؛ یعنی بنده برای اینکه جلوی هیجان منفی و ناراحت کننده خود را بگیریم ابتدا باید بدانم که چه کسانی «ماشه چکان» بنده هستند.
به عبارت ساده باید بگویم همه افراد مانند یک زمین مین هستند که در حالت عادی با یکدیگر ارتباط خوبی داریم و همدیگر را می‌پذیریم، اما اگر بخش‌هایی از ما را تحت فشار قرار دهند؛ به عبارتی به یک حساسیت ما بی توجهی کنند، ممکن است همچو یک بمب عمل کنیم و بهم بریزیم.
خودآگاهی هیجانی یعنی بنده مین‌های خودم را بشناسم و بدانم چه چیز‌هایی بنده را بهم می‌ریزد؛ وقتی یک عضو فامیلی نزدم می‌آید و من بهم می‌ریزم، چه کسی هست و کدام جمله باعث بهم ریختگی‌ام می‌شود یا بنده در چه شرایط جسمی و روان شناختی بیشتر بهم می‌ریزم.
در نتیجه شناسایی مین‌های خودم و نیز همدلی یعنی شناسایی مین‌های رفتاری فرد مقابل بسیار مهم است؛ یعنی برای مثال بنده دریابم کدام جمله، حرف و تکه کلام و اشاره کردن باعث می‌شود که یکدفعه همسرم که در آرامش کنارم نشسته بود بهم بریزد و به همین سادگی حالش خوب نباشد؛ این‌ها به عنوان بخش‌هایی از مهارت‌های زندگی است که باید یاد گیریم.

*با توجه به تغییر سبک زندگی و زیاد‌تر شدن بحث چشم و همچشمی در خانواده‌ها و اینکه در همه اقوام سطح زندگی مساوی نیست؛ این اختلاف سطح زندگی باعث قطع روابط فردی و اجتماعی زیادی شده و در کل باعث ایجاد فاصله زیاد بین افراد می‌شود؛ به بیان واضح‌تر آیا باید هرکسی که شرایط زندگیش با دیگری همسانی ندارد، کلا قطع رابطه کند؟

اینکه ما تفاوت‌هایی از لحاظ اجتماعی و اقتصادی با یکدیگر داشته باشیم چیز عجیبی نیست؛ به عبارت بهتر آنچه حال ما را بد می‌کند تفاوت‌ها نیست بلکه نوع برداشت‌های ما نسبت به این تفاوتهاست؛ یعنی ممکن است دو خانواده با هم متفاوت باشند و قرار نیست همه در یک سطح باشند.
مثلا در بین اقوام و فامیلی یکی سطح بالاتری داشته باشد، اما آنچه حال را بد می‌کند این است که افراد موقعی که می‌خواهند به منزل و دیدار دیگری بروند؛ مثلا بنده نوعی که از جایگاه اقتصادی پایینی هستم، با این فکر که من باید این طور عمل کنم و باید این طور باشم درگیر افکار می‌شوم؛ در نتیجه آنچه حالم را بد می‌کند نه تنها بحت تفاوت‌هاست بلکه نوع نگاه و انتظاراتم از خودم است که در این رابطه دارم؛ باید‌هایی که برای خودم بکار می‌برم اینهاست که اوضاع را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
(می‌گویند پذیرش برادر بزرگ تغییر است) یعنی ما بپذیریم که انسان‌ها با هم تفاوت‌هایی دارند؛ ممکن است فردی به لحاظ اقتصادی وضعیت متفاوتی داشته باشد یا از نظر فرهنگی یا دانشی تفاوت داشته باشند؛ اما اگر من تفاوت را تهدید ارزیابی نکنم و همه حواسم به این نباشد که آن چی دارد و من ندارم باشد این مهم است؛ چراکه یکی از مواردی که در موانع ارتباطی درباره اش صحبت کردم بحث مقایسه کردن‌هاست؛ اینکه من هر لحظه خودم و فرد مقابل را از بابت‌های مختلف مقایسه کنم.
اصلی‌ترین چیزی که به ما کمک خواهد کرد این است که خودمان را به شکلی که هستیم بپذیریم و دیگران را نیز بپذیریم؛ قرار است در کنار هم لحظاتی را خوش بگذرانیم؛ بدون اینکه مثل هم باشیم.

* آقای دکتر! در دوران گذشته افراد شرایط ارتباطی صمیمی‌تر و بدون غل و غشی داشتند، حالا بگویید چکار کنیم حال و هوای قبل باشد؛ به خصوص نسل جدید با آن صداقت و بی آلایشی آشنا شوند و آنقدر دچار رفتار‌های سوری و تصنعی نشویم؟

البته واقعیت امر این است که ما از اصل پذیرش صحبت کردیم؛ در نتیجه باید بپذیریم مثل قبل نخواهیم شد و این خود، پذیرش است؛ یعنی هر چند دوست داریم آن احساسات بیاید، اما به دلائل زیادی آن اتفاق نخواهد افتاد، اما اگر بخواهیم یک درجه‌ای به گذشته برگردیم باید فکر کنیم که اصلی‌ترین کار می‌تواند الگو بودن باشد؛ چراکه بیشتر یادگیری افراد، یادگیری مشاهده‌ای است.
مسئله اینجاست که نسل جوان نگاه می‌کند که من چطور عمل کرده و نگاه می‌کنم؛ در مهمانی راجع به چی صحبت می‌کنم. مسئله اینجاست که خود ما‌ها گاهی بر اثر اتفاقاتی که افتاده و آموزش‌هایی که بعدا دیده‌ایم، ممکن است در برخی مهمانی‌ها مقایسه‌هایی داشته باشیم و در مواردی تاکید کنیم که درست، برعکس پذیرش عمل می‌کند.
ساده‌ترین راه این است که افراد پیشکسوت‌تر در رفتارها، تاکید‌ها و حرف‌هایشان خود آگاهی بیشتری داشته باشند و به سهم خودشان در یادگیری مشاهده‌ای نسل جوان واقف باشند؛ این چیزی است که می‌تواند اتفاق بیفتد.

*آقای دکتر! اکنون توصیه و تاکید برصله ارحام و به دیدار بزرگتر‌ها رفتن است؛ اما موضوعی که در بسیاری خانواده‌ها مطرح است این است که می‌گویند حتما باید ابتدا طرف مقابل به دیدن ما بیاید و بعد ما برویم؛ در این باره توضیح دهید.

درباره این مطلب که عنوان می‌شود اول چه کسی باید به دیدار طرف مقابل برود، این انتظارات همان افکار ماست؛ یعنی بایدها. آنچه حال ما را می‌گیرد بایدهاست. ممکن است در زندگی فردی بگوییم باید بهترین باشیم و در روابط نیز تاکید کنیم و بگوییم باید بدون عیب و نقص باشم، دیگران من را قبول کنند و یا باید از آن‌ها بالاتر باشم یا احترامم حفظ شود.
همان قدر می‌توانم بگویم آنچه سم بوده و آسیب زننده است بایدهاست؛ البته به این معنی نیست که ما بی خیال شده و احترام‌ها را رعایت نکنیم یا انتظاراتی نداشته باشیم، اما این «بایدهاست» که اوضاع را خراب می‌کند.

*درباره مصداق این باید‌ها بیشتر توضیح دهید.

مثلا بنده می‌گویم باید اول کوچکتر‌ها به دیدنم بیایند، این باید است، اما اگر این را تبدیل کنم به اینکه «بهتر است چنین باشد» مطلوب‌تر است. یک فرد پخته و با سلامت روان فردی است که از انعطاف پذیری بالایی برخوردار است و دوست داشتن‌ها را دارد، اما گاهی انعطاف دارد.
در نتیجه زمانی این حالم را بد می‌کند که من می‌گویم باید اول کوچکتر بیاید؛ اما اگر بگویم بهتر است اول کوچکتر به دیدنم بیاید و برخی اوقات نیز انعطاف داشته باشم، بهتر است؛ البته این انعطاف‌ها نیز حدی دارد و طبیعتا نباید حدش در حدی باشد و ملاک حد هم احترام به خود و احترام به دیگران هست. تحت هیچ عنوان نباید نه احترام به خودمان را زیر سئوال ببریم و نه احترام به دیگران.

*آقای دکتر! موضوع مهمی که در دید و بازدید‌ها به ویژه در نوروز وجود دارد و در برخی موارد هم مشکل ساز می‌شود، بحث ورود به مسائل و حریم خصوصی زندگی افراد است؛ توضیح دهید چقدر افراد حق ورود به حریم شخصی دیگران را دارند و این حد و مرز باید چگونه باشد؟

این موضوع یکی از بحث‌های بسیار بسیار مهمی است که در فرهنگ ما نیاز به کار جدی دارد. ما گویا یاد گرفته‌ایم که به راحتی درباره مسائل دیگران و مسائل خصوصی آنها؛ مثلا اینکه از دواج کردی، قصد از دواج نداری، بالاخره کی می‌خواهی بچه دار شوی یا نه و... اظهار نظر کنیم.
در حالی که شاید فرد به هر دلیلی نمی‌خواهد بچه دار شود. ورود ما به حریم فردی افراد آسیب زاست. البته شاید وقتی افراد دور هم هستند نمی‌دانند از کجا شروع کنند و در نتیجه به دنبال موارد آسیب زا می‌روند.
در حالی که معمولا ساده‌ترین شروع‌ها در ارتباطات می‌تواند مربوط به مسائل عمومی مثل بحث تورم و... باشد؛ مانند موضوع حضور در بورس و شرایط بیماری کرونا و ....
اما اگر با طرف مقابل درباره بورس صحبت کردید، درباره اینکه شما سهام بورس را چکار کردید و در کدام موضوعات هزینه یا سرمایه گذاری کرده‌اید، خانه یا... نباید وارد نمی‌شوم؛ چون این موضوع فردی حساب می‌شود؛ اما طرح چنین موارد عامیانه و عمومی موردی ندارد. همچنین درباره مسائل عمومی و اجتماعی صحبت کردن باعث رنجش نشده و به کسی بر نمی‌خورد؛ البته باید توجه کنیم در نهایت صرف درد و دل و جزئی توضیح دادن از وضعیت خود، نداشته باشد.
ممکن است افراد به این نقطه برسند که ما چکار می‌توانیم بکنیم؟ مثلا ممکن است یکی از چیز‌هایی که برای جامعه ما بسیار کمک کننده است، سازمان‌های مردم نهاد در بحث امور اجتماعی است.
مثلا افرادی که سوگوار کرونا هستند تشکلی دارند، یا افرادی ارتباطی با افراد خیّر دارند؛ در نتیجه می‌خواهم بگویم می‌توان درباره مسائل عمومی صحبت کرد و آخر داستان را نیز به چیز‌هایی هدایت کرد که افراد از منابع حمایتی کلام برخوردار شوند.
مثلا درباره اینکه حمایت‌های مالی مورد نیاز را از کجا گرفت یا مثلا چگونه وام‌هایی در خصوص کرونا تهیه کرد؛ در نتیجه به جای اینکه به مسائل فردی بپردازیم که یک نوع تجاوز به حریم افراد است، می‌توانیم به مسائل عمومی پرداخته و راجع به آن صحبت کرد.

*با توجه به فرارسیدن سال جدید، چگونه پالایش ذهنی در خودمان ایجاد کنیم تا دل مشغولی‌ها و استرس‌های موجود در خانه و محل کار را به اصطلاح پاک کنیم؟

روانشناسان از موضوع خود نظارتی یا خود پایشی صحبت می‌کنند. معمولا در شروع هر فصل یا به ویژه شروع سال بهترین زمان برای خود نظارتی است؛ البته باید توجه داشته باشیم در این مرحله افراد بیشتر ایرادات خود را می‌گیرند و همین خود نظارتی حالشان را بد می‌کند.
در صورتی که بهتر است خود نظارتی را از اینجا شروع کنیم که مثلا سال گذشته چه قدم‌های مثبتی را برای زندگی شخصی و خانوادگی برداشته و در راستای ارزش‌ها چه قدم‌هایی برداشتم.

*آقای دکتر! به عنوان آخرین پرسش و با توجه به توضیحات مبسوطی که داشتید برای اینکه بتوانیم با وجود همه شرایط موجود و استرس‌ها و فشار‌های زندگی شادتر زندگی کنیم، چکار کنیم؟

باید ارزیابی کنیم که در برداشتن کدام گام‌ها مشکل داشتیم و موانع چه بود؛ این موانع فکری یا محیطی بود. موانع فکری می‌تواند مثل باید‌ها باشد که حالم را بد می‌کند یا موانع دیگر مثل وجود بیماری در خانه باشد؛ در نتیجه شناسایی موانع و رفع راهکار و موانع مهم است.
یعنی در چنین وضعیت مانند یک مدیر ابتدا به نقاط قوت خود ورود کردم و بعد به چالش‌های خود پرداخته و بررسی کردم چه چیزی‌هایی نگذاشتند چالش‌ها به فرصت تبدیل شود؛ در نتیجه موانع را شناسایی کنیم و محدودیت‌ها را بشناسیم؛ در نهایت بررسی کنیم برای رفع هر کدام از این‌ها چه قدم‌هایی می‌توانیم برداریم. این قدم‌ها می‌تواند واقع بینانه باشد؛ مثلا ممکن است متوجه شوم که من نتوانستم روی خودم کار کنم؛ چون مدام کار می‌کردم و زمانی برای استراحت خود در نظر نمی‌گرفتم. اینکه من مانند یک موتور مدام کار می‌کردم، اما باید دقت کنم همین به اصطلاح موتور به یکباره گیری پاچ می‌کند.
در نتیجه از این به بعد می‌خواهم به خودم متمایل شوم و لحظاتی خودم را تحویل گیرم؛ یعنی اگر بنده یک روز جمعه‌ای دارم تعطیلی به معنای واقعی است و دیگر هیچ کاری ندارم.
البته واقعیت امر این است که ما افراد معمولا چنین تعطیلی نداریم و در آن زمان نیز ذهنمان چالش‌های زیادی دارد؛ در نتیجه اینکه به خودم فرصت بدهم و لحظاتی تعطیلی به معنای واقعی داشته باشم و با انسان‌هایی که برای من خوشایند هستند ارتباط داشته باشم مهم است.
برای خودم این حق را قائل شوم که من هر از گاهی به خودم برسم، این بهترین فرصت خواهد بود تا من انرژی و جانی دوباره بگیرم و خودم را برای یک گام به پیش، آماده کنم.
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا
تازه ها