روزنامه «اعتماد» در ادامه نوشت: «میگویند وسعت آن قدر بالاست که زمانی برای نجاتشان نیست، میگویند ناگهان جان از پاهایشان میرود، میگویند وقتی بر بالینشان میرسند که مرگ در مردمک سیاه چشمهایشان سوسو میزند یا آخرین نفس در میان راه حلقومشان به شماره افتاده است. مرگ صورتی بار دیگر به میانکاله رسیده است؛ بدون این که از حادثه سال گذشته درس گرفته باشد.
نخستین خبر تکرار تراژدی میانکاله ۱۰ بهمن ماه به صورت غیر رسمی منتشر شد. این بار بر خلاف سال گذشته، گزارشهای دامپزشکی به سرعت منتشر شد و دوباره انگشت اتهام به سمت بوتولیسم رفت. مسمومیت غذایی که از آلودگیهای کف تالاب به جان پرندگان میرسد و آنها را از جان میاندازد. آمار هنوز هم مبهم هستند، همان طور که آمار مرگ پرندگان در سال گذشته از ۸ هزار بال تا ۳۸ هزار و حتی ۵۰ هزار بال نیز عنوان شد. حالا، اما در نخستین روزهای سلسله مرگ پرندگان مهمان، به نظر میرسد که با اعلام قصور اصلی مسمومیت غذایی، پرونده مرگ پرندگان میانکاله صرفا محدود به شمارش لاشهها شده باشد و احتمال نقش عوامل انسانی در مرگ هزاران پرنده میانکاله دوباره نادیده گرفته شده باشد. تالاب میانکاله، منطقه حفاظتشده، اندوختهگاه پرندگان آبزی و ذخیرهگاه زیستکره زمین، اما پیش از این از ورود حجم قابل توجهی از پساب کشاورزی و مزارع پرورش ماهی رنج برده است؛ عاملی که در پس عنوان درشت بوتولیسم، مجالی برای تحقیقهای علمی دقیقتر نیافته است.
سهم موثر آلایندههای شیلات در میانکالهحضور آلایندهها در تالاب میانکاله محسوس و مشخص است. این گزاره را گزارش پایش دورهای تالابهای میانکاله و فریدونکنار در سال ۹۸ تایید میکند. طبق اطلاعات به دست آمده از آنالیز رسوب در این گزارش، در برخی از نقاط میانکاله، فلزات سنگین در نمونههای رسوب یافت شدهاند. میانگین مقادیر رسوب آلومینیوم در تالاب میانکاله در این گزارش ۳۴۲ میلیگرم بر کیلوگرم اعلام شده است. این رسوب در ایستگاههای بندر گز و اسماعیل سرای بیشتر از مقادیر سایر ایستگاهها به دست آمده است و احتمالا این رسوب میتواند ناشی از تهنشینی آلومینوم محلول در آب باشد. علاوه بر آلومینیوم، میزان آرسنیک موجود در آب میانکاله نیز قابل توجه است. این گزارش میگوید که میانگین مقادیر آرسنیک در ایستگاههای قرهسو و دهنچپقلی بیشتر از سایر ایستگاهها گزارش شده است و همچنین مقادیر جیوه و سرب در بیشتر ایستگاهها بالا است. این گزارش تاکید میکند که «دو فلز آرسنیک و جیوه دارای منشا انسانی هستند و وجود مقادیر زیاد از این عناصر در رسوب ناشی از فعالیتهای انسانی اطراف این تالاب است.»
طبق پایش صورتگرفته در ۶ ایستگاه، مواد پلاستیکی، خردهریزهای پلاستیک و آلودگیهای ناشی از تهماندههای سیگار مشاهده شده است و علاوه بر آن در تالاب میانکاله مقادیر قابل توجهی از هیدروکربنهای نفتی هم به چشم میخورند. فارغ از آلودگی ناشی از فلزات سنگین در میانکاله، میانگین کل جامدات معلق، حداکثر PH، حداکثر کدورت، حداقل سختی کل، میانگین COD، حداکثر کلیفرم کل و کلیفرم مدفوعی و حداکثر کادمیوم در این تالاب بالا است، مقادیر این آلودگیها در آب میانکاله «بیشتر از حد مجاز برای جلوگیری از تخریب و آلودگی غیر قابل جبران تالابها» معین شده است. به شهادت این گزارش «تراکم بالای جمعیت، فعالیتهای گسترده اقتصادی و کشاورزی در حاشیه تالاب میانکاله منجر به تخلیه حجم زیادی از آلایندهها به تالاب شده است.».
اما دلایل افزایش این آلودگیها در میانکاله چیست؟ «مسعود باقرزاده کریمی»، معاون امور تالابها در دفتر زیستگاهها و امور مناطق در سازمان حفاظت محیط زیست در گفتگو با «اعتماد» و با اشاره به نتایج همین گزارش، اعلام میکند که دلیل شکلگیری این مطالعه، عدم وجود پایشهای دقیق و کمی از تالاب، قرار گرفتن تالاب میانکاله در انتهاییترین ورود پساب و نامشخص بودن میزان آلایندهها، خصوصا فلزات سنگین در میانکاله بود.
باقرزاده اطلاعات مندرج در این گزارش را «قابل اعتماد»، «دقیق» و «قابل برنامهریزی» میداند، اما میگوید که با وجود تکرار دوباره مرگ پرندگان مهاجر در میانکاله، هنوز گزارش منشایابی آلودگیهای میانکاله انجام نگرفته است و سهم این مراکز در تولید انواع آلاینده موثر در وضع بحرانی امروز میانکاله مشخص نشده است. به گفته معاون امور تالابها، مراکز صنعتی چندان حضور گستردهای در اطراف میانکاله ندارند، مجموعه نفتی امیرآباد با میانکاله فاصله دارد و در پاییندست تالاب قرار دارد و به نظر میرسد که «مزارع پرورش ماهی» و «مزارع کشاورزی» مهمترین منابع تولید آلودگی در میانکاله باشند. به گفته او، در گستره حریم میانکاله، بالغ بر ۸۰ مزرعه پرورش ماهی و دهها مزرعه با تولیدات مختلف، از جمله شالیکاری فعالیت میکند. احتمالا آلودگی سموم و کودهای این دو مرکز به آبهای زیرزمینی و سطحی نفوذ میکنند و در ایستگاه پایانی تالاب به هم میپیوندند. از سویی دیگر، رودخانه قرهسو میتواند آلایندههای منتشرشده از صنایع بالادست را به تالاب برساند، اما باقرزاده تاکید میکند که احتمالا مقدار آلودگی این بخش چندان چشمگیر نباشد و آلودگی اصلی میانکاله در آلایندههای منتشرشده از سوی بخش کشاورزی و شیلات باشد.
شالیکاری حدود دو هزار هکتار از حوزه میانکاله را به خود تخصیص داده است و بر سر مسیر رود آب شیرین قرهسو به تالاب نشسته است. به گفته باقرزاده، آب تالاب میانکاله از دو منبع تامین میشود، ۸۰ درصد از آب خزر و ۲۰ درصد از آب شیرینی که منابع زیرزمینی یا مجموع نهرها و رودخانههای دایمی و فصلی به تالاب میآورند. گرچه حجم عظیم سطح آب میانکاله وابسته به آب خزر است، اما ارزش آن ۲۰درصد در فراهم کردن محیط مناسب برای زیستمندان تالاب است. بر خلاف اهمیت بسیار بالای این ۲۰درصد آب شیرین، معاون امور تالابها در دفتر زیستگاهها و امور مناطق در سازمان حفاظت محیط زیست میگوید که در حال حاضر «کمتر از ۵۰درصد از این آب به میانکاله میرسد و بخش اعظم آب شیرین در مسیر خود به سوی تالاب صرف کشاورزی میشود.» جای خالی آب شیرین در میانکاله، همراه با ورود حجم قابل توجهی از کود و مواد غذایی مورد مصرف در شیلات نمیتواند در رشد باکتری بوتولیسم بیاثر باشد. باقرزاده ارتباط مستقیم ورود پساب مزرعههای ماهی به تالاب و افزایش باکتری بوتولیسم را در میانکاله به صراحت تایید نمیکند، اما میگوید که یکی از عمده دلایل منجر به کاهش سطح اکسیژن در تالاب میانکاله، فعالیت فراوان میکروارگانیسمهایی است که از مازاد کود و سموم مورد استفاده در مزارع پرورش ماهی تغذیه میکنند. ازت، فسفر و پتاسیم در بالادست به خورد ماهیها میرسد تا در سرعت کوتاهی پروار شوند و سود اقتصادی سرشاری را نصیب مزرعهدار کند، اما در پاییندست، نفوذ این عوامل پروارکننده ماهیها، در سلسلهزنجیری به فلجشدن و مرگ فلامینگوها منجر میشود.» معاون امور تالابها در دفتر زیستگاهها و امور مناطق در سازمان حفاظت محیط زیست با این صراحت این ارتباط را تایید نمیکند، اما میگوید: «به هر طریق ورود مازاد کود و مواد غذایی که به مصرف ماهیها میرسد، فعالیت میکروارگانیسمها را در تالاب افزایش میدهد، اکسیژن آب کم میشود و زمینه برای تولید بوتولیسم فراهم میشود.»
به گفته باقرزاده، نگرانی از شدت آلایندهها در میانکاله بود که به مصوبه ۲۳ تیر ستاد ملی تالابها منجر شد، دو سه جلسه در کارگروه تالاب میانکاله تشکیل شد و از دستگاهها خواسته شد تا در انجام وظایف خود نسبت به انتشار آلاینده کوتاهی نکنند. با وجود این، هنوز کار انجام نشده، تهیه گزارش شناسایی دقیق میزان و منابع انتشار آلاینده است که در غیاب آن، مشخص کردن سهم دستگاههای مختلف در روزگار ناخوش میانکاله در هالهای از ابهام قرار خواهد گرفت. این ابهام زمانی تشدید میشود که با توجیه پسروی آب خزر، تمام عوامل موثر بر مرگ هزاران پرنده در میانکاله به عهده طبیعت و دریایی گذاشته شود که در برابر آن هیچ کسی نه مسئولیت بپذیرد و نه اقدامی صورت دهد. با وجود این، باقرزاده در لفافه اشاره میکند که طی مصوبات این ستاد، با سازمان شیلات مکاتبه صورت گرفته شده و این سازمان نیز برای «حل این موضوع» اعلام آمادگی کرده است، میزان مشارکت، نتایج و اقدامات صورت گرفته از سوی این سازمان هنوز نتیجهای دربرنداشته است، زیرا همان طور که معاون امور تالابها میگوید، «انتظار بر این بود که وضعیت تلفات در میانکاله در سال جاری نسبت به سال گذشته کمتر باشد، اما همان اتفاق دوباره تکرار شده است.»
پیش از سال ۱۳۵۷ با پسروی آب خزر، میانکاله کمترین سطح دارایی آب خود را تجربه کرده بود. از آن زمان تا حدد ۵ سال گذشته، تالاب ۱۰۰ هزار هکتاری ثبت در کنوانسیون رامسر، به تدریج با کاهش سطح آب مواجه شده بود. ۴۵ هزار هکتار پهنه آبی این تالاب با افزایش سرعت پسروی، حدود ۳ الی ۴ هزار هکتار از وسعت خود را در بخش منتهیالیه غربی از دست داده بود. پسروی آب در افزایش غلظت آلایندهها موثر است. این نکتهای است که باقرزاده به آن اشاره میکند؛ این که حتی در صورت انتخاب عامل پسروی آب دریای خزر به عنوان مهمترین مقصر، باید بپذیریم که اثر انباشتگی آلودگیها در میانکاله نیز به حد بحرانی رسیده است که با کاهش سطح آب، غلظت این آلایندهها به مرگ هزاران پرنده منجر میشود.
معاون امور تالابها در دفتر زیستگاهها و امور مناطق در سازمان حفاظت محیط زیست از برنامههای آینده این معاونت برای مشخص کردن منابع تولید آلایندگی، سهم آنها و وظایف دستگاهها در قبال آن میگوید و خود نیز تاکید میکند که اصرار بر معرفی پسروی آب دریای خزر به عنوان عامل اصلی تغییر کیفیت و سلامت آب میانکاله نمیتواند منجر به تغییری شود، او نیز اذعان میدارد که در ماجرای مرگ هزاران پرنده در میانکاله نمیتوان عامل انسانی را نادیده باقی گذاشت و تمام عللها را در چرخش فلک و تغییر اقلیم دانست، اما او تغییر وضعیت بحرانی میانکاله را در برنامه وزارت جهاد کشاورزی و سازمان شیلات میداند، این که آنها چقدر تعارفات را کنار میگذارند، مساله را جدی میگیرند و عملگرایانه پیش میروند.
مرگ مبهم فلامینگوها و چنگرها در میانکالهفلامینگو یا چنگرها با چشمهایی باز جان دادهاند، در میان جمع رفتگان پرندگان تالاب میانکاله، مرگ فلامینگو و چنگر است که بیداد میکند و به ندرت لاشه پرنده دیگری در میان سیاه و صورتی چنگر و فلامینگو به چشم میخورد. این نکتهای است که «ایمان ابراهیمی»، کارشناس پرندگان، مدیرعامل انجمن حفاظت آوای بوم و نویسنده کتاب «مهاجرت پرندگان، پرندگان مهاجر در ایران» در گفتگو با «اعتماد» به آن اشاره میکند. «بیش از ۲۶۰ گونه پرنده در میانکاله زندگی میکنند که از میان آنها بیش از ۱۵۰ گونه پرندگان مهاجر هستند و باقی بومی. از میان این گونهها، وسعت اصلی تلفات در میانکاله در دو گونه فلامینگو و چنگر رخ داده است؛ دو گونهای که نه از یک راسته هستند و نه تشابه ژنی دارند.» مرگ دو گونه خاص را انتخاب کرده است، اما هنوز گزارشهای منتشر شده از سوی سازمان محیط زیست نتوانستهاند به این پرسش پاسخ دهند که چرا عمده تلفات سنگین میانکاله از میان این دو نوع گونه بوده است. چنگر و فلامینگو از دو راسته متفاوت هستند، از نظر گونهشناسی، ارتباط مشخصی با هم ندارند و همین موضوع در تجربه مرگ پرندگان به دلیل بوتولیسم در سطح جهان تازگی دارد. این در حالی است که به گفته ابراهیمی، آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان بیشتر موجب مرگ مرغابیسانان و ماکیان میشود، این دو گونه شباهت ژنی مشخصتری نسبت به هم دارند تا چنگر و فلامینگو. مرگ چنگرها و فلامینگوها در میانکاله به همین دلیل به زعم نویسنده کتاب پرندگان مهاجر طبیعی به نظر نمیرسد و حتی میتواند وجود دلایل دیگری را جز بوتولیسم تقویت کند، یا به بیان او «احتمال این که عامل کشنده، فقط و فقط بوتولیسم باشد را کم میکند و به این احتمال قوت میبخشد که با منشا آلودگی منحصر به فردی در میانکاله مواجه باشیم.»
تشخیص علت این امر، اما نیاز به مطالعهای همهجانبه، دقیق و علمی دارد و علت مرگ پرندگان از روی تصاویر یا مشاهده قابل تشخیص نیست، زیرا به گفته ابراهیمی، عمده بیماریهایی که باعث مرگ وسیع پرندگان میشوند، علائم عصبی مشابهی دارند و تقریبا علائم عمومی مشترکی را در اندام پرندگان نگونبخت ایجاد میکنند. به همین دلیل است که فلج شدن
فلامینگوها و چنگرهای میانکاله در میان تصاویر و فیلمهای منتشر شده از آن نمیتواند علت اصلی مرگ آنها را نشان دهد.
چرا پس از دو سال، هنوز گره مرگ در میانکاله باز نشده است، ایمان ابراهیمی، برای پاسخ به این پرسش به دو نکته اشاره میکند. نخست این که پس از حادثه سال گذشته، در میانکاله بسته شد و فرصت پژوهشهای مستقل و داوطلبانه از متخصصان گرفته شد. این در حالی است که یافتن علت این پدیده نادر، نیاز به خرد جمعی حاصل از هماندیشی جمعی از متخصصان مدیریت زیستگاه، مطالعات اکولوژیک، متخصصان شیمی و دامپزشکی و دیگران دارد تا تمام ابعاد محتمل مرگ پرندگان به دقت بررسی شود. اما چنین پروژه مطالعاتی به تنهایی از عهده سازمان محیط زیست با بودجه و توان علمی مشخص و محدود برنمیآید، این نکتهای است که ایمان ابراهیمی از سازمان محیطزیست میخواهد تا پذیرای آن باشد، زیرا «احتمالا سازمان محیط زیست به تنهایی توان علمی کافی بررسی این حادثه و تعیین علل و رفع آن را ندارد و برای این منظور، درهای میانکاله باید به روی متخصصان داوطلب گشوده شوند.»
گرچه علت اصلی مرگ پرندگان در میانکاله در دو سال متوالی بوتولیسم معرفی شده است، اما هنوز ریشه انسانی یا طبیعی این امر از سوی سازمان محیط زیست با ارایه گزارش علمی تدوین نشده است. مرگ پرندگان بر اثر سم بوتولیسم به گفته ابراهیمی چندان امری خلاف جریان طبیعت نیست. او میگوید که میلیونها سال است که در نقاط مختلف دنیا و در بازههای زمانی مشخص و بعضا هم نامشخص، آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان یا بوتولیسم تلفات سنگینی از پرندگان مهاجر میگیرد. این اتفاق حتی پیش از ورود انسان بر کره زمین نیز رخ داده است و ماهیت این موضوع جدید نیست و همین حالا هم در آفریقا و امریکا و سایر نقاط جهان این اتفاق رخ میدهد. اما آن چه در این میان اهمیت دارد، بررسی این موضوع و کشف عوامل انسانی یا طبیعی دخیل در این حادثه است. ابراهیمی میگوید: «اگر ریشه تلفات سنگین پرندگان صرف عامل طبیعی باشد، در این صورت میتوان این اتفاق را جزیی از فرآیند چرخه طبیعت دانست و در آن دخالت محسوسی نداشت. اما عموما چنین اتفاقهایی منتج از فعالیتهای انسانی هستند یا توسط دخالت انسان در طبیعت شکل میگیرند یا تشدید میشوند.»
مرگ پرندگان و حتی پستاندارانی مثل فیل در آفریقا به دلیل بوتولیسم در دهههای اخیر فزونی یافته است و به گفته نویسنده کتاب پرندگان مهاجر این اتفاق پس از این بیشتر هم تکرار خواهد شد. به صورت عمومی، دلیل این اتفاق تغییر اقلیم و بر هم خوردن نظم طبیعی انگاشته میشود. اگر در میانکاله اثبات شود که عوامل انسانی هیچ نقشی در شکلگیری سم بوتولیسم ندارند، در این صورت میتوان گفت میانکاله نیز متاثر از تغییر اقلیم به چنین روزگاری دچار شده، گرمای زودرس فعالیت باکتریهای کف تالاب را افزایش داده و این سم تولید شده است. اما ممکن است نتیجه مطالعات در میانکاله خبر از حضور عوامل انسانی در شکلگیری این تراژدی بدهند، در این صورت، دستکاری محیط طبیعی و افزایش آبهای راکد جزیره میتواند در تولید بوتولیسم نقش داشته باشد، اما همان طور که ابراهیمی تاکید میکند، تشخیص هر کدام از این دو وجه جز با انجام مطالعات وسیع و دقیق ممکن نیست. تشخیص نوع آلودگی در میانکاله نیاز به آزمایش آب و خاک منطقه طی سالهای مختلف دارد تا مشخص شود کدام آلودگی در این دو سال تغییر کرده است و منشا این آلودگی چه میتواند باشد. اهمیت بالای این بررسی را ابراهیمی در این نکته میداند که برخی از آلودگیها، برای مثال آلودگیهای آبزیان در مزرعه پرورش ماهی که از طریق آبهای زیرزمین وارد تالاب میشوند میتواند با هزینه اندک رفع شود و از هزینه سنگینتر و نابودی تلاشهای بینالمللی برای حفاظت پرندگان مهاجر ممانعت به عمل آورد.
ابعاد بینالمللی مرگ پرندگان میانکاله، نکته دیگری است که این کارشناس از اشاره به آن غافل نمیماند: «وقتی عنوان میشود که بیش از ۸ هزار پرنده در میانکاله تلف شدهاند، خاطرمان نرود که تمام جمعیت پرندگان تالابهای استان پهناوری، چون اصفهان کمتر از ۵ هزار هستند و این تلفات بیشتر از جمعیت کل پرندگان یک استان است. ۸ هزار لاشه عدد کمی نیست.»
تلف شدن زحمات محیطبانان، تلاشهای بینالمللی و سرمایهگذاری برای حفظ گونههای تلفشده در میانکاله سوی دیگر تکرار مرگ فلامینگوها و چنگرها در این تالاب است. ابراهیمی به تلاش سالانه محیطبانان به منظور حفظ پرندگان مهاجر و دستگیری متخلفان و شکارچیان اشاره میکند و میگوید که یک شکارچی، نهایتا سه یا چهار پرنده را شکار میکند و مجازات میشود، اما در میانکاله، مجموع مرگ پرندگان از شکار شکارچیها هم بیشتر شده است. علاوه بر این، مدیرعامل انجمن حفاظت آوای بوم به فرصت محدود برای رسیدگی به تالاب میانکاله اشاره میکند و میگوید: «فرصت نامحدودی نداریم. جمعیت فلامینگوهایی که از آسیای میانه و قزاقستان به ایران سفر میکنند نامحدود نیست و اگر امسال راه حلی برای این امر در نظر گرفته نشود، جمعیت مولد را در تالاب از دست خواهیم داد و علاوه بر آن، میزبان بسیار بدی برای پرندگانی خواهیم بود که تنها بخش کوچکی از زندگی خود را در ایران مهمان ما هستند. خسارتی که با تعلل به این پرندگان میزنیم، خسارتی بینالمللی است، خسارتی است که به روسیه و قزاقستان و سرمایهگذاری آنها برای حفظ این دو گونه وارد میکنیم.»